کاشانی بعد از 30 تیر قدرت گرفت

مصدق خودش هم آدم مذهبی و معتقدی بود ولی اینها (مذهب و سیاست) را از هم جدا می‌کرد؛ بنابراین تا سی تیر که در واقع می‌شود آخرین سال حکومت مصدق، کاشانی نفوذ چندانی نداشت. مردم هم به خاطر هیجان ملی شدن این را پذیرفته بودند اما در سی تیر بود که کاشانی عامل خیلی مهمی شد، یعنی برگشتن او خیلی اثر گذاشت که مردم بریزند توی خیابان‌ها؛ البته اعضای حزب توده هم به خیابان‌ها ریختند، ولی کافی نبود. کاشانی مردم را ریخت توی خیابان‌ها؛ این است که از آن به بعد کاشانی قدرت گرفت، ولی دومرتبه میانه کاشانی و دکتر مصدق به هم خورد. مصدق، یکی دو ماه اول این جریان را تحمل کرد بعد دو مرتبه کاشانی را کنار گذاشت و بعد هم میانه‌شان به کلی به هم خورد.  به همین دلیل هم بعد از ۲۸مرداد ۱۳۳۲، از طرف دربار با کاشانی خیلی با احترام رفتار می‌شد و وقتی هم بیمار شد خیلی حواسشان به این بود که هر دکتری مایل است در اختیارش باشد، یعنی رابطه خوبی را با آنها نگه داشته بود. به کارهای بعدی، من کار ندارم ولی در آن زمان کاشانی خیلی مورد توجه دربار بود.