گروه تاریخ اقتصاد- آنچه می‌خوانید نامه‌ای از چارلز برجیس، افسر نظامی انگلیسی مقیم ایران در قرن نوزدهم است (طی سال‌های ۱۸۵۵-۱۸۲۸)، نامه‌های وی حاوی اطلاعات ارزشمندی درباره مناسبات سیاسی و تجاری ایران و انگلیس و اوضاع سیاسی-اجتماعی متغیر ایران طی این سال‌ها است. چارلز این نامه را خطاب به والدینش در ۱۳ سپتامبر ۱۸۲۹ نوشته است، زمانی که در اردوگاهی به فاصله دو روز پیاده‌روی از تبریز ساکن بوده است. درست بیست ماه پیش نامه‌ای برای شما نوشتم و طی آن از اوضاع خود برایتان سخن گفتم که وضعیت مشخصی دارم و در خدمت شاهزاده هستم، اما ناگهان همه چیز تغییر کرد. هنگامی که شاهزاده از تهران بازگشت، در وضعیت نابسامانی بود و بدهی فراوانی به روسیه داشت. (غرامت جنگی که توسط روس‌های پیروز به ایران تحمیل شد) آن سال نمی‌توانست ارتش منظم تشکیل دهد. تحت چنین شرایطی تصمیم گرفت ما را مرخص کند و تمام توافق‌های فی ما بین و هر مورد دیگری را، به‌رغم تذکرات مکرر سرگرد هارت و سفیر نقض کرد. در همان زمان یکی از خوانین کرد که منطقه‌اش بین تبریز و بغداد بود، به تبریز آمد. او که مایل به اعمال انضباط و مقررات در ارتش خود بود از ما تقاضای همکاری کرد و ما با او به توافق‌هایی رسیدیم، یعنی من و آقای کریستین، برادرزاده دکتر کورمیک، با او عازم سلیمانیه شدیم. طی این مدت من تعمدا از نگارش نامه به شما خودداری کردم، زیرا محلی که در آنجا بودم حتی برای عبور اروپاییان خطرناک بود و من نمی‌خواستم شما را دچار نگرانی‌های بی‌مورد کنم و امیدوار و معتقد بودم که به زودی به خدمت شاهزاده درخواهم آمد که البته سرانجام به تحقق پیوست. اینک در اردوگاهی با هفت هزار نیروی منظم توپخانه هستیم و اطلاعات باارزشی به دست می‌آوریم؛ از اینکه در کشوری هستیم با صنعت و کار فراوان که شانس هرگونه پیشرفت و موفقیت را به انسان می‌دهد، راضی هستیم. اینک زبان اینجا را به روانی صحبت می‌کنم. منبع: نامه‌هایی از ایران، چارلز و ادوارد برجیس ترجمه: معصومه جمشیدی و حسین اصغر‌نژاد