میرزا حسین‌خان سپهسالار از سیاستمداران ورزیده دوره ناصرالدین شاه است که یکسره در مناصب بالا فعالیت می‌کرده و عهده‌دار مسوولیت‌های مهمی بوده است. وقتی ناصرالدین شاه در برابر سرسختی انگلیسی‌ها برای لغو قرارداد رویتر ناتوان می‌شود از وی کمک می‌خواهد و او وارد صحنه می‌شود...

این مطلب از نشریه «زمانه» اخذ شده است. بازگشت به قدرت

دوران عزل میرزاحسین‌خان چندروزی بیشتر طول نکشید و ناصرالدین شاه برای لغو امتیاز رویتر، سمت مهم وزارت امورخارجه را به او تفویض کرد؛ زیرا به نوشته جواد شیخ‌الاسلامی «برای توفیق در این امر خطیر، یعنی به‌هم‌زدن قراردادی معتبر که به امضای شخص شاه رسیده و برای اجرای مقدماتش پول‌های هنگفت خرج شده بود، سیاستمداری آزموده که فن و فوت کاسه‌گری را بلد باشد و بتواند این مساله را پیش جهانیان توجیه کند، لازم بود و چنین کسی در اوضاع و شرایط آن روز ایران کسی جز میرزاحسین‌خان مشیرالدوله نمی‌توانست باشد. در نتیجه، شاه، صدراعظم معزول را مجددا از رشت به تهران فراخواند و او را به سمت وزارت خارجه مامور فسخ قرارداد رویتر کرد.»

شاه پیش از انتصاب سپهسالار، نظر او را جویا می‌شود تا بداند آمادگی پذیرش این مسوولیت را دارد یا نه؟ سپهسالار در پاسخ، نامه‌ای ارسال می‌دارد که ذکر قسمت‌هایی از آن بدون هرگونه شرح برای شناخت خصوصیات اخلاقی او مناسب می‌باشد:

«قربان خاک‌پای جواهرآسای اقدس همایون مبارک شوم. زیارت دستخط مبارک جهان‌مطاع شاهنشاهی ــ روحنا فداه ــ خداوند شاهد است مثل اعجاز عیسوی این مرده حقیقی را جان تازه داد و مجددا از وادی عدم به صحرای وجود آورد، چنانکه با دست و دل شکسته و تن خرد شده، فورا از بستر برخاسته، مشغول عریضه‌نگاری شدم. خداوند هزارمرتبه جان ناقابل این خانه‌زاد ذلیل بی‌مقدار را به تصدق وجود مسعود، قدردان همایونی روحنا فداه گرداند و به لعنت خداوند گرفتار سازد اشخاصی را که از بابت نقص فهم و عدم شعور، سلب حقوق و قدردانی از وجود مقدس شاهنشاهی روحنا فداه می‌نمایند که والله از روی اعتقاد عرضه می‌دارم، در ربع مسکون به حقوق همایونی هنوز کسی سراغ ندارم. هرکس یک قدم به صدق و ارادت در خاک پای مبارک حرکت کرد، اقلا ده قدم به مرحمت و عطوفت با او رفتار فرمودید و از صد خطای او اغماض ملوکانه فرمودید. والله بالله تا زنده‌ام در هر مقامی که میل مبارک اقتضا فرماید که بنده کمترین را در آن مقام نگاه دارند، فدایی وجود مبارک و شاکر مرحمت‌های سابقه خواهم بود. لهذا جسارت ورزیده عرضه می‌دارم که مسند وزارت‌خارجه مرحمتی همایونی را با کمال تشکر قبول دارم و ابدا خیال تجاوز را نخواهم کرد. حالا که رای مبارک به صرافت طبع همایونی به این فقره [انتصاب به وزارت خارجه] علاقه گرفته است و فدوی خانه‌زاد هم در جنب اوامر ملوکانه، اطاعت صرفم، دیگر تزلزل به‌خاطر مبارکتان راه ندهید. خداوند جان ناقابل فدوی ذلیل و خانه‌زاد نفی [تبعیدی] را به قربان خاکپای مبارک نماید. آمین ثم آمین.»

تمایل سپهسالار به روس‌ها

مشیرالدوله در شوال ۱۲۹۰.‌ق با پست وزارت خارجه مجددا به مسند قدرت بازگشت و یک‌سال‌بعد در شوال ۱۲۹۱.ق وزارت جنگ را نیز عهده‌دار شد. در این مقطع، او بی‌محاباتر از هر زمان، به جمع مال از هر طریق همت گماشت:

«در وزارت عدلیه و صدارت، به حسب ظاهر، غرض و طمع را کنار گذاشته بودم، اما در مراجعت از گیلان که حکم مار زخمی‌ شده [را] داشتم و به تجربه فهمیده [بودم] که [این] تدلیس‌ها و تلبیس‌ها و حقه‌بازی‌ها به خرج نمی‌رود و به کار نمی‌خورد، باید علانیه رشوه گرفت و آشکارا خیانت کرد، آن سبک را متروک گذاشته، این مسلک را اختیار کردم.»

اما این بار مساله تا حد زیادی فرق کرده بود؛ چون سپهسالار به دلیل عدم وجاهت مردمی نمی‌توانست مستقل زندگی کند؛ علاوه بر آن، مامور شده بود قرارداد رویتر را لغو کند و لذا مغضوب انگلستان واقع می‌شد؛ پس به ناچار به حمایت همسایه شمالی نیاز داشت؛ لذا با یک تغییر جهت، به روس‌ها متمایل شد و به آنها قول اعطای امتیاز راه‌آهن جلفا تا تبریز و سواحل خزر تا تهران را داد.

نویسنده کتاب خلسه از زبان سپهسالار سایر تعهدات او به روس‌ها را چنین برمی‌شمارد: «تغییر پلیتیک دادم. انگلیس‌ها را رها نمودم و با روس‌ها موافقت نمودم.

در وزارت‌خارجه بعضی تکلیفات و پیشنهادات روس را که برای ایران مضر و برای روس‌ها نافع بود قبول نمودم. از جمله خدمات من به دولت روس، دست‌‌کشیدن دولت ایران بود از حقوقی که در ماورای خزر و کوک‌تپه و دشت ترکمان و عشق‌آباد داشت و قسمتی از حدود خراسان را به روس‌ها واگذار کردم. زیناویف که در آن وقت ایلچی روس و وزیرمختار زیرکی بود، به من وعده داد که در زمان شدت، دولت متبوعه او از من حمایت نماید.» اعتمادالسلطنه در جای دیگر پیرامون علل و عوامل گرایش مشیرالدوله به روسیه می‌نویسد: «در مراجعت سفر ثانی از فرنگستان، سپهسالار به‌کلی تغییر حالت داد. در زمان صدارت خود تا سفر دویم، پلتیکش با پلتیک انگلیس مساعد بود و از آنان هواخواهی می‌کرد. بعد از مراجعت از سفر دویم فرنگ، میرزایحیی‌خان معتمدالملک برادر سپهسالار [که] با روس‌ها دوست بود، برادر خود را به هواخواهی روس‌ها ترغیب کرد. به اصرار یحیی‌خان معتمدالملک و سعی و کوشش مسیو زیناویف، وزیرمختار روسیه مقیم تهران، [مشیرالدوله] تغییر پلتیک داد [و] تا [هنگام] مردن هواخواه روس بود.» متاسفانه سپهسالار در این مقطع از تاریخ زندگی سیاسی خود نیز بخشی از تمامیت ارضی کشور و منافع ملی را فدای اغراض شخصی کرد و برای حفظ خویش به‌راحتی بخشی از اراضی واقع در سرحدات ایران با روسیه را به آنها واگذار کرد. تیموری درباب روابط صمیمانه او با روس‌ها می‌نویسد: «به‌این‌ترتیب سپهسالار با روس‌ها روابط صمیمانه‌ای پیدا می‌کند، به‌حدی ‌که در اواخر، سفارت روس بزرگ‌ترین حامی و پشتیبانی سپهسالار بود و برعکس انگلیسی‌ها که به ‌عناوین‌ مختلف کوشیدند ناصرالدین‌شاه را به او ظنین سازند تا او را از صدارت عزل کند.»