گروه تاریخ‌اقتصاد- نامه ای که می خوانید از طرف میرزا آقاخان نوری، مشهور به اعتماد الدوله، دومین صدر اعظم ناصرالدین شاه قاجار در مهرماه سال 1231 به محمود ناصرالملک ، نایب اول سفارت ایران در سن پترزبورگ، نوشته شده و صدر اعظم ایران از وی خواسته است که کارخانه‌های کاغذسازی و شکر سازی و... را خریداری کرده و با خود به ایران بیاورد.
مقرب الخاقانا نور چشما؛ در باب کارخانه های شکرسازی، کاغذسازی و شمع‌سازی تفصیلی نوشته بودید که به حاجی میرزا محمد تکلیف کرده بودید که مشارالیه التزام بدهد که بعد از ورود به ایران تواند از عهده این صنایع برآید، آن وقت آن نور چشم تنخواه داده اسباب کارخانه‌ها را از چرخ و غیره ابتیاع نموده با خود بیاورد و مشارالیه این تکلیف آن عالیجاه را قبول نکرده است. لهذا لازم شد بنویسم که اگر حاجی میرزا محمد به نحو مذکور التزام هم داده بود من قبول نداشتم، به علت اینکه بعد از ورود اینجا اگر نمی‌توانست از عهده برآید من او را نمی‌کشتم. بلی تعهد حاجی میرزا محمد وقتی درست است که در حضور آن عالیجاه شکر و شمع و کاغذ از همان اسباب کارخانه‌ها بسازد که آن عالیجاه خاطر جمع بشود که او می‌تواند از عهده تعهد خود برآید. در این صورت هم من او را به هیچ‌وجه من الوجوه نمی‌شناسم و آن عالیجاه را در این باب می‌شناسم؛ زیرا که اوقات حضور مرا به کارخانه کاغذسازی آن عالیجاه ترغیب می‌کرد، بلکه منظور داشت با من شراکت داشته باشد. از برای اینکه آن عالیجاه پول نداشت قرار دادم که پول از دولت داده شود. خلاصه من احدی را در این باب نمی‌شناسم و آن عالیجاه را می‌شناسم که پانزده هزار تومان پول داده‌ام. در باب چرخ دستی هم که نوشته بودید از برای کاغذسازی گرفته شود و این معنی را منوط به رای اولیای دولت علیه نموده بودید، سهل است نمونه او را هم فرستاده بودید. هنگام حضور چرخ دستی قرار نبود. من کارخانه می‌خواهم که اقلا کفایت کاغذ تحریرات دیوانی را بکند. از چرخ دستی در مدت یک‌سال چه عمل خواهد آمد؟ و آن هم کاغذ زیاد بد که نوشتن آن امکان ندارد. اگر مقصود چرخ دستی و کاغذ بد باشد، کاغذ عمل اصفهان هیچ عیبی ندارد و دولت مایه هم نمی‌گذارد. خلاصه مطلب این خدمت می‌باید از آن عالیجاه ظاهر گردد و فقط اسباب آهن به دارالخلافه نیاید که مثل چرخ ریسمان‌سازی بی‌مصرف شود. من عمل از آن نور چشم می‌خواهم، دیگر خود داند، می‌خواهد استاد بفرستد می‌خواهد نفرستد، حتی تعهد مقرب الخاقان صدر سفیر (۱) را هم در این باب قبول ندارم و ابدا از آن عالیجاه پذیرفته نمی‌شود. ریش آن عالیجاه گیر است، دانسته باشد.دیگر محبت مرا درباره خود به سر حد کمال بداند که روز به روز در تزاید است. ان‌شاءالله تعالی در کارهای دولتی ساعی باشد که روسفیدی از برای خود حاصل نماید. تفصیلی به عالیجاه میرزا عباس گفته‌ام به شما بنویسد، البته خواهد نوشت. حرر فی شهر محرم ۱۲۶۹.
پانوشت:
میرزامحمد حسین صدر، سفیر ایران در سن پترزبورگ
منبع: استاد ناصرالملک