میرزای شیرازی که بود و چه کرد

میرزای شیرازی در کنار آیت‌الله بهبهانی

اعطای امتیازات در حوزه‌های گوناگون به شرکت‌ها و دولت‌های خارجی موجب ورود روزافزون روحانیون به صحنه سیاست شد و میرزای شیرازی که فتوای تحریم تنباکو را داده بود به یک چهره نامدار تبدیل شد. در این بخش از نوشتار به طور مختصر با روحیات میرزای شیرازی و آیت‌الله بهبهانی آشنا خواهیم شد. در این موقع مقتضی است که اجمالی از شرح حالات میرزای شیرازی را به نحو اجمال بیان نمود. مرحوم حاج میرزا محمدحسن شیرازی پس از آنکه در ایران تکمیل علوم معقول و منقول و ادبیات را نمود عازم عتبات عالیات برای زیارت گردید. روزی در نجف در مجلس درس مرحوم شیخ مرتضی انصاری که اعظم علمای وقت و صاحب تالیفات عالیه در اصول و فقه است ورود نمود شیخ را بحری زخار دید با آنکه برای تحصیل به عتبات نرفته بود خود را مجبور دید که چندی نزد این استاد معظم تلمذ نماید.

مدتی در محضر درس شیخ حاضر شد و نظر به جودت فوق‌العاده‌ای که داشت چندی نگذشت که از طراز اول شاگردان شیخ گردید و پس از وفات شیخ چند نفر مرجع تقلید عامه شدند که یکی از آنها میرزای شیرازی بود و مدتی در نجف اشتغال به تدریس داشت و از آنجا به سامره رفت و حوزه علمی سامره به واسطه میرزای شیرازی رقابت نجف می‌نمود. کم‌کم علمای هم درجه میرزای شیرازی یا مرحوم یا مرجعیت آنان منتقل به میرزای شیرازی گردید و در این اواخر کسی در ایران یا عتبات یافت نمی‌شد که با میرزای شیرازی برابری نماید و تمام علمای ایران از میرزای شیرازی احترام می‌کردند، بلکه اکثر آنان از شاگردان آن مرحوم بودند. وضع سلوک میرزای شیرازی با سایرین نیز بسیار فرق داشت، مبادی آداب بود و حسن معاشرتی بسزا داشت. در منتهای نظافت و پاکیزگی می‌زیست و هرکس را در خور خود محترم می‌شمرد. تمام زائرین اعتاب مقدسه از ایرانیان و غیرایرانیان به زیارتش می‌رفتند همه‌کس را تفقد می‌فرمود و به این جهت عوام سخت به او گرویده بودند. در سال زیاده از سه کرور وجوه خمس و زکات و مال امام برای او می‌بردند. همه را به مستحقین خود بذل می‌کرد. اکثر علمای ایران از خوان نعمت او متنعم بودند و تا هنگام امتیاز رژی مداخله در امر سیاست ایران نمی‌نمودند. تکثیر امتیازات از طرف ناصرالدین شاه میرزای شیرازی را مجبور به ادای وظیفه روحانیت خود نمود و پس از انقلاب رژی یکی دو سه سال بیش در قید حیوه نبود و در سنه ۱۳۱۲ در ۲۴ شوال این جهان را بدرود گفت. نعش میرزا را اعراب شیعه زیاده از سی هزار نفر به غیر از ایرانی‌ها که حاضر بودند سردست گرفته و به نجف بردند و به خاکش سپردند.

شرحی درباره مرحوم بهبهانی

در این موقع نیز لازم است چند کلمه از مرحوم بهبهانی سخن گوییم: مرحوم بهبهانی پسر مرحوم آقاسیداسماعیل بهبهانی است که در عداد درجه اول از علمای طهران بود و پس از وفات پدر با مساعدت دولتیان در مقابل مرحوم حاج ملاعلی کنی که بزرگ‌ترین علمای طهران بلکه ایران بود و هم‌رتبه با مرحوم میرزای شیرازی او را علم نمودند و این عمل و امثال آن پس از واقعه میرزاحسین سپهسالار از طرف دولت ایران تعقیب می‌شد که دسته مخصوصی از عده‌ای از روحانیان را در مقابل علمای بزرگ علم کنند و به این سبب نقاری در بین روحانیان اندازند و پس از وفات مرحوم حاج ملاعلی کنی در محرم ۱۳۰۶ ریاست منتقل به میرزای آشتیانی در طهران گردید چه مجلس درس اصول و فقه منحصر به محضر آن مرحوم بود و طلاب زبردست در مجلس درس معظم‌له حاضر می‌شدند و هنگام حوادث رژی مرحوم بهبهانی درجه دوم از علما را حائز بود. بالجمله پس از مجلس دربار که شرح اجمالی آن پیش ذکر یافت مرحوم بهبهانی خانه‌نشین گردید و با آنکه دولت وقت هر نوع مساعدت با بهبهانی می‌نمود مع‌ذلک منفور جامعه بود. در کوچه و بازار هیچ کس به او سلامی نمی‌نمود سهل است ریزه‌خوانی می‌نمودند. در هر مجلسی که وارد می‌شد احدی برای او برنمی‌خاست. کسی برای معامله در محضر او حاضر نمی‌شد. در مسجد او احدی ماموم نبود. چندین ماه بلکه زیاده از سال حال او بدین منوال بود. طهران برای او با آنکه هر نوع آزادی داشت محبس و زندانی بود.

در این موقع یافت که یک نفر روحانی اگر برخلاف جامعه قد برافرازد زود به زمین خواهد خورد. بالاخره پس از وسایل و وسایط زیادی به توسط میرزا مصطفی آشتیانی و میرزاجعفر صدرالعلمای طهران روابطی با میرزای آشتیانی پیدا کرده و در منزل مرحوم حاج شیخ فضل‌الله و آقاسیدعلی‌اکبر تفریشی رفت‌وآمد نمود و چند سال بدین منوال بود تا حوادث رژی از خاطره‌ها محو گردید. از این جهت در موقع انقلاب مشروطیت تنها پهلوانی بود که از هیچ چیز خوف و هراس نداشت و آن‌قدر جدیت کرد تا به مرکب مقصود سوار گشت و به منتها درجه ریاست رسید.