آخرین روزهای حضور آمریکا در تهران

ژنرال رابرت هایزر

رژیم محمدرضا پهلوی با کودتای آمریکایی - انگلیسی در سال ۱۳۳۲ دوران تازه‌ای را آغاز کرد. شاه و همکاران او در دهه ۱۳۳۰ به این نتیجه رسیده بودند که می‌توانند سایه روس و انگلیس را در حکومت کمرنگ و در مقابل زیر چتر آمریکایی‌ها بروند. به این ترتیب بود که اقتصاد و سیاست خارجی ایران در دوران جنگ سرد با منافع آمریکایی‌ها گره خورد.

آمریکایی‌ها در دوران جنگ سرد به این نتیجه رسیده بودند که از ایران و امکانات مادی و جغرافیایی آن می‌توان یک دژ بزرگ در برابر کمونیسم جهانی ساخت.

از شروع برنامه سوم عمرانی شاه در سال ۱۳۴۲، اقتصاد ایران در شرایط خاصی قرار گرفت که با منافع جهانی آمریکا سازگاری داشت.

آمریکایی‌ها هرگز تمایل نداشتند ایران از منطقه نفوذ غرب خارج شود و این مساله استراتژیک را در همه سال‌های پیش از انقلاب اسلامی در برنامه‌ریزی‌های خود لحاظ می‌کردند. در روزهای سرنوشت‌سازی که رژیم شاه تضعیف شده و انقلابیون ایرانی به پیروزی نزدیک شدند، ژنرال «رابرت هایزر» به ایران آمد.

«ماموریت در تهران» که خاطرات ژنرال هایزر آمریکایی در روزهای انقلابی ایران است، توسط موسسه اطلاعات چاپ شده است.

الکساندر هیگ، وزیر خارجه اسبق آمریکا در مقدمه‌ای بر این کتاب نوشته است: «خواننده این کتاب روزشمار خاطرات هایزر را می‌خواند. داستان اودیسه‌وار مردی رو در روی حوادث غم‌انگیز و افسانه‌ای محتاطانه از تردید واشنگتن که به فاجعه کمک کرد.

این داستان باید در زمره باارزش‌ترین حوادثی که در هر کجا ممکن است رخ دهد، قلمداد شود...»نویسنده کتاب حاضر که در ۳۱۹ صفحه و چند فصل توسط انتشارات اطلاعات چاپ شده است، فصل اول را با عنوان «آخرین روزهای شاه» اختصاص داده‌ و یادداشت‌هایش را از روز ۱۴ دی‌ماه ۱۳۵۷ چنین آغاز می‌کند: «خبر ورود من به ایران به طور سری به اطلاع ژنرال فیلیپ گاست، رییس هیات نظامی آمریکا در ایران رسید. ترتیب استقبال از من به طور مخفیانه داده شده بود...» خاطرات روز ۲۶ دی‌ماه ۱۳۵۷ ژنرال هایزر، آخرین صفحه‌های فصل اول کتاب است.

وی می‌نویسد: «بختیار اعلام کرده بود بعد از رفتن شاه کودتایی رخ نخواهد داد و یادآور شده بود احتمال شورش در ارتش وجود دارد...

در جلسه امروز، مهم‌ترین مساله موجود در ذهن هر کس خلاصه شد و ماحصل بحث این بود که شاه امروز می‌رود... صدای هلی‌کوپتر را شنیدیم.

فهمیدیم شاه از کاخ نیاوران عازم فرودگاه مهرآباد شده است...

نیم ساعت پس از رفتن شاه، هلی‌کوپتر قره‌باغی به محوطه ستاد مشترک بازگشت... .»

در انتظار امام خمینی

فصل دوم کتاب خاطرات ژنرال هایزر که نقل دیده و شنیده‌های او از روز ۲۷ دی‌ماه ۱۳۵۷ تا ۱۱ بهمن‌ماه را شامل می‌شود با این پرسش و پاسخ او شروع می‌شود: «از سولیوان پرسیدم اوضاع چطور است؟ گفت: دیشب در داخل کشور تحول رخ نداده و شاه وارد آسوان شده است...»

هایزر در ۴ بهمن‌ماه ۱۳۵۷ در خاطراتش یادآور می‌شود: «... تولید نفت کمی بالا رفته و به ۶۰۰ هزار بشکه در روز رسیده بود، اما این رقم هنوز ۳۰۰ هزار بشکه، کمتر از نیازهای داخلی بود... بنزین به اندازه کافی وجود ندارد، همه در حال اعتصاب هستند... اقتصاد کشور راکد است، بازار بزرگ به کلی تعطیل است.»

بازگشت آیت‌الله

ژنرال ۴ ستاره آمریکایی که در یادداشت‌هایش چگونگی شکست از انقلابیون ایران را توضیح داده است در فصل سوم و در روز ۱۲ بهمن ماه ۱۳۵۷ و درباره بازگشت امام خمینی (ره) می‌نویسد: «... برنامه ورود به خوبی طراحی شده بود، مسیر عبور در روزنامه‌ها منتشر شده بود و ما می‌دانستیم او در کجا می‌ایستد و در کجا سخنرانی می‌کند... امام خمینی هنگام ورود،‌ نطق کوتاهی ایراد کرد که اصلا دوستانه نبود... امام خمینی طبق برنامه به بهشت‌زهرا رسید و نطق مهم خود را ایراد کرد...»

هایزر در روز ۱۳ بهمن‌ماه ۱۳۵۷ می‌‌نویسد: «مساله جدیدی که پیش آمده بود، گرفتاری در خارج کردن آمریکایی‌ها از تهران بود. یک اتوبوس با سنگ و پاره‌آجر مورد حمله قرار گرفته بود. پیام این بود، هایزر را پیاده کنید تا اتوبوس سالم بماند.»وی درباره رویدادهای ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ نوشته است: «تا سحرگاه امروز، جنگ تقریبا در تمام سطح شهر ادامه داشت، روشن بود که امروز، روز سرنوشت است... ربیعی همراه سه نفر دیگر محاکمه شد... طوفانیان توانست از زندان فرار کند، حبیب‌اللهی تا اواسط تابستان در ایران ماند و پس از آن به ترکیه رفت....»