آرامش در حضور ساعت‌های ناآرام
گفت‌وگو: کاظم برآبادی
تنظیم:پیمان گلی
هنرمند رویا بین جامعه است. اگر چه این جمله را سوررئالیست‌ها باب کردند، اما نگاهی به سیر تحولات هنری بشر گویای این مطلب است که بشر در هنر خود همیشه به دنبال یک نوع حیات در ورای واقعیت بوده است... و لازم نیست که بگوییم از این جنبه حیات هنری آبشخوری وسیع برای فن آوری روز جهان حاصل شده است؛ مگر نخوانده‌ایم کتاب هفتاد فرسنگ زیر دریا را و مگر ندیده‌ایم، زیر دریایی را؟!

صحبت با یک طراح صنعتی از هر دو جنبه فعالیت او دارای زیبایی خاصی است؛ اول اینکه او یک خوابگرد اعظم است و دوم این که او
درگیر با تحقق رویاهایش به سیر و سلوکی دیگرگونه می‌اندیشد، اما یاسر بختیاری راد خصوصیت دیگری هم علاوه بر اینها دارد او جوانی است با فکری خلاق و رویایی تمام نشدنی که در عرصه دکوراسیون داخلی به تجلی تفکراتش دست زده است:
نمی‌خواهم مثل عرف همه مصاحبه‌ها، از خودت بگویی ولی انگار برای آشنایی با دنیای هنرمندانه‌ات راهی جز این نیست، پس در کوتاه سخنی بگو که در چه شاخه‌هایی از طراحی صنعتی فعالیت می‌کنی؟
فارغ‌التحصیل طراحی صنعتی از دانشگاه هنر. در اکثر رشته‌های هنری فعالیت دارم و در واقع در هر هنری که کمک کند ایده‌هایم را بهتر نمایش بدهم، فعالیت می‌کنم، مثل عکاسی، خطاطی، نقاشی، تصویرسازی و حتی ادبیات! بهتر بگویم ابزارم را ثابت نمی‌دانم. بنا به ذهنیتی که دارم از ابزار استفاده می‌کنم ولی تخصص اصلی من طراحی صنعتی است.
اگر بخواهی ما را با فضای کارت آشنا کنی؛ یعنی اگر قرار باشد فقط خودت را در فضای طراحی صنعتی ببینی گرایشت بیشتر به کدام سمت است؟
طراحی صنعتی یک رشته کلی است. هر کسی بنا به علائق و سلیقه خودش گرایشی دارد و در آن به فعالیت می‌پردازد؛ یکی خودرو و یکی ابزار می‌سازد و من هم به طبع این قضیه به سراغ طراحی مبلمان رفتم.
مگر ساخته‌های تو بیشتر ساعت نیستند، پس چرا از مبلمان حرف می‌زنی؟
- مبلمان یک تعریف کلی از وسایل زینتی لوکس و کاربردی خانه است که ساعت جزیی از آن به حساب می‌آید. میز و صندلی، سطل آشغال، لوستر، چراغ و ساعت در کل تعریف ما را از مبلمان هم پوشانی می‌کنند.
چرا مبلمان و ساعت؟ با این پیش فرض این سوال را پرسیدم که می‌دانم طراحی مبلمان، کار پر هزینه‌ای است و با وضعیت دانشجویی هم همخوانی ندارد، در ضمن کار طراحی مبلمان و ساعت، نیاز به دانش و علمی دارد که با رشته تو بی ارتباط و یا لااقل کم ارتباط است.
در تمام مدت تحصیلم روی این پروژه فکر می‌کردم که چه طور من طراح صنعتی می‌توانم به یک ایده خوب و قابل لمس در این حوزه برسم. اکنون که کار پایان یافته است می‌توانم به صراحت بگویم که قابلیت رسیدن به ایده‌ها در مبلمان بیشتر است. مثلا در مورد طراحی خودرو شاید طراح نتواند تا آخر عمر، به ایده‌اش برسد و یک ماشین واقعی را طراحی کند! اما در این حوزه اتودها به راحتی قابل لمس و اجرا هستند...
به عبارتی آن حوزه‌ای از کار مبلمان که شما سراغ آن رفتید، سهل‌الوصول‌تر است؟
بله، تقریبا. در طراحی‌هایی که من انجام دادم با چوب و آهن، به شکلی برخورد می‌شود که قابلیت به فعل درآوردن تمام آن چیز‌هایی که در ذهن مطرح می‌شود، هست و حتی اگر امکانی برای تولید انبوه، ایده به وجود نیامد، لااقل یک نمونه برای خود هنرمند باقی می‌ماند! حالا در نظر بگیرید ایده‌های دیگری که مثلا در طراحی اتومبیل یا کشتی تجلی می‌کند؛ آیا بدون پشتیبانی مالی مناسب می‌توان به چنین ایده‌هایی جامع عمل پوشانید؟
کار من ممکن است که جنبه تولیدی هم نداشته باشد ولی دست کم چیزی از من بجا خواهد گذاشت که اثر هنری نام دارد. البته این مطلب شاید یکی از دلایل ورود من به این عرصه باشد اما اعتراف می‌کنم که اگر توانایی ساختن خودرو را هم داشتم باز هم مبلمان را انتخاب می‌کردم. یک طور علاقه خاصی در این وسط هست!
خب، حالا برویم روی جنبه‌های تئوریک کار هم کمی با هم صحبت کنیم؛ طراحی مبلمان چه فاکتورهایی دارد و به تولید چه نوع آثاری می‌انجامد؟
همان طور که گفتم از میز و صندلی گرفته تا سطل آشغال، لوستر، چراغ (در کل وسایل نور دهنده (Lighting)) و ساعت جزء مبلمان به حساب می‌آیند که با توجه به نوع کاربریشان به خانگی، شهری و... طبقه‌بندی می‌شوند که کاملا مشخص است که مبلمان خانگی با مبلمان شهری متفاوت است و این تفاوت در درجه اول به نوع کاربری آنها مربوط می‌شود. از میان این وسایل ساخت و طراحی ساعت تا به حال بیشترین توجه من را برانگیخته و نمونه‌های زیادی از ساعت‌های عجیب و شاید متفاوت ساخته‌ام و در چند جا نمایشگاه نیز بر پا کرده‌ام.
در مبحث طراحی مبلمان آیا چیزی غیر از ساعت هم ساخته‌ای؟
بله، سطل نور دهنده‌ و میز ناهارخوری
یکی از مشکلاتی که امروزه دامن طراحی (Design) ما را به خود آغشته کرده است بحث رفتارشناسی و تبارشناسی و استفاده از نشانه‌ها در طراحی است. می‌خواهم بدانم شما در طراحی مبلمان از چه نشانه‌هایی استفاده می‌کنی و این نشانه‌ها را بر اساس چه معیارهایی گزینش می‌کنی؟
ببینید ما در فرهنگمان اصلا طراحی را به معنای خودش نداریم. اما در زبان و فرهنگ خارج این کلمه به حد اعلایی شفاف شده است؛ به این صورت که هم اصطلاحی به نام Design داریم و هم Draw. Draw به معنای نقاشی کردن است ولی Design یک کار علمی است؛ طراحی که بر اساس قابلیت‌ها است و می‌توان آن را به ساخت چیزی بر اساس ایده نیز تعبیر کرد. باید در نظر گرفت که این نوع از طراحی ممکن است ایده‌ای باشد که امروز قابلیت ساخت ندارد ولی 20 سال آینده ساخته می‌شود. بحث طراحی کاملا علمی و حرفه‌ای است.
چه مولفه‌هایی را در طراحی‌هایت در نظر می‌گیری که نشانه شخص خودت است و تو را با دیگران متفاوت می‌کند؟ مثلا در همین چراغ‌ها و ساعت‌هایی که ساخته‌ای چه چیزی طراحی تو را منحصر به فرد کرده است؟
این چیزی است که همه طراح‌ها به دنبال آن هستند یعنی رسیدن به نشانه شخصی که خیلی مهم است. من معمولا به یک مفهوم و حتی یک اتفاق فکر می‌کنم. اگر در ساعت‌هایی که ساخته‌ام نگاه کنید، می‌بینید که در تمام آنها طنزی نهفته است؛ مثلا ساعت از وسط نصف شده یا ساعت سه پاندول دارد. تعجب مخاطب و تفکر او در مواجهه با این ابژه‌ها برایم مهم است. این که مخاطب از خودش بپرسد این پاندول چرا معلق است یا چرا شکسته، این مساله‌ای است که برایم مهم است.
از ویژگی‌های دیگری که سعی می‌کنم در کارهایم باشد سادگی است. فضاهای خلوت و ساده. با حداقل‌ها کار می‌کنم و تا آن جا که مجبور نباشم چیزی اضافه نمی‌کنم حتی یک علامت.
در حقیقت یکی دیگر از تکنیک‌های کار من، ساده بودن ساخت است. یعنی بتوانم سریع و راحت بسازم.
البته یک سری مسائل پایه‌ای هم است مثل این که ساعت باید دیده شود و زمان را نشان دهد یا اقتصادی باشد. اصولا طراحی دو پله دارد که قبلا هم به صورت ضمنی اشاره کردم؛ مرحله اول Glass Box است. در این مرحله فقط به ایده فکر می‌کنی و هیچ منطقی در کار نیست. همه‌اش رویاست. مثلا ساعتی که در فضا معلق است. بدون هیچ چیز، فقط دو عقربه! مرحله دوم Black Box است؛ حالا شما بر اساس محدودیت‌هایی که دارید ایده را تصویر می‌کنید. محدودیت‌هایی مثل روش تولید، روش ساخت، مواد و متریال، اقتصاد و... که بنا به محصولات و پروژه‌های متفاوت مختلف است.
مثلا در طراحی ساعت سه لایه‌ای، اول در ذهنم بود که عقربه‌ها از هم فاصله داشته باشند بعد از پلکسی گلاس که شفاف است برای مشخص فاصله فضایی سه عقربه استفاده کردم. اینکه چقدر قالب منطقی، رویا را در خودش جا بدهد هم مهم است. این که رویای شما با واقعیت چقدر فاصله دارد!!
در طراحی صنعتی ایده پروری ارجح است یا عمل پروژه؟
هر دو، چون به هم مرتبط است. البته پرورش ایده کمی مهم‌تر است وقتی خلاقیت خوب پرورش یافت، اثرگذاری‌اش در کارها بیشتر می‌شود. مثل نقاشی کردن، مجسمه سازی یا عکاسی. به هر حال شما اگر از دو نفر که برای اولین بار دوربین به دست می‌گیرند عکس بخواهی، کسی که نقاشی کارکرده نسبت به دیگری بهتر عکس می‌گیرد.
-پس نقش رویابینی هنرمند در این میان چه می‌شود؟
رویا در طراحی خیلی مهم است. در فیلم‌های تخیلی، طرح اکثر جلوه‌های ویژه کار طراحان صنعتی است. ماشین جیمز باند را یادتان هست. گرچه از تولید انبوهش خبری نیست، اما به اندازه خود تاثیرگذار و زیبا است. عکس این مساله هم صادق است؛ طراحی صنعتی حتی می‌تواند به گرافیک و معماری و دیگر هنرها هم کمک کند.
نگاه یک طراح صنعتی یا طراحی داخلی به طراحی یک خانه چیست؟
موضوع پایان‌نامه من همین مورد بود. این که طراحی خشک، مادی و صرفا کاربردی به درد خانه نمی‌خورد. امروزه، بیشتر این‌ها را در نظر می‌گیرند و از fun و تخیل خبری نیست. من معتقدم شما از هر طرحی و هر جسمی که در محیط زندگی‌تان هست باید لذت ببرید. مثلا همین پانچ که روی میز شماست، می‌تواند به شما یک احساس خوب بدهد.
محیط خانه هم خیلی مهم است که چگونه باشد. شما از صبح تا غروب در محیط‌های خشک و کاربردی هستید و وقتی به خانه می‌رسید باید با یک فرآیند متفاوت روبه رو شوید. باید آرامش داشته باشید، اجزای تزئین خانه احساسی خوب داشته باشند و این احساس خوشایند، دائمی باشد نه این که تاریخ مصرف داشته باشند و طراح، مشغول طراحی‌های پشت سر هم بشود. باید چیزی ساخت که بماند. خانه محل استراحت است. باید از طراحی‌ها و فرم‌های خانه در ساعات اندک حضور در خانه، لذت ببریم. شلوغی خانه آرامش ما را به هم می‌زند. شما در نقاشی مادرول می‌بینید چند خط ساده روی یک بوم بزرگ به شما آرامش می‌دهد و می‌خواهید ساعت‌ها به آن خیره شوید و صد البته که طنز هم در خانه اهمیت خودش را دارد.
طنز کاربردی از وسیله منظورتان هست؟
بله، اشیای اطراف ما می‌توانند همان آرامش و استراحت را با طنز منتقل کنند. من ایده‌ای دارم درباره بعد چهارم یک طرح. از سه بعد رنگ،بافت، ابعاد و اینها که بگذریم، بعد حرکت را باید در نظر گرفت. من می‌گویم اگر دری می‌خواهد باز شود، آیا می‌تواند زیباتر هم باز شود تا این که فقط باز شود. این در حرکت آدم‌ها می‌شود رقص یا Coriography (طراحی حرکات)، این حرکت در محصولات می‌تواند به زیبایی خیلی کمک کند. مثلا در قدیم خودکاری بود که از بالا وقتی فشار می‌دادید نوک آن بیرون می‌آمد و با فشار دکمه‌ای از کنار، دوباره به حالت اول برمی گشت.
این حرکت برای شما لذت بخش نبود؟ من فکر می‌کنم ابتدا یک حرکت را باید در نظر گرفت تا جنبه مکانیکی آن را. یک مهندس هم می‌تواند یک در بسازد، اما زیبایی شناسی آن در کجاست؟ حتی صدای یک محصول هم می‌تواند به زیبایی آن کمک کند. نه به معنای حذف صدا که به معنای موزون کردن صدا.
با فروش آثار چطورید؟! آیا کارهایی که ساخته‌ای نظر کسی را هم جلب کرده که در کار تولید انبوه باشد؟
بعضی‌ها را فروخته‌ام.
برخورد در بازار با شما چطور است؟
من برخورد نکردم؛ یعنی کارها را در بازار ارائه نکردم به خاطر این که کار من سرمایه‌گذاری روی بازار نیست. بازاریابی و سرمایه‌گذاری تخصص شخص دیگری است. البته بازار ما هم که پر از کالاهای خارجی است و رغبت به کالای داخلی کمتر است. اینجا کسانی که صاحب بازار و سرمایه‌اند، طراحی به ذهنشان نمی‌رسد. در حد این که خودشان هر چه بخواهند، می‌سازند. من کار به صورت تولید انبوه نداشته‌ام؛ اما نمایشگاه داشته‌ام و بعضی کارها را فروخته‌ام.