جی.پی.مورگان و سقوط بانک‌ها

منبع: فوربس

جی.پی.مورگان(۱) چند روز پیش به مقادیری رسید که تحلیلگران پیش‌بینی کرده بودند، اما سهام آن با این وجود حدود ۷/۴ درصد سقوط کرد. دیگر بانک‌های عمده وال‌استریت همچون گلدمن ساکس، مورگان استنلی، و سیتی یکی پس از دیگری سقوط کردند. درست همان زمان که سرمایه‌گذاران مشغول فروختن سهام این بانک‌ها بودند، معترضان در پارک زاکوتی علیه بانکدارها شعار می‌دادند و می‌گفتند: «ما نود و نه درصد هستیم».

ارتباط مشخصی بین درآمدهای نومیدکننده‌ جی.پی.مورگان یا بهتر، درآمدهای نومیدکننده سرتاسر بخش بانکداری، با جنبش اشغال وال‌استریت وجود دارد. در حالی که ابتدا به نظر می‌رسید معترضان مشتی انسان سرخوش هستند که صرفا یک جا جمع شده‌اند و علیه افرادی شعار می‌دهند که درآمدهای بسیار بالا دارند، اما هدف اصلی آنها تاکید بر نابرابری درآمدها است.

رده‌بندی کشورها بر اساس ضریب جینی(پراستفاده‌ترین ضریب سنجش نابرابری درآمدی) نشان می‌دهد که ایالات متحده نابرابرترین کشور ثروتمند جهان است. بر اساس کتاب واقع‌نگاری جهان که سی.آی.ای منتشر می‌کند(۲)، ایالات‌متحده با ضریب جینی ۴۵، در کنار کامرون و اروگوئه و بالاتر از حتی کشورهایی همچون چین و روسیه قرار گرفته است. دومین اقتصاد پیشرفته که دارای ضریب جینی بالایی در این فهرست است، انگلستان با ضریب جینی ۳۴ است، در حالی که کشورهایی همچون سوئد و نروژ، به ترتیب با ضرایب جینی ۲۳ و ۲۵، در پایین این فهرست قرار دارند.

چرا ایالات متحده نابرابرترین کشور ثروتمند جهان است؟

پاسخ‌های بسیاری را می‌توان برای این پرسش دست و پا کرد که پژوهش‌های دقیق و معتبری از هر کدام از آنها به لحاظ علمی پشتیبانی می‌کنند، اما به نظر من نسخه خاصی که آمریکا از سیستم سرمایه‌داری پیش‌گرفته، می‌تواند پاسخ این پرسش باشد. در نسخه‌ آمریکایی سرمایه‌داری، گرایش به کارآفرینی از ارزش بسیاری برخوردار است و فرصت برای تحرک صعودی(۳) نیز بسیار زیاد است. ایالات متحده با کاربست این سیستم توانست به قدرتمندترین اقتصاد جهان بدل شود (البته باید عوامل دیگری را نیز در نظر گرفت: مثلا قرار داشتن روی قاره‌ای مجزا و خارج از قلمروی امپراتوری‌های قدیمی و جنگ‌آفرین اروپایی؛ یا دسترسی به هر دو اقیانوس بزرگ جهان).

پس تنها توجیه برای دستمزدهای گزاف بانکداران این است که بانکداران نقشی کلیدی در این نوع خاص از سرمایه‌داری ایفا می‌کنند: آنها بهره‌ورترین و کارآمدترین تخصیص‌دهندگان سرمایه هستند و وظیفه آنها فراهم آوردن بودجه‌های مالی برای موفقیت کارآفرینان و ساخته‌شدن شرکت‌های جدیدی همچون فورد و اپل است.

برای مثال، جیمی دیمون، رییس جی.پی.مورگان، در سال ۲۰۱۰ درآمدی حدود ۸/۲۰ میلیون دلار داشت. این رقم، بر اساس آمارهای «صندوق پول جهانی»، ۴۴۳ برابر سرانه تولید ناخالص داخلی برای هر فرد در آمریکا (یعنی ۴۴۳ برابر درآمد متوسط یک فرد آمریکایی) است. در عین حال، وال‌استریت مرکز زلزله بحران مالی ۲۰۰۸ بود که از ترکیدن حباب بازار مسکن به وجود آمد. نهادهای مالی برای کسب سود بیشتر به دنبال راه‌های خلاقانه‌ای می‌گشتند تا از دل حق‌ رهن(به واسطه‌ قوانین اوراق قرضه تضمینی (CDO) (۴) و سایر مشتقات ساختگی‌شان)، حاشیه سود بیرون بکشند. اما چنان بر این روش اصرار ورزیدند که حبابی عظیم در بازار مسکن شکل گرفت و سپس ترکید.

اگرچه وال‌استریت کمک بسیار مهم و عمده‌ای در تولید و ساختن ثروت این کشور کرده است، اما از سوی دیگر، میزان زیادی ارزش خالص(net worth) را در یک دم از بین برده است و انسان‌های زیادی را بیکار کرده است.

این جست‌وجوی لجام‌گسیخته و به دور از احتیاط سود، یکی از وجه مشخصه‌های فرم پویای سرمایه‌داری آمریکایی است. اگرچه این جست‌وجو در افزایش رفاه عمومی کشور بسیار مهم و تاثیرگذار است، اما در کنار آن و بنا به تعریف، به تولید نابرابری نیز می‌انجامد. کارل پولانی، اقتصاددان لهستانی و استاد سابق دانشگاه کالیفرنیا، شرح داده بود که در اقتصاد رقابتی سرمایه‌داری با کار همچون یک کالا برخورد می‌شود و همین امر می‌تواند به عکس‌العمل‌های اجتماعی از سوی برخی انسان‌ها منجر شود؛ به عقیده وی، در حالی که بخش خصوصی روی کاغذ و به لحاظ نظری در حال بیشینه‌سازی سود است، اما در واقع می‌تواند گاه (بر اساس تصمیم‌گیری‌های نادرست) به ضرر مردم تمام شود. درآمدهای ضعیف و کم‌رمق جی.پی.مورگان نشان می‌دهد که بانک‌ها هنوز دچار برخی تصمیم‌گیری‌های نادرست هستند که پیش از این به بحران مالی ختم شده بودند. از این رو، جنبش اشغال وال‌استریت، هیچ چیز نیست مگر واکنشی طبیعی به نزول اقتصادی و کاهش تولید ثروت جهت ساختن رفاه عمومی.

پاورقی:

(۱) J.P.Morgan: یکی از بزرگ‌ترین موسسات بانکی در سطح جهان.

(۲) CIA World Factbook: این نشریه اطلاعات راجع به موضوعات مربوط با تاریخ، مردم، حکومت، اقتصاد، جغرافیا، ارتباطات، حمل و نقل، ارتش و مسائل بین‌المللی ۲۶۷ کشور دنیا را عرضه می‌کند.

(۳) upward mobility: تحرک صعودی مفهومی اقتصادی‌ـ‌ جامعه‌شناختی است و به تغییر در جایگاه اجتماعی یک شخص اشاره دارد که باعث می‌شود وی موقعیتی بالاتر از لحاظ اقتصادی و در نتیجه اجتماعی بیابد.

(۴) collaterezied debt obligations