گسترش اقتصاد غیرپولی در جهان معاصر

ترجمه و تلخیص:اسماعیل استوار

بخش نخست

آلوین تافلر به همراه همسر خود هیدی کتاب جدید «چرخش انقلابی ثروت: چگونه زندگی ما را متاثر خواهد نمود» را به نگارش در آورده‌اند. کتاب‌های قبلی آنها «شوک‌های انقلابی آینده» و «موج سوم» بوده است. آلوین تافلر گفت‌وگویی با نشریه گلوبال ویوپوینت، حول محورهای مختلف انجام داده است که در ادامه می‌خوانید. آی‌پاد (iPod)، شبیه‌سازی، آوت سورسینگ (سپردن بخشی از امور بنگاه به خارج از آن) و گوگلینگ (اصطلاحی که در مورد جست‌وجوی اینترنتی به کار می‌رود)، همه‌این تغییرات نامتجانس و پیشرفته تنها زندگی ما را تغییر نمی‌دهند. بلکه به گفته شما برآیند این تغییرات ایجاد سیستم جدید ثروت (New Wealth System) خواهد بود. چگونه‌این سیستم جدید از دل اقتصادی که برای ما آشناست بیرون خواهد آمد؟

به دو صورت. اول اینکه در حال حاضر دانش به عنوان کلید خلق ثروت به شمار می‌رود و دوم، هم‌جوشی بنیادین مصرف و تولید (Prosuming) به انفجار اقتصاد غیر‌پولی (non-money) منجر خواهد شد.

اقتصاد سنتی درباره کمیابی بحث می‌کند. اما دانش اساسا تهی نشدنی و پایدار است. در صورتی که شما در یک شالیزار برنج بکارید من نمی‌توانم همزمان در همان شالیزار برنج بکارم. در صورتی که شما از یک دستگاه استفاده کنید من نمی‌توانم همزمان از آن دستگاه استفاده کنم. اما ما می‌توانیم از دانش به طور همزمان بهره ببریم بدون آنکه به تهی شدن آن منجر شود. مساله‌این نیست که چه تعداد از مردم از علم حساب بهره می‌برند، چرا که بهره بردن از آن به تهی شدنش منجر نخواهد شد. در واقع استفاده همزمان تعداد زیادی از مردم از دانش منجر به خلق دانش بیشتری می‌شود.

دانش قابلیت انتقال بیشتری نسبت به سایر تولیدات دارد. دانش می‌تواند در سمبل‌ها و زبان خاص خلاصه شود. دانش تمایل به نشت کردن داشته و حفاظت از آن آسان نیست. رابطه خطی در دانش مفهوم نداشته و دانشی اندک می‌تواند منجر به تولید محصولات عظیم شود. مخصوصا اینکه دانش غیر‌قابل لمس (Intangible) است. عوامل ناملموس همواره در دارایی‌های ملموس در هم تنیده است. برای مثال همانطور که «هرناندو د. سوتو» در کتاب «رازآلودی سرمایه» اشاره می‌کند، قطعه‌ای زمین به خودی خود دارایی به حساب نمی‌آید مگر اینکه قوانین و هنجارهای اجتماعی غیر‌ملموس بر مالکیت شخصی صحه گذارند و مالکیت شخصی را به رسمیت بشناسند. این فاکتورهای نامرئی به مانند پوست پرتقالی است که مغز را احاطه کرده است.

امروزه بنگاه‌هایی شبیه گوگل به مانند پوست پرتقال هستند. آنها هسته ملموسی ندارند. در حالی که میلیاردها دلار می‌ارزند. در اقتصادهای پیشرفته زیربنای سرمایه داری بر پایه دارایی‌های ملموس، می‌رود تا جای خود را به دارایی‌های ناملموس دهد.

توسعه شگفت‌آور مغز بیرونی outside brain (بانک‌های اطلاعاتی، اتصال به شبکه‌های کامپیوتری، جست‌وجوی لغات، نقشه‌های ژنتیکی و گسترش جهانی‌وب) را ملاحظه کنید که به طور چشمگیری ظرفیت و امکانات ما را در قلمروهای مختلف گسترش داده است. دانش تحت سیطره ما رو به رشد است. تمامی آنچه یک انسان در مورد دوران ۷۰ ساله زندگی خود به یاد می‌آورد، می‌تواند در یک چیپ ۶ گیگا بایتی به صورت دیجیتالی ذخیره شود و امروزه ما فضای ۴۰۰ گیگا بایتی را در کامپیوترهای خود داریم!

به طور همزمان حفاظت از دارایی‌های ناملموس روز به روز مشکل و مشکل تر می‌شود. به طور مثال اجرا کردن حقوق مالکیت معنوی رو به دشواری می‌گذارد.

منظور شما از اقتصاد غیر‌پولی (non-money economy) چیست؟ و چرا می‌گویید اقتصاد غیر‌پولی رو به انفجار می‌رود؟

زمانی که ما مشغول به کاریم و یا زمانی که خرید و فروش می‌کنیم و یا سرمایه‌گذاری می‌کنیم و یا زمانی که از کارت اعتباری خود استفاده می‌کنیم ما در حال فعالیت در یک اقتصاد پولی هستیم. اما این همه اموری نیست که ما در زندگی انجام می‌دهیم. ما بچه دار می‌شویم و از سالمندان نگهداری می‌کنیم و یا شیری را که چکه می‌کند تعمیر می‌کنیم. به دوستمان برای رنگ کردن اتاقش کمک می‌کنیم. آشپزی می‌کنیم. خانه را جمع و جور می‌کنیم. باغبانی می‌کنیم. برای روشن کردن ماشین خود از باتری دیگری کمک می‌گیریم. اموری که خودمان انجام می‌دهیم که ممکن است تولید و مصرف همزمان (prosuming) نامیده شود؛ چرا که ما هم تولید‌کننده هستیم و هم مصرف کننده.

برخی اوقات این امور را با پرداخت مبلغی به دیگران محول می‌کنیم. زمانی که چنین می‌کنیم ما در یک اقتصاد پولی فعالیت می‌کنیم و این فعالیت‌ها توسط اقتصاددانان به عنوان ایجاد ارزش در محاسبات تولید ناخالص داخلی لحاظ می‌شوند. اما زمانی که‌این امور را خود انجام می‌دهیم و یا اینکه فقر ما را به انجام این امور توسط خودمان وا می‌دارد، فعالیت ما به عنوان ایجاد ارزش در محاسبات GDP به حساب نخواهد آمد.

اقتصاد پولی می‌تواند به همان میزان اقتصاد غیر‌پولی، ایجاد ارزش نماید. چرا که هزاران فعالیت که در اقتصاد پولی پرداختی برای آن انجام نمی‌گیرد، برای اقتصاد پولی به عنوان ناهار مجانی به حساب می‌آید. این فعالیت‌ها سوبسیدی است که اقتصاد غیر‌پولی به اقتصاد پولی می‌پردازد. لحظه‌ای در مورد نرم‌افزار لینوکس موسوم به open-source software (برنامه‌ای که به کاربران اجازه جرح و تعدیل در آن، برای بهینه‌تر شدن نرم‌افزار داده شده است) و اثرات عظیم آن در سراسر جهان تامل کنید. این تولید، محصول لینوس توروالدس است که پرداختی بابت آن انجام نگرفته و اغلب برای وی به عنوان سرگرمی مطرح بوده است که پس از آن تعداد زیادی از برنامه نویسان را مجذوب خود کرد تا به جرح و تعدیل و گسترش آن بپردازند بدون آنکه پرداختی به آنها صورت گیرد. این امر دیگرانی را نیز تشویق نمود تا به طور داوطلبانه انواع مختلفی از نرم‌افزارها را ارائه دهند. این فعالیت تولید و مصرف همزمان (prosuming) در اقتصاد غیر‌پولی، شیوه تولید نرم‌افزار در اقتصاد پولی را تغییر داده است (در اقتصاد پولی کمپانی‌ها اقدام به استخدام برنامه نویسان می‌کنند و برای نوشتن برنامه به آنها پرداختی انجام می‌گیرد منتهی منظور تافلر این است که در اقتصاد غیر‌پولی، مبادله پولی در تولید برخی نرم‌افزارها رنگ باخته و این روند رو به گسترش است.م).

تولید و مصرف همزمان (prosuming) سالیان درازی با ما بوده است. در این میان چه چیز جدیدی به وقوع پیوسته است؟

پدیده جدید این است که تکنولوژی‌های جدید و ارزان فعالیت‌ها را از اقتصاد پولی به سمت اقتصاد غیر‌پولی سوق داده است. بسیاری از کمپانی‌ها در اقتصاد پولی مصرف‌کننده را مجاب کرده‌اند اموری را که قبلا توسط شاغلین آن کمپانی انجام می‌گرفت، خود انجام دهند. ما از خودپردازها (ATM) استفاده می‌کنیم و اطلاعات را وارد و خروجی را دریافت می‌کنیم. در این میان تحویلدار بانکی در کار نیست. این همان تولید و مصرف همزمان است.

در گذشته ما فیلم را از دوربین کداک خارج می‌کردیم و برای چاپ ارسال می‌کردیم. اما امروزه‌این‌کار را خودمان انجام می‌دهیم. خواندنی‌های مربوط به بیماری دیابت را خودمان تهیه می‌کنیم و یا فیلم دیجیتالی و سی‌دی موزیک را خودمان تولید می‌کنیم.

این تنها آغاز کار است. ما به سوی انفجار اموری در حرکتیم که پرداختی بابت آنها انجام نمی‌گیرد. به زودی یک میلیارد انسان بالای ۶۰‌سال خواهیم داشت که از سیستم‌های خود تشخیص‌دهنده (self-diagnosis) پزشکی جهت آزمایش‌های مربوط به ادرار خود بهره خواهند برد. اموری که در گذشته توسط پزشکان انجام می‌گرفت (البته بسیاری در مورد خطای تشخیص این سیستم‌ها هشدار داده‌اند). این امور تولید و مصرف همزمان را بسیار پر اهمیت خواهد ساخت. ما تکنولوژی را در اقتصاد پولی خریداری می‌کنیم و در اقتصاد غیر‌پولی از آن استفاده می‌کنیم که به‌طور بازخوردی ارزش‌های جدیدی در اقتصاد پولی خلق خواهد کرد.

آیا حذف نیروی کار در نتیجه انجام امور توسط مصرف‌کنندگان، هزینه‌های جدیدی را به بار می‌آورد که بر دوش مصرف‌کنندگان خواهد بود؟

ما این حذف نیروی کار را از تولید‌کننده به سمت مصرف‌کننده شغل سوم (Third job) می‌نامیم. شغل اول شما شغلی است که برای انجام آن به دفتر یا کارخانه‌تان می‌روید و بابت انجام کار حقوق ماهانه یا هفتگی دریافت می‌کنید. شغل دوم شما نگهداری از خود، فرزندان و والدینتان است. همچنین نگهداری از خانه و جمع و جور کردن آن و شستن ظرف‌ها و از این قبیل امور. شغل سوم شغلی است که توسط تولید کنندگان به خارج از بنگاه محول می‌شود، منتهی نه به هند یا فیلیپین بلکه به شما به عنوان یک مصرف‌کننده.

چند سال پیش اگر من می‌خواستم بفهمم چه اتفاقی برای بسته پستی‌ام که توسط فدکس(FedEX) یا دی‌اچ‌ال (DHL) ارسال کرده‌ام، افتاده است باید به شماره‌هایی در ممفیس، فرانکفورت یا توکیو زنگ می‌زدم و با کارمندی برای پیگیری مرسوله‌ام صحبت می‌کردم. اما در حال حاضر من کارمند خود هستم. من به کامپیوترم مراجعه می‌کنم و با وارد کردن شماره محموله، بسته پستی‌ام را ردگیری می‌کنم. من در واقع کاری را انجام می‌دهم که قبلا آن کارمند انجام می‌داد و بابت آن دستمزد می‌گرفت. استفاده از خودپردازها هم دقیقا به همین صورت است. ما درست همان کاری را انجام می‌دهیم که قبلا یک تحویلدار بانک انجام می‌داد.

بنابراین در اقتصاد جدید، شغل سوم ما همان کاری است که برای کمپانی‌ها انجام می‌دهیم اما پرداختی در قبال این کار انجام نمی‌گیرد! پر واضح است که‌این امور به فشارهای روزانه ما افزوده می‌شود و دلیل دیگری است برای این که ما همیشه وقت کمتری در اختیار داریم.

و درست در زمانی که خرید یا فروشی در فضای مجازی انجام می‌دهیم (تجارت اینترنتی)، اطلاعات شخصی ذی‌قیمتی را فراهم می‌کنیم که شرکت‌های بازاریابی پیش از این باید برای اطلاع از آنها به تحقیق می‌پرداختند و یا برای دریافت این اطلاعات مبلغی پرداخت می‌کردند. هر زمان که شما جست‌وجویی را با موتور جست‌وجوی گوگل انجام می‌دهید این امر منجر به ردیابی علایق و خواست‌های شما توسط شرکت‌های تبلیغاتی می‌شود تا بازاریابی خود را منطبق با تولیداتی نمایند که با سلایق شما سازگار باشد.

دقیقا. این یکی دیگر از جنبه‌های شغل سوم است. در یک سیستم اطلاعات محور(information-based system) اطلاعات مورد نیاز بیرون از سیستم است. مصرف‌کنندگان در هنگام خرید از سوپرمارکت یا از طریق وب‌سایت در واقع اطلاعات خود را در اختیار سیستم قرار می‌دهند.

چگونه سیستم دانش محور (knowledge-based system) آنچه را که شما در کتاب خود «پایه‌های ژرف زمان خلق ثروت» نام نهاده‌اید تحت‌تاثیر قرار می‌دهد؟

به دو طریق. اول اینکه ما در حال پشت سر گذاردن زمان مشترک و غیر‌شخصی استاندارد شده در جامعه صنعتی هستیم که در آن همه از ساعت ۹ صبح تا ۵ بعدازظهر کار می‌کنند، یعنی در زمان مشابهی به سر کار می روند و در زمان مشابهی به خانه باز می‌گردند. این ساعت کاری برای همه یکسان است.

در حال حاضر ما شاهد پیدایش زمان بی‌قاعده (برخلاف قواعد جامعه صنعتی که برای همه یکسان است) و شخصی هستیم. تکنولوژی جدید هزینه ناشی از گوناگونی را که می‌توانست منجر به تحلیل بردن تولید انبوه شود، کاهش داده است. تکنولوژی جدید، ما را در چگونگی زمانبندی زندگی روزانه توانمند ساخته است. زمان در قرن بیست و یکم، زمان انعطاف‌پذیر خواهد بود.

دوم اینکه وقتی شما تغییرات تکنولوژیکی و اجتماعی را تسریع می‌بخشید در واقع کهنه شدن دانش منجر به‌این تغییرات را تسریع کرده‌اید. دانسته‌های ما در زندگی روزمره ناتمام است و هر لحظه گوشه‌ای از دانش ما متحول می‌شود. چرا که هر آن سیاره جدیدی کشف شده و یا کروموزمی که مرتبط با بیماری فشار خون است، هویدا می‌شود. این شتاب می‌تواند دانش کنونی ما را به آنچه منسوخ شدن یک شبه (دانش تاریخ مصرف گذشته) تعبیر می‌شود، مبدل نماید. زمان و تلاشی سریع دانش به طور ملموسی با جامعه اطلاعات در ارتباط است. در گذشته حقیقت و غیر‌حقیقت، اگر نه هزاران سال بلکه قرن‌ها بدون تغییر پذیرفته می‌شد.

اما امروزه بسیاری از تصمیم سازی‌های ما بر اساس واقعیت‌هایی است که می‌تواند فردا تغییر کند و یا دانش ما در مورد آن واقعیت منسوخ و کهنه تلقی شود.

چه مسائلی در نتیجه‌این شتاب و تنوع در زمان، بروز خواهد نمود؟

مساله کلیدی در جهان امروز ناهمزمانی در رشد نهادهای قدیمی است که با گوناگونی، انعطاف‌پذیری و شتاب نهادهای بنا شده بر دانش تلاقی می‌نمایند. سیستم قدیمی به شدت با سیستم جدید ناهماهنگ است.

یکی از بزرگ‌ترین برخوردها با سیستم آموزشی استاندارد به وقوع خواهد پیوست که در اصل این سیستم آموزشی برای تربیت بچه‌های کشاورزان و مبدل شدن آنها به نیروی کار صنعتی متناسب با نیازهای جامعه صنعتی طراحی شده بود. آموزش در میان نهادهای بسیار کند به لحاظ تغییر، باید مطابق با سیستم جدید ثروت تعدیل شود.

اگر شما یک پلیس باشید که جاده را به لحاظ سرعت خودروها زیر نظر دارد، خواهید دید خودروی تجارت که همواره تحت شرایط رقابتی به سرعت در حال تغییر است، با سرعت ۱۰۰ مایل بر ساعت در حرکت است اما خودروی آموزش که فرض می‌شود جوانان را برای آینده آماده می‌کند، فقط با سرعت ۱۰‌مایل بر ساعت در حرکت است. شما نمی‌توانید با این درجه از ناهماهنگی، اقتصاد موفقی داشته باشید.

تنها نهادها در این میان بازدارنده نیستند، بلکه مخالفت‌های سیاسی علیه رژیم جدید سرعت، انعطاف‌پذیری و تنوع نیز وجود دارد. دانشجویان فرانسوی را دیدید که علیه شرایط کاری پر مخاطره در نتیجه قوانین جدید کار اعتراض می‌کردند.

آنچه ما در خیابان‌های پاریس دیدیم، کشاکش امواج بود. کشمکشی که در جریان حرکت از موج دوم(جامعه صنعتی) به موج سوم یعنی جامعه مبتنی بر دانش به وقوع پیوست. این جدالی است مابین کسانی که از سیستم قبلی منتفع می‌شوند و کسانی که از سیستم جدید بهره مند می‌گردند.

اما این امر برای اروپا نشانه مشکل بزرگی است.

در حالی که سیستم جدید ثروت درباره تمرکززدایی از قدرت و واگذاری اختیارات و انعطاف‌پذیری است، رهبران اروپا در تلاش هستند تا دولتی بزرگ بنا نهند که مقر آن در بروکسل واقع است. اروپایی‌ها دارای نهادها و جوامعی بسیار کند به لحاظ تغییر می‌باشند و آنها به‌این واقعیت افتخار می‌کنند! این خوب است ولی قیمتی دارد. دولت‌های بزرگ فرانسه، آلمان و ایتالیا به لحاظ سرعت در تغییر پشت سر آمریکایی‌ها و آسیایی‌هایی قرار گرفته‌اند که نه تنها به واسطه رقابت تجاری بلکه به واسطه چاشنی حاصل از فرصت‌های جدید خلق شده توسط اقتصاد مبتنی بر دانش به‌آینده امیدوارند و به سرعت در حال تغییر هستند. برای مثال کشورهای کوچکی چون فنلاند و ایرلند که با انقلاب(موج سوم) هماهنگ اند، در راه هستند.