سیر بلدیه در اصفهان

عبدالمهدی رجایی- شهرداری‌ها از همان بدو تشکیل وظایف گسترده‌ای را بر عهده گرفته بودند. یکی از آنها که شاید از وظایف امروزین شهرداری بسیار فاصله دارد، حفظ و نگهداری از دیوانگان شهر بود. در سال ۱۳۱۷ش شهرداری اصفهان، که بودجه‌ای برای ساختن بنای جداگانه‌ای نداشت، تصمیم گرفت در بین بناهای تاریخی شهر یکی را انتخاب کرده به این منظور اختصاص دهد. در این میان قرعه به نام مدرسه صدر خواجو افتاد. شاید به این خاطر که محله خواجو در آن زمان به واسطه کم شدن جمعیت شهر، به نوعی حاشیه خالی شهر محسوب می‌شد. این مدرسه در خرداد ۱۳۱۲به طور رسمی از اداره معارف به اداره بلدیه واگذار شد. شهرداری آنجا را تعمیر کرده، مدتی دارالمساکین شهر قرار داد. اما پس از چند سال فقیران و مستمندان را به محل دیگری منتقل کرده و آنجا را به تیمارستان شهرداری تبدیل کرد. جایی که دیوانگان شهری در آن سکونت می‌کردند. این بنا همچنان به این وضع بود تا در دوره پهلوی دوم، به توصیه آیت‌الله‌بروجردی این بنا از شهرداری منتزع و به اداره اوقاف داده شد. آنچه گزارش بازدید امیرقلی امینی، سردبیر روزنامه اخگر از این تیمارستان در سال ۱۳۱۷ است: «روز ‌پنج‌شنبه گذشته به اتفاق بعضی از رفقا به تیمارستان شهرداری، که تازه چند روزی بود به عمارت مدرسه سابق صدر منتقل شده بود، برای مشاهده‌ اوضاع آنجا رفتیم. همان عمارتی که اکثر طاق‌های آن فروریخته و خراب و ویران و دارای منظره موحشی بود، امروز به صورت یک عمارت بسیار زیبا و مصفا در آمده است که از هر جهت آبرومند و مایه مسرت خاطر بینندگان می‌شود. طرز باغچه‌بندی، نهال‌های سرو و حوض زیبای وسط و به طور کلی فضای روح پرور این عمارت در شخص تازه‌وارد حس معانی خاص ایجاد می‌نماید. برای تعمیر این عمارت بیش از سی هزار ریال خرج نشده است، در صورتی که اگر بنا بود بخواهند چنین عمارتی را از ریشه بنا کنند، بدون شک با سیصد هزار ریالش هم تهیه نمی‌شد. اثر خیر هرگز از میان نمی‌رود. مرد خیری که آثار خیریه او در این شهر زیاد است و هم اکنون موقوفات او سالانه بیش از یک صد‌هزار‌ریال هم درآمد دارد و به مصرف امور خیریه می‌رسد، این عمارت را به قصد خیری متجاوز از یکصد سال قبل بنا کرده، سپس بی‌همتی یک عده متولیان آن را به صورت خرابه در آورده بود. دومین چیزی که جلب نظر ما را کرد، عده موزیک پرورشگاه بود که در کناری ایستاده، برای دیوانگان مشغول نواختن نغمات روح‌پرور بودند. آقای دکتر برومند، رییس و پزشک تیمارستان، راجع به هر اتاق و اینکه محل سکونت چند نفر و چه نوع دیوانه‌ای است توضیح می‌دادند. پس از گردش و تماشای اتاق‌ها وارد دفتر زیبای رییس تیمارستان شدیم. آقای دکتر نوایی، شهردار اصفهان، با قیافه بشاشی که نشان می‌داد تا چه اندازه از نتیجه این کار نیک و انجام وظیفه مقدس خود خشنود و مشعوف‌اند، از ما پذیرایی گرمی کردند. سابقا بیمارستان شهرداری با همه توجهاتی که نسبت به آن مبذول می‌شد، سلاخ‌خانه‌ کثیفی بیش نبود. تیمارستان به قدری اوضاعش فضاحت‌آمیز و شرم‌آور بود که وجودش راستی برای اصفهان ننگی به شمار می‌آمد. امروز این دو بنگاه، از یک طرف در سایه مراقبت‌ها و مساعدت‌های جناب آقای فرماندار و از طرف دیگر در پرتو تخصص و عشق و علاقه آقای شهردار به صورت دو تا از بنگاه‌های خیلی آبرومند بهداشت کشور درآمده است. برای اینکه خوانندگان روزنامه اخگر تصور نکنند ما برخلاف رویه دیرینه خود خواسته‌ایم با نگارش شرح فوق تملقی گفته و از شیوه اخلاقی خود ذره‌ای منحرف شده باشیم، بی‌موقع نمی‌دانم که از آقای شهردار تقاضا کنم حالا که از این اقدام نیک و کار اصلاحی خود فراغت یافته‌اند، خوب است با همان عشق و علاقه‌ای که مسبب اصلاح بیمارستان و تیمارستان شهرداری شد، قدری هم نسبت به کوچه و پس‌کوچه‌های شهر و خیابان‌های آن، که در این فصل زمستان فضیح‌‌ترین صورت‌های لجن‌زاری را به خود گرفته، بذل توجهی نموده و با هر وسیله‌ای که مقتضی می‌دانند، به رفع گل و لای آنها بپردازند. منبع: روزنامه اخگر، سال یازدهم، ش ۱۴۰۴، ۳ بهمن ۱۳۱۷