پس از آنکه مسیو نوز بلژیکی رییس اداره گمرکات ایران شد، دست به تغییراتی زد که باعث بروز مشکلاتی برای تجار ایرانی شد و آنان را وادار کرد که دست به تحصن بزنند و البته هرکدام از آنها دلایل خود را برای این کار داشتند. روز گذشته بخش اول از ماجرای مسیو نوز بلژیکی برگرفته از کتاب «تاریخ مشروطیت ایران» نوشته مرحوم محمدعلی کاتوزیان را خواندید آنچه در پی می‌آید، بخش دیگری از این روایت است. البته فریضه ذمت دیوان است که استرداد و به صاحب وجوه برساند، اما اینکه فرمودید چرا خدمت اولیای دولت عرضه نکرده‌اید باید بدانید که مدت سه ماه متمادی است که در این مساله گفت‌وگو داریم. بعد از دوندگی‌های بسیار و زحمات زیاد در دربار اعظم مجلس منعقد گردید و در آنجا از روی اسناد گمرکی و دفاتر تجارتی تعدیات را ثابت و مدل نمودیم و حکم صادر شد که هر چه تعدی نموده، به ما رد کنند، ولی در موقع اجرا نیامد، بلکه بیفزود درد و فزون گشت رنج. حریف حریص‌تر گردید و در جواب این جمله سخنی که اصلا ربط به مطلب نداشت اظهار کرد که در نظامنامه قید شده که رییس گمرک حق دارد مقصر را جریمه کند و کسی نمی‌تواند از او بینه و شاهد بخواهد. ناچار مجبور شدیم در حضرت عبدالعظیم پناهنده گردیم و این امر نه تخصیص به تجار طهران دارد تا بتوان حمل بر غرض یا تحریک نمود، تجار آذربایجان و یزد و سایر بلاد نیز مکرر متظلم شده ازدحام‌ها نموده‌اند نتیجه‌ای نبخشیده است.

مطلب سوم لزوم عزل و خلع مسیو نوز است به چند دلیل: اول آنکه این شخص موسوی و خارج از مذهب اسلام است و برحسب قواعد شریعت نباید غیرمسلم بر مسلمانان مسلط باشد، خصوص از موسوی که در عناد با مسلمانان معروف و مشهور و خداوند در حقشان می‌فرماید (ضربت علیم‌الذله و المسکنه و بائو بغضب من الله و رسوله) خصوص در صورتی که در خود ملت اسلام مردمان دانای درستکاری پیدا شوند.

دوم آنکه شخص مزبور را عداوت خاصی با عموم اسلامیان و خصوص با مسلمانان است و مکرر در مجالس عامه علنا می‌گوید (ایرانی دزد) و صحت این امر از آنجا معلوم می‌شود که کارهای عمده و ریاست‌های بزرگ را به ارامنه و اروپایی‌ها واگذار نمود و هر چند خیانت از آنها ابراز شود محال است معزول نماید. به عکس بر مسلمانان چندان سختی می‌کند که به جان آمده مکرر از وی شاکی شده‌اند. مگر سال پیش نبود که جمیع اجزای پست از او برگشته و در اصطبل همایونی متحصن شدند.

بلی یکی از دلایل صدق این مطلب آن است که میرزایانس ارمنی در زمان مرحوم امین‌الدوله در پست مستخدم و ماهانه چهار تومان مواجب داشت به مجرد آنکه مسیو نوز رییس شد، او را مدیرکل پستخانه مرکزی مقرر نمود. او نیز به قدری بر مسلمانان اذیت کرد که از جان تنگ آمده نزد مسیو نوز شکایت بردند در جواب جز کلمه (ایرانی همه دزد مسلمان همه دزد) نشنیدند. بدیهی است که از چنین شخص توقع دوستی کردن خطا و پیشانی گرگ بیابان را به امید محبت خاریدن خارج از حکم عقل است. از اول نیز او را به جهت ریاست نخواسته بلکه به عنوان مفتش دعوت کردند مثل آنکه مکرر صاحب منصبان نظامی را اطریش و غیره کنترات شده به ایران آمده آیا بایستی وزارت جنگ را به آنها تفویض و واگذار نمایند.

سوم آنکه خسارت وارده او به ملت و دولت واضح است و چنین شخص نباید حکمران باشد و در اثبات ضررهای وارده او انعقاد این تعرفه جدید و بر هم زدن مواد عهدنامه ترکمانچای کافی است. چنانکه در مجلس بر گردن شخص خودش وارد آوردیم و این همه تعدیات بی‌اندازه که در حق رعایای پادشاه و ملت اسلام می‌نماید آیا در ثابت کردن زیادتی او دلیل کافی نخواهد بود؟

به علاوه، موافق تحقیقاتی که ما در میزان عایدی گمرک نمود‌ه‌ایم،‌ هر چه عاید می‌شود لااقل نصف او از میان رفته نصف دیگر بعد از وضع جمیع مخارج به دولت می‌رسد. نکته‌ای که خیلی قابل غور و توجه و مطابق عقل و حس می‌باشد، این است که همه کس می‌داند این شخص از خود دارای تمول و ثروت نبود و اگر از متمولین یا متوسطین بود هرگز از مملکت و وطن خود با این مشاهره قلیل به ایران نمی‌آمد و امروز میلیون‌ها در بانک‌های متعدده فرنگ به اسم و رسم ذخیره نموده است و در وطن خویش عمارت و ابنیه رفیعه نقشه کشیده. آیا مواجب او کفایت این مهمات را می‌نماید و این قدر هست که بتوان سالانه چند کرور جمع و اذخار کرد؟

اگر نمی‌دانید از همه دلال‌ها و جواهرفروشان این شهر جویا شوید که تمام جواهرات ایران را مسیو نوز جلب و جذب کرد. حتی دلال‌های یهودی از زن و مرد به خانه‌ها فرستاد و هر سنگ گرانبهایی را خریداری نمود. هیچ صدراعظمی که بیست یا سی سال صدارت کرده باشد به قدر نصف این شخص مداخل نبرد، باز اگر ایرانی‌نژاد بود انسان می‌توانست دل خود را به نحوی خوش کند که اگر از مردم به عنف می‌گیرد در خود مملکت است، اما در صورتی که یقین داریم این جمله به جیب یک نفر بلژیکی می‌رود و تمام از ایران خارج می‌شود. چه جهت دارد که دولت با این درجه با او همراهی کند و تا این مقام او را مستقل سازد که همه مالیه دولت بدون هیچ تفتیش در دست او باشد تا هرچه خواهد بکند و آنچه تواند رفتار نماید و رهسپار ملک و وطن خود گردد؟

چهارم آنکه عقلا و سیاسیون تصریح کرده‌اند که دول متوسطه و ضعیفه نباید با دول معظم و حکومات مقتدره طرف معاملات گردند، زیرا که دول معظمه درصددند که به هر طریق ممکن شود و دول متوسط را پایمال و ممالکشان را تصرف کنند. خصوصا اگر دولتی قوی پنجه با یکی از آنها همسایه و همجوار باشند که هماره دولت کوچک‌تر باید با نهایت احتیاط نگران آنها باشد زیرا که همه همشان مصروف ایذای همسایه ضعف است و چشم طعمشان را به طرف زمین مجاور دوخته لهذا گفته‌اند اگر دولتی مجبور شود که از دول دیگر یک یا چند نفر مستخدم نماید باید از دول دیگر اتخاذ کنند چه خیانت مالی را می‌توان تحمل نمود، ولی خیانت پلتیکی چندان دشوار است که به اندک تکاهل موجب فنا و اضمحلال یک دولتی می‌گردد.

امروز، اگر چه مسیو نوز اصلا از اهل بلژیک است، ولی چون حامی نفوذ پلتیکی و تجارتی روس است، می‌توان او را مثل مامور مخصوص روس دانست چه کلیه توجه‌نظرش صرف اجرای مقاصد روس در ایران است و می‌خواهد به هر وسیله ممکن باشد قوت سیاست و نفوذ تجارت روس در ایران زیاد نماید و در این چند ساله ریاست او این مساله به خوبی آفتابی گشته و فقط حالا چیزی که یک جزئی به روسیه می‌رود تنها خشکه‌بار است و اینک شنیده و در جراید خوانده‌ایم که وزیر تجارت روس نطق داده که علت حدوث وبا در روسیه ورود این نوع خشکه‌بار است، چه اغلب به انواع کثافات مخلوط می‌شود و مورث حدوث مرض می‌گردد این رشته را نیز عنقریب سد می‌نمایند.

دلیلی واضح‌تر بیان شود، هر روز سرحدات جنوبی مامور گمرکی با انگلیسیان مباحثه و مناقشه دارد و مستمر با طهران مخابرات می‌نمایند. آیا می‌توان گفت روسیان این قدر قانون‌دان و بی‌طمعند که هرگز پای از گلیم خود بیرون نمی‌گذارند نه بالله، مگر نه آن است که مامور هر دولت باید ملاحظه صرفه سیاسی دولتی که مستخدم او است مقدم بر جمیع فرایض بداند؟ آیا کدام صرفه را دیده و چه نفعی از وجود او به ملت و دولت ایران عاید گردیده است، جز اینکه مسلمانان را که در گمرک و پست مستخدم بوده‌اند ذلیل و ضعیف ساخته و زیر دست یک مشت ارامنه به حالتشان بر جمیع ملل روی زمین معلوم است واقع ساخته و بسیاری را بدون سبب اخراج نموده و در مقام آنها یک نفر ارمنی عرق فروش را نصب کرده است؟

ما نمی‌گوییم چرا با انگلستان مخالفت می‌ورزد بلکه ایرادمان این است که چرا با روس‌ها این درجه‌ساز موافقت می‌زند. این نکته بر ارباب سیاست پوشیده نیست که ملت و دولت بلژیک علی‌سبیل‌العموم در سیاست حامی پلتیک روسند بر خلاف انگلیس ما نوکری می‌خواهیم که حامی پلتیک ایران باشد نه با روس هم مسلک باشد نه با انگلیس هم مشرب.