حملات ایران و اسرائیل خاورمیانه را تغییر داد؟

بیشتر ۳۰۰ پهپاد و موشک ایرانی در مسیر رهگیری شدند. اما من از دفتر خود در قدس تماشا کردم که آسمان شب توسط پدافند هوایی اسرائیل روشن شد و درصدد بود موشک‌‌‌های بالستیک را که بالای سرشان به پرواز درآمده بودند، ساقط کند. تنها کافی بود که یک سیستم هدایت GPS برای فرود موشک در یک منطقه شهری با هزینه غیرنظامی هنگفت از کار بیفتد.

یکی از مقامات ارشد امنیتی غربی به من گفت: «فکر نمی‌‌‌کنم مردم متوجه شوند که ما در آن آخر هفته چقدر به هم نزدیک بودیم. می‌توانست داستان بسیار متفاوتی داشته باشد.» با این حال، برخی در غرب فکر می‌کنند که می‌توان از حمله ۱۳ آوریل و انتقام محدود اسرائیل در هفته گذشته نکات مثبتی را به دست آورد. آنها استدلال می‌کنند که پیش‌بینی حمله ایران موفقیت اطلاعاتی بزرگی بود، دفاع از اسرائیل نمونه برجسته‌ای از همکاری نظامی متحدان را به نمایش گذاشت و اینکه ایران و اسرائیل هر دو یاد گرفتند که چگونه از پله نردبان بالا بروند.

در وهله اول؛ عملیات اطلاعاتی را در نظر بگیریم. به من گفته می‌شود که ایالات متحده از برنامه‌های ایران در صبح چهارشنبه قبل از حمله شامگاه شنبه مطلع شده بود و مهم‌تر از همه، آنها مقیاس اقدام ایران را کشف کردند. یک منبع بلندپایه غربی گفت: «ما متوجه شدیم که پاسخ ایران در بالاترین حد انتظارات خواهد بود و این تا حدی شوکه‌کننده بود. اما به نوع واکنش که باید بین‌المللی باشد کمک کرد.»

نکته مهم دیگر این است که این حمله به ایالات متحده کمک کرد تا برخی از کشورهای عربی از جمله اردن و عربستان سعودی را متقاعد کند که به دفاع از اسرائیل بپیوندند. ترس آنها - زمانی که از ابعاد طرح‌های ایران آگاه شدند - خطر تشدید جنگ منطقه‌ای بود. بنابراین ترکیبی از جمع‌‌‌آوری اطلاعات خوب و سیگنال‌‌‌های خصوصی به اسرائیل و متحدانش زمان داد تا آماده شوند.

نقش اردن و عربستان سعودی هنوز به طور کامل مشخص نیست. اردن اعتراف کرده است که پهپادهای ایرانی را برای دفاع از خود ساقط کرده تا از حاکمیتش محافظت کند. گفته می‌شود که اردن همچنین به هواپیماهای جنگی اسرائیل اجازه دسترسی به حریم هوایی خود را داده است. گمان می‌رود سعودی‌‌‌ها اطلاعاتی را در اختیار آمریکا قرار داده‌‌‌اند و هرگونه تهدید گروه‌‌‌های تحت حمایت ایران در یمن را زیر نظر داشته‌‌‌اند.

نکته کلیدی این است که این معادله توانسته موثر عمل کند. ارتش آمریکا، بریتانیا، فرانسه، اردن و عربستان نشان دادند که می‌توانند با هم در دفاع هوایی دسته‌جمعی اقدام کنند. این منبع امنیتی گفت: «این یک عملیات تاکتیکی فوق‌العاده موفق بود. سیستم‌های اطلاعاتی آن را نشان دادند، ما کل منطقه را مشاهده و با یکدیگر کار کردیم. هیچ گروه دیگری از کشورها نمی‌توانند این کار را در جهان انجام دهند.» برخی همچنین استدلال کرده‌اند که این می‌تواند آغاز یک اتحاد جدید منطقه‌ای علیه ایران باشد.

با این حال؛ برای برخی دیگر، این یک اتفاق امنیتی و نظامی معمولی است، دیدگاهی که موفقیت فناوری را جشن می‌گیرد؛ در حالی که تصویر بزرگ سیاسی را نمی‌بیند. تحلیلگران بدبین‌تر استدلال می‌کنند که اگر ایران می‌خواست صدمات قابل‌توجهی به اسرائیل وارد کند، می‌توانست از دادن اخطار قبلی خودداری کند، اهداف خود را گسترش دهد، موج دوم حملات را راه‌اندازی کند - یا حتی به حزب‌الله دستور دهد تا یک حمله بزرگ از لبنان انجام دهد.

امیل هوکایم از اندیشکده موسسه بین‌المللی مطالعات استراتژیک گفت که این عملیات نشان داد که اسرائیل تا چه اندازه برای دفاع از خود به متحدان متکی است. او همچنین تردید دارد که اسرائیل موشک‌های دفاع هوایی به اندازه کافی برای درگیری با شدت بالاتر را در اختیار خواهد داشت یا خیر.

او گفت: «همان‌طور که در جنگ بین اوکراین و روسیه دیدیم، این مهم است که چقدر سلاح خوب در انبار دارید.» هوکایم همچنین این ایده را که این بحران سرآغاز یک اتحاد نظامی منطقه‌‌‌ای جدید است، رد کرد. او گفت: «ما در آستانه یک دوره جدید نیستیم. کشورهای عربی به این دلیل همکاری کرده‌‌‌اند که در درجه اول می‌‌‌خواهند از رویارویی منطقه‌‌‌ای اجتناب کنند و می‌‌‌خواهند نشان دهند که شرکای خوبی برای متحدان غربی خود هستند. این موضوع صرفا مربوط به حاکمیت ملی است. آنها نمی‌‌‌خواهند چیزهایی به پرواز درآیند و در آسمان‌ها منفجر شوند.»

دومین ادعای خوش‌بینانه این است که ایران و اسرائیل از این تجربه درس گرفته‌اند. آنها می‌گویند که هر دو طرف - برای یک بار - مقاصد خود را به درستی اعلام کردند. آنها متوجه شدند که می‌توانند بدون از دست دادن ژست، تنش را کاهش دهند و هر دو نگرانی داشتند که بازدارندگی متقابل را دوباره برقرار می‌کند.

ایران ممکن است به اسرائیل حمله کرده باشد، اما به متحدان در مورد قصد خود هشدار داد و اعلام کرد که این یک‌‌‌بار است. نویسنده مدعی است که اسرائیل نشان داد که می‌تواند واکنش محدودی داشته باشد. یقینا ایران از همان مراحل اولیه نشان داد که قصد ندارد به ضدحمله اسرائیل پاسخ دهد. هر دو طرف مطمئنا از این تجربه درس‌های نظامی آموخته‌اند. موسسه مطالعات جنگ تاکید می‌کند: «این حمله احتمالا به ایران کمک کرد تا نقاط قوت و ضعف نسبی سیستم دفاع هوایی اسرائیل را شناسایی کند. اسرائیل و آمریکا نیز درک بیشتری از راهبردهای تاکتیکی ایران خواهند داشت.»

استدلال متقابل این است که هم ایران و هم اسرائیل یک تابو را شکستند و حمله مستقیم اکنون گزینه ساده‌‌‌تری است. افشون استوار از موسسه تحقیقات سیاست خارجی در مقاله‌ای برای فارن افرز می‌گوید که ابعاد حمله ایران نشان می‌دهد که دیگر به سیاست خویشتن‌داری قانع نیست. او می‌نویسد: «این تصور که ایران عمدا حمله ضعیفی را انجام داده، قابل بررسی نیست. ایران امیدوار بود که ضربه‌ای چشمگیر به اسرائیل وارد کند.»

هوکایم به ناتوانی اسرائیل در درک عواقب تصمیم خود برای ترور چند تن از فرماندهان زبده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در کنسولگری ایران در دمشق اشاره می‌کند. «دو طرف با یکدیگر صحبت نمی‌کنند. در عوض، آنها فقط از طریق موضع‌گیری نظامی و اشخاص ثالث سیگنال می‌دهند. این چیزها می‌تواند خیلی سریع پیش برود. خواندن نادرست نیات طرف مقابل یک ویژگی است تا یک اشکال در رابطه.»

همچنین تردید وجود دارد که هر دو طرف بازدارندگی را دوباره برقرار کرده باشند. آموس هارل، تحلیلگر دفاعی روزنامه اسرائیلی هاآرتص، گفت: «دو طرف قوانین قبلی بازی را زیر پا گذاشتند، با هزینه‌های محدود... توازن بازدارندگی بین طرفین به هم ریخته است.» شاید درس کلیدی که بسیاری در این بحران آموختند این بود که چقدر منطقه به جنگ تمام‌عیار نزدیک شده بود. یک دیپلمات غربی به من گفت: «این فقط یک تسکین بزرگ بود. می‌توانست خیلی متفاوت پیش برود.»