گروه‌تاریخ اقتصاد- خلاصه نامه‌ای از طرف ادوارد برجیس (تاجر انگلیسی مقیم در ایران در سال 1855-1828) که برای والدینش در انگلستان نوشته است: چارلز روز 13 ژوئن اینجا را به مقصد تهران ترک کرد.
از زمانی که وارد تهران شد، من چندین نامه از او دریافت کرده‌ام. حدود دو هزار تومان جنس فروخته و مبلغ هزار و چهارصد تومان به دست آورده و آن را به سرجان کمبل داده تا به انگلستان حواله کند. من نیز در اینجا به بازرگانی مبلغ هزار و دویست تومان به حساب سرجان کمبل دادم و سرجان را از این پرداخت مطلع کردم؛ در نتیجه فکر می‌کنم دست کم دو هزار و ششصد تومان یا هزار و سیصد پوند داشته باشیم که با اولین چاپار برایتان بفرستم. چارلز به من گفت که سعی می‌کند از سرجان کمبل برای حواله وجوهات به انگلستان استفاده کند و اگر موفق شود این کار را بکند، به سود ما خواهد بود. از هنگامی که این کالا به اینجا وارد شده، توانسته‌ایم آنها را با بهای خوبی به فروش برسانیم و اینک بیش از سه هزار تومان در تبریز طلب داریم که البته تمام این مبلغ را شاهزادگان و نجبا بدهکارند و من نمی‌توانم از آنان بگیرم. اگر چارلز به اینجا بیاید، می‌تواند این کار را بکند. در میان کالاهایمان چیزهایی (چیزهای زیادی) وجود دارد که مناسب این بازار نیست. به‌عنوان مثال، کالاهای شیود را به سختی می‌توان به قیمت و هزینه اولیه به فروش رساند. کالاهای ادوارد هم همین طوراست و شاید بدتر. تمام کالاهای ارلی و پسران (به استثنای پتوها که خوب هستند) فاقد ارزش هستند. به نظر می‌رسد چارلز هر کالایی را که به دستش رسیده، بدون در نظرگرفتن تناسب آن با ذوق و سلیقه ایرانی، وارد کرده است. گاه می‌بینی که حتی یک قاطردار ایرانی حاضر به پوشیدن کتی نیست که رنگش را نمی‌پسندد. هیچ ملتی در دنیا به اندازه ایرانی‌ها درباره رنگ و نقش لباس حساس نیست. در مجموع انتظار دارم در مقابل فروش کالاهایمان کمی سود بکنیم؛ زیرا هر چند بعضی کالاها را با ضرر می‌فروشیم، اما برخی دیگر از کالاها سودهای هنگفتی داشته اند.
پارچه چیت خوب است به شرط آنکه درست انتخاب شود (پارچه‌های ما با سلیقه ایرانی جور درنیامد و در نتیجه فروش خوبی نداشت.) تنها راه مناسب برای انتخاب نقش پارچه چیت و کتان آن است که به کاروانسرا (انبارهای عمومی که در آنجا تاجران استراحت می‌کنند) برویم و با دیدن کالاها دریابیم که چه چیزهایی بیشتر تقاضا دارد. نقش‌ها را ببینیم و آنها را با پول به انگلستان بفرستیم تا خریداری شود، دست کم سه یا چهار نقش در این بازارها به فروش می‌رسد که مصرف آن بسیار بالا است که اگر من ده هزار پوند از آن کالاها را داشتم، ظرف دو هفته همه آنها را به صورت نقد می‌فروختم؛ آن هم به بازرگانانی که در پرداخت‌های خود منظم هستند و حتی مرا ناگزیر نکرده‌اند برای دریافت پول، پیشخدمت را نزدشان بفرستم و خود خریدار، پول به دست نزد من می‌آمد.
منبع: نامه‌هایی از ایران، تالیف چارلز و ادوارد برجیس، ترجمه معصومه جمشیدی و حسین اصغرنژاد