خواندن پرونده محرمانه بیماری‌های مظفرالدین شاه از متن تلگراف‌هایی که مقام‌های فرانسوی و ایرانی به یکدیگر مخابره می‌کردند، این مزیت را دارد که به ژرفای بی‌تدبیری در اواخر دوران قاجار در بالاترین سطوح تصمیم‌گیری می‌رسیم. در این بخش می‌خوانیم که وقتی شاه مریض بوده است هیچ فرد دیگری وظایف و اختیارات او را نداشته و کار مملکت می‌خوابیده است و اینکه چرا فردی مریض و همیشه بیمار باید شاه باشد... ۱۱- طهران ٦ مه ۱۹۰۶ وزیر‌امور خارجه

شماره: ۱۷

تلگراف

شاه ایران اخیرا دچار یک نوع سکته شده است و‌امروز حال وی بهتر به نظر می‌آید؛ ولی هنوز نگرانی شدیدی وجود دارد. برای درمان شاه ایران با دکتر اشنایدر تماس گرفته‌اند، ولی وی به علت بیماری نتوانست به بالین شاه برود. به عقیده من حرکت دکتر اشنایدر تاسف‌آور است و ممکن است نتایج نامطلوبی برای ما به بار آورد. چنانچه آن مقام محترم موافق باشند، می‌توانم سعی کنم دکتر ژرژ را به عنوان دستیار به دربار معرفی نمایم.از طرف دیگر مرگ مظفرالدین شاه می‌تواند گرفتاری‌ها و مشکلات بزرگی به وجود آورد. شاهزاده شعاع‌السلطنه که از حمایت اتابک اعظم برخوردار است؛ بر ضد ولیعهد که وی مورد حمایت نایب‌السلطنه است، توطئه می‌نماید. چنین شایع است که طرفداران وی دیروز در صدد بودند اتابک اعظم را به قتل برسانند؛ ولی سعی می‌شود که این حوادث را کم اهمیت جلوه بدهند. مع‌ذالک کاملا واضح است که اوضاع تا حدودی متشنج می‌باشد و دستگاه حکومت شدیدا دچار ترس و واهمه شده است.

۱۲- طهران ٨ مه ۱۹۰۶

شماره: ۲۵

تلگراف

به نظر می‌رسد که حال شاه کمی رو به بهبود است. به همین دلیل وی توانست سفیر جدید روسیه را به حضور بپذیرد. گفته می‌شود که او گردش کوتاهی با کالسکه انجام داده است؛ ‌اما سکوت افراد دربار ایران در مورد بیماری شاه نشان می‌دهد که حال وی همچنان وخیم و نگران‌کننده می‌باشد. کسالت دکتر اشنایدر هنوز به وی امکان هیچ خدمتی را نمی‌دهد و به نظر می‌رسد چندان متمایل به پذیرفتن دخالت سفارت برای جانشین کردن موقتی دکتر ژرژ به جای خود نخواهد بود.

دپشیه (کاردار فرانسه در طهران)

۱۳- طهران - ۱۲ مه ۱۹۰۶

شماره: ۴۳

تلگراف

شاه ایران که از چند روز پیش کسالت مختصر داشت، ناگهان بیماریش شدت یافت و در روز ١١ ماه مه دچار سکته‌ای شد که نیمی‌از سمت چپ بدن و چهره وی را فلج کرد. در ایران رسم بر این می‌باشد که کوچک‌ترین مطلب به اطلاع پادشاه برسد. در هنگام بیماری وی کلا تمام کارها و حتی پاسخ دادن به نامه‌ها راکد مانده است. مشیرالدوله ناچار شد به هیات‌های سیاسی مقیم دربار ایران اطلاع دهد که حال شاه چندان رضایت بخش نیست و هیات‌وزیران در حال اتخاذ تدابیری هستند که کارها ادامه پیدا کند.

۱۴- دپشیه

طهران - ۱۵ مه ۱۹۰۶ نمایندگی جمهوری فرانسه در ایران

شماره ۶۲۲

از: دکتر اشنایدر پزشک اصلی رتبه اول قشون فرانسه مامور به دربار شاهنشاهی ایران و وابسته به نمایندگی فرانسه در این کشور

به: آقای وزیر‌امور خارجه

با کمال تاسف باز هم مجبور هستم بار دیگر مشکلات خود را برای شما بازگو کنم و واقعا از این بابت از شما پوزش می‌طلبم؛ ولی، خب چنانچه با شما این مسائل را مطرح نکنم با چه کسی می‌توانم مطرح کنم؟ واقعیت‌امر این است که تمام این مسائل و مشکلات زیر سر کنت دپشیه (کاردار فرانسه در طهران) می‌باشد. از همان اول بروز این مشکلات فهمیدم که این شخص به خاطر دشمنی و خصومت زیاد با من عقل خود را از دست داده و دور از واقعیت انجام وظیفه می‌کند و قصد دارد موفقیت مرا در دربار ایران از بین ببرد و سرانجام مرا از چشم شاه ایران بیندازد. برای نیل به اهداف خود حتی وارد بازی با همتای انگلیسی من دکتر لیندلی شد. برای اینکه بتوانم دقیقا شما را در جریان دسیسه‌های جدید این شخص قرار بدهم، ضرورت دارد به گذشته بازگردم تا مسائل را به طور واضح به عرض شما برسانم. همان طور که در نامه مورخ دوم آوریل گذشته به اطلاع آن مقام محترم رساندم، در این زمان لازم شد که مورد عمل جراحی قرار بگیرم. این عمل جراحی نتیجه حادثه‌ای بود که در بادکوبه طی مراجعت مظفرالدین شاه از سفر فرنگ برای من پیش آمد. پس از حرکت ما از شهر سن‌پترزبورگ به علت طولانی بودن سفر احساس خستگی شدیدی می‌کردم به ویژه اینکه در طی این سفر من مدام در خدمت شاه ایران بودم. به همین دلیل از وزیر اعظم تقاضای مرخصی نمودم تا به پاریس مراجعت کنم و پس از استراحتی در آنجا با خانواده‌ام راه ایران را در پیش بگیرم و پس از عبور از دریای خزر و عبور از خاک ایران بدون توقف و تلف کردن وقت به محل ماموریت خود در طهران بازگردم. به وزیر اعظم در ضمن اطمینان دادم که چون کاروان مسافرتی شاه به کندی حرکت می‌کند، من مطمئن هستم که همزمان با ورود شاه به طهران من نیز از پاریس به طهران خواهم رسید؛ زیرا به طور معمول شاه برای پیمودن نوار ساحلی دریای خزر تا طهران که حدود ۱۷ منزل از رشت تا پایتخت می‌باشد، یک ماه و نیم وقت می‌گذارد. وزیر اعظم در جواب این پیشنهاد من اظهار داشت که شاه علاقه دارد که شما از کنار وی دور نشوید و طی مسافرتش در رکاب وی باشید.

متاسفانه یک حادثه کم اهمیت (Ischio-sectale) مرا مجبور نمود که در باکو (بادکوبه) توقف نمایم. در این زمان در بادکوبه وضعیت آشفته انقلابی حکمرفا بود. به همین جهت معالجات و عمل جراحی به صورت خوب و مناسب انجام نگرفت. به طوری که پس از شروع فعالیت‌هایم در دربار، یعنی در خدمت شاه و در شورای بهداشت بیماری‌ها مجددا بروز کردند و این بار از دفعه قبل شدیدتر بود. در معاینات پزشکی که به وسیله پنج دکتر جراح از من به عمل آمد، آنان اعلام کردند که باید تحت عمل جراحی مهم دیگر با بیهوشی کامل قرار گیرم. در یک چنین اوضاع و احوالی بود که با شما تماس گرفتم و از شاه درخواست یک مرخصی یک ماهه نمودم. عمل جراحی به خوبی انجام گرفت و حالا وضع سلامتم خوب می‌باشد. محل جراحی به سرعت در حال بهبود است و وضعیت عمومی‌من نیز رضایتبخش به نظر می‌رسد.