گروه تاریخ اقتصاد - آگوست بن تان، افسر فرانسوی که در زمان فتحعلی شاه به ایران اعزام شده بود در سفرنامه خود به گوشه‌هایی از زندگی و وضعیت اقشار مختلف مردم ایران اشاره کرده است. سفرنامه بن تان را منصوره اتحادیه به فارسی ترجمه کرده است. در اینجا نامه مورخ اول ژوئن ۱۸۰۷ را که به یکی از دوستانش نوشته‌است می‌خوانید: دوست عزیزم! من اکنون به سر حد ایران و ترکیه‌ رسیده‌ام و میل دارم شما را از راهی که پیموده‌ام آگاه سازم. البته این اطلاعات ناقص خواهد بود، چون خود من هم استفاده کامل از این سفر نکرده‌ام. در مدت بیست روز ششصد فرسنگ راه پیموده‌ام و برای مطالعه اوضاع در طی راه وقت کافی نداشتم؛ به خصوص چون با خود شرط کرده بودم حس کنجکاوی خود را مهار کرده از اسب پیاده نشوم تا با سرعت هر چه تما‌م‌تر خود را به مقصد برسانم و این امر مستلزم این بود که با تنبلی و بی‌علاقگی مردان عثمانی مبارزه‌ کنم و با کوشش و پشتکار از توقف آنها جلوگیری کنم. به خصوص چون حاضر نبودم برای خوردن و خوابیدن وقت خود را صرف کنم چگونه می‌توانستم به تماشای ستون‌ها و خواندن کتیبه‌ها یا جمع‌آوری سنگ و صخره بپردازم؛ بدون آنکه همراهان مرا دیوانه نپندارند و از اطاعتم سرنپیچند. از قسطنطنیه راه افتادم. یک مستخدم یونانی که با پنج یا شش زبان به طور ناقص آشنایی داشت به عنوان مترجم همراه من بود. به علاوه یک نفر تاتار به نام علی آقا همراه من بود و او برادرش را که مسلمان متعصبی بود و به ارز‌روم می‌رفت به بهانه‌ اینکه وجودش در راه بسیار مفید خواهد بود همراه خود آورده بود. خواهید دید این موضوع بعدا باعث پشیمانی من شد. یک ایرانی هم که قاصد سفیر ایران بود و از ورشو می‌آمد به ما محلق شد. وی نیز باعث اشکالاتی می‌شد، دائم از من تقاضا می‌کرد که کمی استراحت کنیم و به نظرش می‌رسید که من زیاده از حد عجله می‌کنم. فرمان‌های لازم را از سلطان در دست داشتم تا در طول راه همه جا به ما اسب بدهند و خرج سفر ما را متحمل شوند. از بسفر گذشته به اسکوتاری که شهر بزرگ آسیایی ترکیه است و در مقابل قسطنطنیه قرار دارد، رفتم تا از چاپارخانه آنجا اسب بگیرم، اول حکم سلطان را ندیده گرفتند و بالاخره مجبور شدم به آنها پول بپردازم تا به ما اسب بدهند. این برخورد اولیه نشان می‌داد که بعدا نیز از این‌گونه اشکالات بسیار خواهم داشت. به جز در سرزمین چوپان اوغلو،شاهزاده جوزگات و انگورا در همه راه از من پول مطالبه کردند و صاحبان چاپارخانه‌ها به فرمان سلطان احترامی نگذاردند.