بلشویک‌ها به رهبری لنین و پس از او استالین عقیده داشتند برای تسخیر کشورهایی مثل ایران باید افکار و عقاید شهروندان به ویژه نخبگان را به سمت چپ‌گرایی سوق داد. پس از نابودی تزاریسم بود که اندیشه‌های چپ‌گرایانه در مناطق و استان‌های ایران ترویج شد و...

*** مشیرالدوله پیرنیا املاک وسیعی را در گیلان مالک بود؛ بنابراین صرف‌نظر از انگیزه سیاسی و ملی، نفع شخصی هم در سرکوب تحرکات شمال داشت.

وی روابط دیپلماتیک با مسکو را که به‌رغم تلاش‌های مسکو برای برخورداری از شناسایی بین‌المللی بارها با کارشکنی مواجه شده بود، برقرار کرد. مقامات مسکو حمایت از نهضت جنگل را انکار می‌کردند و مسوولیت حمله به گیلان را به جمهوری آذربایجان در باکو متوجه می‌نمودند.

معذلک چون بریتانیا در خارج کردن نیروهای خود از ایران تا ماه مه ۱۹۲۱ تاخیر کرد، روس‌ها بهانه مناسبی یافتند تا در انزلی باقی بمانند.

در ژوئن سال ۱۹۲۱میرزا و احسان‌الله خان بار دیگر هنگامی که روس‌ها نیروهای جدیدی به انزلی وارد کردند با پشتگرمی آنها به سمت تهران پیشروی کردند، ولی از نیروهای دولتی قزاق شکست خوردند.

پس از آنکه قوای روسیه در ۸ سپتامبر۱۹۲۱ ایران را تخلیه کردند، قوای دولتی قزاق در اواخر ماه اوت به گیلان حمله کرد و در اواخر ماه اکتبر نیروهای کمونیست احسان‌الله خان نابود شدند و خود او ناچار با قایقی از بندر انزلی به‌همراه ۸۰ نفر از رفقایش از ایران فرار کرد و هنگام فرار وعده داد که «دوباره به ایران باز خواهد گشت تا بار دیگر پرچم انقلاب سرخ را در سراسر ایران بر افراشته سازد» (مهر- آبان ۱۳۰۰) ولی بازی سیاست به گونه دیگری رقم خورده بود. وی کاملا از بازی در صحنه ایران حذف شد و در سال ۱۳۱۸ شمسی در ترکستان شوروی درگذشت.

میرزا هم برای آخرین بار به جنگل‌های زادگاهش در پسیخان فرار کرد و در آنجا در اثر یخ زدگی از سرما خشک شد و درگذشت.

و- نفوذ افکار چپ در ایران در دوره مورد بحث

علی‌الاصول تفکرات و تحولات قفقاز نوعا در ایران خیلی تاثیر گذار بود. قفقاز نه تنها برای ایران بلکه در روسیه نیز یکی از کانون‌های انقلابی به شمار می‌رفت و تاثیر بسزایی داشت.

ضمن اینکه در غرب، عثمانی مانع از آن بود که افکار جدید به داخل ایران نفوذ کند. در جنوب و شرق هم که تفکر مدرن و جدیدی جز هندوستان که تحت‌کنترل انگلیس‌ها بود وجود نداشت. قفقاز و گرجستان که در تعامل بیشتر با دنیای غرب بودند هم به‌لحاظ تشابه مذهبی با غربیان و هم به دلایل جغرافیایی و جمعیتی و داشتن مراکز صنعتی، هم متاثر از افکار انقلابی و هم تاثیر گذار در ایران بودند.

در رابطه با ایران، جنبش چپ از سال‌ها پیش در ایران ریشه دوانیده بود، انقلابیون روس، سال‌ها قبل از انقلاب اکتبر، ارتباط خود را با سوسیال دموکرات‌های ایران توسعه دادند. شعارهای ضد ظلم و استثمارآنان در ایران هواداران قابل‌ملاحظه‌ای را به خود جذب کرد و جنبش چپ در ایران به‌صورت تشکیلاتی ریشه گرفت.

پس از انشعاب در این حزب، عده‌ای از سوسیال دموکرات‌های تبریز تحت‌تاثیر بلشویک‌ها به ایجاد گروه خاصی از سوسیال دموکرات‌ها توجه یافتند. آنها معتقد بودند که باید برای افزایش آگاهی‌های عمومی به تبلیغات پرداخت و مردم را برای یک مبارزه عمومی بسیج کرد. عده‌ای دیگر نیز تحت‌تاثیر آموزه‌های بلشویک‌ها، ایران را دارای شرایط ذهنی و عینی لازم برای تحولات انقلابی نمی‌دانستند و معتقد بودند که چون هنوز در ایران طبقه کارگر رشد نیافته است، باید در انتظار ایجاد زمینه‌های عینی تحول انقلابی بود.

از این رو، کار حتی به آنجا رسید که معدودی از سوسیال دموکرات‌های تبریز اساسا شرکت در جنبش مشروطه را زیر سوال قرار می‌دادند. این گروه جنبش مشروطه را دارای توانایی‌های لازم برای ایجاد تحول اساسی در ایران نمی‌دانستند.

ولی بلشویک‌ها بنا بر یک تحلیل ایدئولوژیک حزبی، ارتباط با سوسیال دموکرات‌های ایرانی را تقویت می‌کردند.

گروه سوسیال دموکرات «همت» از دیرباز در۱۹۰۴ در باکو تشکیل شده بود. در جریان انقلاب مشروطه نیز گروهی از سوسیال دموکرات‌های قفقاز تحت‌عنوان «اجتماعیون عامیون» گردهم آمدند و در تحولات انقلابی تبریز نقش جدی ایفا کردند. بانی اصلی آن علی مسیو بود و حیدرخان عمو اوغلی با آن همکاری نزدیک داشت.

در مشهد نیز با الهام از فعالیت بلشویک‌ها گروه «مجاهدین» شکل گرفت که تشکیل مجلس ملی و مشروطیت و بسط عدالت و اجرای مساوات را شعارهای خود قرار داده بود. جمعیت مجاهدین، آزادی قلم و بیان و مجامع و تشکیلات و اعتصاب را از جمله خواسته‌های خود اعلام کرده بود. به این ترتیب فعالیت انقلابیون روس و به‌ویژه بلشویک‌ها در مردم ایران که تحت‌فشارهای شدید داخلی و خارجی به سر می‌بردند، موثر و نافذ بود.از آن طرف، اولین کنگره ملل شرق در باکو درسال ۱۹۲۰ تشکیل شد. لنین، زینوویف و کارل رادک در پیام‌ها و اظهارنظرات تندروانه خود مطالب نگران‌کننده‌ای برای صاحبان نفوذ در ایران مطرح کردند.

کنگره ملل شرق در توصیه‌های خود چنین نوشت: «اگر بخواهیم انگلستان را از دادن کمک به نیروهای ضد انقلاب باز داریم و دنیا را وادار به رسمیت شناختن انقلاب بلشویکی بنماییم، باید که در ملل خاورمیانه مخصوصا در هند انقلاب کارگری به راه انداخته یا اقدام به تحریک تمایلات ملی خلق‌های آنان بکنیم. در این کنگره توصیه‌هایی برای برنامه عمل در ایران، افغانستان، ترکیه و هند وسایر مستعمرات به‌عمل آمده بود.»دولت وثوق‌الدوله پس از قرارداد ۱۹۱۹ باب مذاکره با شوروی را گشوده بود و با احتیاط و تانی اظهار تمایل به برقراری روابط دیپلماتیک با جمهوری فدراتیو شوروی سوسیالیستی نموده بود.