ژنرال دوگل و سرزمین ویران‌شده

عکس:ژنرال دوگل

درباره دلایل، شرایط و پیامدهای جنگ دوم جهانی هزاران کتاب، مقاله، فیلم و سخنرانی از طرف کشورهای درگیر در جنگ تهیه و منتشر شده است.اما پس از جنگ چه شد؟ کشورهای خط مقدم در نبرد علیه آلمان هیتلری برای بازسازی اقتصاد و کسب‌وکار خود چه گزینه‌هایی داشتند؟انگلستان کدام استراتژی و تفکر اقتصادی را انتخاب کرد؟ اتحاد جماهیر سوسیالیستی کدام گزینه و راه‌حل‌ها را انتخاب و اجرا کرد؟ نوشته حاضر که از کتاب تاریخ عمومی نوشته ژاک پیرن قسمت چهارم اخذ شده است، سرنوشت فرانسه پس از جنگ را در حوزه سیاست داخلی، سیاست خارجی و از همه مهم‌تر اقتصاد توضیح می‌دهد.

کشور فرانسه از میدان جنگ دوم جهانی، با وجود تلفات و ضایعاتی کمتر از آنچه در جنگ اول متحمل شده بود، فرسوده و ناتوان‌تر خارج گردید. در جنگ دوم تلفات جهانی فرانسه عبارت بود از ۰۰۰/۱۵۰ سرباز که در میدان جنگ به خاک هلاک افتاده ۰۰۰/۴۵۰ غیرنظامی که ۰۰۰/۳۰ نفر آنها تیرباران شده و بقیه در ایام اسارت در آلمان یا در زیر بمباران‌های آلمان‌ها، آمریکایی‌ها و انگلیس‌ها هلاک شده و بالاخره عده نیز در ایام نهضت مقاومت به عنوان تصفیه معدوم شدند. علاوه بر تلفات مذکور عده بی‌شماری مجروح و عاجز و بالاخره در نتیجه قحط و غلا اکثر مردم ناتوان شده بودند به طوری که در اولین فرصت پس از پایان جنگ ۴۵ درصد مشمولین نظام وظیفه از عهده انجام خدمت برنیامدند.گذشته از این تلفات، بیش از ۰۰۰/۴۵۰ خانه کاملا معدوم شده و ۰۰۰/۴۰۰/۱ خانه کم و بیش آسیب دیده ۳۷۰۰ کیلومتر راه‌آهن از بین رفته ۹۰۰۰ پل منهدم کلیه ذخایر از دستشان خارج و کلیه بنادر اقیانوس اطلس به سبب بمباران‌های آلمان‌ها یا متفقین منهدم و از حیزا انتفاع ساقط شده بود»ضایعاتی که فرانسه متحمل شده بود به ۴۸۹۷ میلیارد تقویم شد که ۲۳۴۶ میلیارد فرانک از طرف قوای اشتغال‌کننده ضبط ۱۸۳۲ میلیارد معدوم ۲۵۹ میلیارد خسارت و خرابی ۳۵۹ میلیارد حقوق تقاء و وظیفه بود که به مصدومین و به پیر زنان و اطفال بی‌‌سرپرست پرداخت شد.در جنگ اول جهانی ۶۰ درصد ثروت ملی فرانسه از بین رفت و در نتیجه اتفاقات جنگ جهانی دوم از ۱۹۳۹ تا پایان آن ۴۵ درصد دارایی فرانسه پایمال و منهدم شده بود. علاوه بر این ضایعات مادی و معنوی استقرار رژیم ویشی فرانسه را به دو منطقه متخاصم و رقیب تقسیم کرده بود و در نتیجه شکست ۱۹۴۰ سازمان‌های کشوری و تاریخی‌اش همه در هم ریخت. کشور فرانسه، پس از پایان جنگ، سعی کرد مانند انگلستان در تحت زمامداری ژنرال دوگل، رتبه و اهمیت کشور بزرگ و قدر اول را به دست آورد. امضای پاکت فرانسه و شوروی در دسامبر ۱۹۴۴، سیاست کشور را یک بار دیگر متوجه نقطه اتکای قاره نمود و این موضوع با وجود قبول شدن فرانسه جزو کشورهای بزرگ، پس از کنفرانس پتسدام، تغییری نکرد، در ایامی که عهدنامه صلح در پاریس به امضا می‌رسید، دو گروه مخالف به خوبی محسوس بود، یک طرف شوروی‌ها و اقمارش که در تحت سلطه و نفوذ وی قرار گرفته بودند و از طرف دیگر دو دولت مقتدر انگلو ساکسن. ژنرال دوگل با سماجت کامل پایداری نموده نخواست وارد هیچ‌یک از این دو دسته شود، بلکه کوشید، بین دو حریف زورمند، وظیفه داوری و تعادل را انجام دهد، معهذا از آنجا که حمایت دول کوچک اروپای غربی را به عهده خویش گرفته بود، سیاستش به طور کلی متمایل به سیاست غربی بود.

در کنفرانس سانفرانسیسکو که سازمان ملل متحد در مارس ۱۹۴۵ به وجود آمد نیز از همین سیاست پیروی کرد.به عبارت آخری فرانسه نیز مانند دولت کارگری انگلستان می‌کوشید دول کوچک غربی را به سوی خود جلب نماید با این اختلاف که انگلیس‌ها، حتی پس از روی کارآمدن کارگران به طور کلی سیاست‌ آمریکایی‌ها تبعیت داشتند، در صورتی که نه تنها علیه امپریالیسم‌ شوروی مقاومت و ستیزگی ابراز نمی‌داشت. به سوی روس‌ها متمایل شده بود.به عبارت دیگر باید بگوییم که انگلیس‌ها در ضمن تبعیت از سیاست غربی، روی خود را به طرف دریا و سیاست دریایی معطوف داشتند در صورتی که فرانسوی‌ها گر چه مبنای سیاست غربی را مدار کار خود قرار داده بودند به طرف سیاست قاره توجه داشتند.

حکومت موقت فرانسه

پس از متارکه ۱۹۴۰ نهضت کارگری منشعب شده بود: دسته در تحت و نام «بلن» حاضر شدند با دولت ویشی همکاری نمایند.

(C.G.T) معذالک در دسامبر ۱۹۴۰ حزب C.G.T منحل شد. پس از انحلال حزب سوسیالیست‌ سندیکاها اعم از مسیحی یا سوسیالیست تحت اداره «ژوهو» تقویت شدند. به طوری که در آوریل ۱۹۴۳ به موجب قرار محرمانه، انشعابی که بین سوسیالیست‌ها و کمونیست‌ها در ۱۹۳۹ حاصل شده بود ملغی گردید. سپس در ماه مارس ۱۹۴۴ سندیکالیست‌ها که مرکب از سوسیالیست‌ها و کمونیست‌ها بوده و در دولت فرانسه آزاد در لندن و همچنین شورای ملی مقاومت در الجزیزه دست داشتند برنامه عمل خود را بدین نحوه برقرار ساختند. ملی کردن وسائل بزرگ تولیدی،‌مشارکت کارگران در راس اقتصاد کشور، بالاخره تشکیل سندیکالیسم آزاد. از این تاریخ سندیکالیسم دارای نفوذ و قدرت بیشتری در جبهه مقاومت شد که به مراتب از نفوذ سندیکالیسم در «جبهه عامیون» بیشتر بود.