سفرنامه شمال

گروه تاریخ‌اقتصاد- ناصرالدین شاه قاجار در ماه ذیقعده ۱۲۸۲ قمری عازم سفر به شمال کشور شد . در طول این سفر عکاس‌باشی ناصرالدین شاه عکس‌های متعددی از مسیر سفر تهیه کرد که بخشی از آنها در کتاب از آستارا تا استرآباد به چاپ رسیده است. سفرنامه او که در روزنامه ایران از شماره ۱۳ (سه‌شنبه ۲۵ صفر ۱۲۸۸ قمری) تا شماره ۶۶ (جمعه ششم ذیقعده ۱۲۸۸ قمری) به چاپ رسیده است، نشانگر اوضاع سیاسی و اقتصادی آن دوران و نظرگاه شاه قاجار در باب طبیعت و نیز زندگی ایرانیان است. از امروز بخش‌هایی از این سفرنامه را به نظر خوانندگان روزنامه می‌رسانیم. *** این دفعه می‌خواستیم روزنامه را مختصر بنویسیم اما مطول شد. روز چهارشنبه هفدهم شهرذی‌القعده الحرام سنه۱۲۸۲ پانزدهم بارس ئیل(سال پلنگ) یعنی پانزده روز از عید نوروز گذشته است، به عزم حرکت به طرف مازندران و ساری و اشرف و غیره، در تهران صبح از خواب برخاستم. توپ سواری انداختند. رفتم حمام، رخت پوشیدم. رفتم دیوانخانه، ملک‌منصورمیرزا که از آذربایجان احضار شده بود تازه رسیده درب باغ ایستاده بود. صحبت شد هوا قدری ابر بود سوار شدیم سپهسالار و همه امرا و اعیان بودند. صحبت‌کنان سوار اسب کهر ‌احمدخانی شده رفتیم با تشریفات معینه مفصله در آخر کوچه نگارستان، توپخانه و افواج ایستاده بودند یکی یکی را ملاحظه کرده، گذشتم در آخر فوج کلهر که تازه از کرمانشاهان به سرتیپی محمدحسنخان کلهر آمده بود دیده شد بسیار خوب فوجی بود جوان‌هایی بودند که در هیچ جا دیده نشده بود. نایب‌السلطنه مرخص شده رفت قصر قاجار. من و سپهسالار و مستوفی‌الممالک صحبت‌کنان رفتیم. در بین راه من سوار کالسکه شده راندم در سردر بزرگ باغ ناهار خوردیم. سپهسالار فرهاد میرزا، نصره‌الدوله، حاجی سیف‌الدوله میرزا رفته همه عمارات بالا و غیره را تماشا کردند آقاعلی پیشخدمت[و] محمدعلیخان پیشخدمت بودند. اسدالله خان پیشخدمت هم آمد، آقا ابراهیم آبدار و غیره آمده بودند. بعد از ناهار امان‌الله آدم میرشکار آمد که قوچ هست. سوار شده راندیم. تیمورمیرزا پیدا شده باز مفقود شد. محمدعلیخان، آقا‌علی، قهرمان‌ خان تفنگدار، آقاکشی‌خان تفنگدار، ابراهیم بیک نایب میرآخور که تازه از مازندران آمده است، بودند. بعد سوار کالسکه شده راندیم. نزدیک میرشکار به اسب سوار شده او هم آمد دوباره رفت بالای تپه با دوربین شکارها را دیده همه قوچ بودند؛ ولی و رحمت‌الله و غیره بروند سر بزنند آنها رفته ما هم خیلی منتظر شدیم باد زده بود شکارها رفته بودند. باقر شکارچی یک قوچ چهارساله در بالا زده بود آورد سر قنات ما هم رفتیم سر قنات در آفتاب‌گردان چای خوردیم نماز کردیم. آقاعلی رفته بود همان محمدعلیخان تنها بود باد تندی می‌آمد ابر هم بود بعد سوار شده آمدیم منزل. رفتیم بالا معیرالممالک [و] یحیی‌خان بودند همه خادمان حرم و زوج‌ها آمده بودند غلام بچه‌ها بودند. عمارت جدید اندرونی تمام شده بود بسیار بسیار خوب ساخته‌اند خیلی دلچسب بود. بعد از شام آمدم بیرون یحیی‌خان، معیرالممالک [و] محمدعلیخان بودند قدری صحبت کرده رفتم اندرون خوابیدم باد تندی می‌آمد. حالت دیوانخانه و باغ ما در وقت بیرون آمدن از تهران اولا قنات ما سه روز بود خراب شده آب نمی‌آمد آب گل آلود بود سیلاب‌ها را به حوض‌ها انداخته بودند بسیار بد بود. شکوفه زردآلو تازه درآمده بود بنفشه بالمره آخرش بود مگر در سایه دیوار که باقی بود. پروزل باغبان فرانسوی درخت‌های مرکبات و گل‌های تازه را از گرمخانه بیرون آورده در باغ می‌گذاشت. شکوفه درخت مروارید هنوز هیچ بیرون نیامده بود سنبل و نرگس وسط بود هنوز تمام نشده بود. بنفشه‌های الوان فرنگی ابتدای کارشان بود برگ بید مجنون سبز شده بود. برگ تبریزی و چنار و انار سبزی نداشت گل زرد تازه برگ کرده بود. چیکلک تازه سبز شده بود. بعضی بیدها را سرما زرد کرده بود کوه سیایه قرق پر از برف است کوه البرز هم پر برف است کوه بالای سوهانک و کوه ورچین هم پر برف است. اهالی حرم خانه از شاهزادگان و کنیزان خاصه و غیره کلا آمده بودند.