هراس آمریکا از چین

مترجم: شادی آذری

چین شباهت چندانی به یک غول بدهیبت چون کینگ‌کونگ ندارد. اما نشانه‌گیری به سوی آن ایده بسیار بدی است. اگر فهرست میهمانان ارزش یک جلسه را تعیین می‌کند، برگزاری جلسه گفت‌وگوی اقتصادی استراتژیک بین چین و آمریکا در روز ۲۲ماه مه یک موفقیت بزرگ محسوب می‌شود.

تقریبا نیمی از کابینه چین به سوی واشنگتن دی‌سی لشکرکشی کرده‌اند تا برای دومین بار در سال‌جاری در جلسه مباحثات شش ماه یکبار که بین بزرگ‌ترین اقتصاد جهان و پرشتاب‌ترین اقتصاد جهان برگزار می‌شود، شرکت کنند. این سری مباحثات که پیشنهاد آن توسط هانک پاولسون، وزیر خزانه‌داری آمریکا مطرح شد، تا حدود زیادی پادزهری بود برای درمان بیماری «آسیاترسی» که به تازگی در میان سیاستمداران آمریکایی شیوع یافته است. البته این پادزهر هم عمل نکرد.

سخت‌گیری به پکن در کنگره آمریکا به یک اولویت کاری تبدیل شده است. نمایندگان هر دو حزب در کنگره آمریکا با اشاره به مازاد تجاری فزاینده چین این کشور را متهم به ارزش‌گذاری مصنوعی بر پول خود کردند و آن را یک متخلف در زمینه تخصیص یارانه برای صادرات و حقوق دارایی‌های معنوی نامیدند و معتقدند چین از همه قوانین تجاری سرباز می‌زند. حمله‌کنندگان به چین دوازده لایحه را علیه این کشور در کنگره جدید ارائه کرده‌اند. تهدیدآمیزترین این لوایح آن دسته از لایحه‌هایی را در برمی‌گیرد که ارزش پایین پول چین را یارانه‌ای غیرقانونی برای صادرات این کشور می‌داند و بنابراین به شرکت‌های آمریکایی اجازه می‌دهد به دنبال وضع تعرفه‌های جریمه‌ای بر واردات چین باشند.

اما سیاست در پکن کمتر باز است و جو موجود در چین هم به اندازه آمریکا ناامیدکننده است. به دلیل آنکه هیچ نظام انتخاباتی در چین وجود ندارد، رهبران کمونیست چین نیاز دارند بیش از اغلب نمایندگان کنگره آمریکا به منافع اقتصادی خود فکر کنند.

چینی‌ها که نگران معضل بیکاری کشورشان هستند، در مورد افزایش ارزش پول کشورشان، یوآن، نیز نگران آنند که سریع‌تر از روند کنونی دستخوش افزایش شود و مانند همه حکومت‌های دیکتاتوری، نیاز است که این کار دشوار به نظر رسد. با شرایط موجود برای کنگره پنج‌ساله حزب کمونیست به نظر نمی‌رسد هوجینتائو، رییس‌جمهور چین در برابر فشارهای آمریکا در مورد یوآن یا هر موضوع دیگری تسلیم شود.

درس‌های ژاپنی:

خوشبختانه هیچ یک از جنگ‌های تجاری شبیه هم نیستند. به نظر می‌رسد رهبران کنگره آمریکا از عمل کردن در چارچوب قوانین سازمان تجارت جهانی (WTO) سرباز می‌زنند چون این قوانین جنبه و اندازه هر مانعی را که آمریکا می‌تواند برای تجارت چین به وجود آ‌ورد محدود می‌سازد و انتظار می‌رود سایشی در روابط تجاری سالانه بیش از ۳۰۰میلیارد دلاری این دو کشور به وجود آید. اگرچه تنش‌های امروز چندان نتایج هولناکی بر جای نگذاشته است، اما تبعات پرهزینه‌ای بر جای می‌گذارد و شاید تبعات واقعی بیش از هزینه‌ها باشد.

یکی از این دست‌نگرانی‌های آمریکا مربوط می‌شود به ترس این کشور از ژاپن در دهه ۸۰ و اوایل دهه ۹۰ میلادی، در آن زمان افزایش مازاد تجاری ژاپن و منابع روز افزون ذخیره ارزی این کشور اثباتی بود بر ادعای آمریکا مبنی بر اینکه این کشور ارزش پول خود را به طور مصنوعی کنترل می‌کند. این ترس روانی آمریکا هنگامی به اوج خود رسید که نرخ بیکاری در آن افزایش یافت. به خصوص وقتی که ژاپنی‌ها شروع کردند به خرید سهام مراکز معروفی چون مرکزراکفلر. اما واقعیت این بود که حباب اقتصادی ژاپن در نهایت سرنوشتی جز ترکیدن در انتظارش نبود. ولی پیش از ترکیدن حباب اقتصادی ژاپن این تفکر حمایت از صنایع داخلی بود که در این کشور دچار فروپاشی شد. حتی تنش اقتصادی بین این دو کشور به حدی رسید که بر اتحاد امنیتی آمریکا و ژاپن تاثیر گذاشت.

اما تنش با چین بسیار ضعیف‌تر از آنچه در مورد ژاپن روی داد هست. اقتصاد چین به مراتب بازتر از ژاپن است. اگرچه که بسیار ضعیف‌تر از اقتصاد آن هنگام ژاپن است، اما از سریع‌ترین رشد در میان بازارهای صادرکننده به آمریکا برخوردار است و در مقایسه با دهه ۸۰ هم اکنون سازمان تجارت جهانی به عنوان قطبی مهم در حل مناقشات تجاری عمل می‌کند. ولی به لحاظ منطقی اگر موضوع را مورد بررسی قرار دهیم متوجه می‌شویم که نرخ بیکاری در آمریکا رو به فزونی است که عامل آن هم وضعیت بخش مسکن در این کشور است. از دید رای‌دهندگان آمریکایی چینی‌ها یک رقیب مهم محسوب می‌شوند چون در بسیاری از جدول‌های اقتصادی جایگاه آمریکا را از صدر به پایین تنزل داده‌اند، مدال‌های المپیک را به خود اختصاص می‌دهند و شرکت‌های بزرگ آمریکایی را می‌خرند. از همه نگران کننده‌تر خطرات استراتژیکی است که آنها برای آمریکا به وجود می‌آورند. ژاپن برای آمریکا یک متحد در آسیا محسوب می‌شد اما چین به صورت بالقوه یک رقیب نظامی است. تنش‌های تجاری بین این دو کشور می‌تواند باعث شود آمریکا به راحتی چین را یک رقیب برای خود بداند و نه یک شریک. اگر سیاست‌های چین تهدیدی واقعی برای سلامت اقتصاد آمریکا محسوب می‌شد، خطرات ژئوپلتیکی هم قابل درک بود. اما واقعیت این است که چنین شرایطی وجود ندارد. تخطی چین از قوانین حقوق مالکیت معنوی برای شرکت‌های آمریکای هزینه‌ای به مراتب کمتر از آنچه بسیاری تصور آن را دارند، به بار آورده است.

درست است که دی‌وی‌دی‌های غیر اصلی و کپی شده در بازارهای شانگهای به قیمت بسیار ارزان عرضه می‌شود اما اگر هالیوود به فروش دی‌وی‌دی‌ اصلی فیلم‌های خود با قیمت اصلی اقدام کند به سرعت متوجه خواهد شد که اغلب چینی‌ها استطاعت خرید آنها را ندارند. همین موضوع در مورد یوآن با ارزش بالاتر هم صادق است. اگر ارزش یوآن افزایش یابد، این رویداد تاثیر چندان شگرفی بر کسری تجاری آمریکا نخواهد گذاشت.

معایب بیشتر، محاسن کمتر

عدم توازن در تراز تجاری بین دو کشور که علت اصلی عصبانیت بسیاری از سیاستمداران آمریکایی است در واقع چون یک شاه ماهی اقتصادی عملی می‌کند.

هم‌اکنون آمریکا کالاهای بیشتری را از طریق چین وارد می‌کند و نتیجه این است که کالاهای کمتری از کره جنوبی و تایوان به آمریکا وارد می‌شوند.

مجموع مازاد تجاری چین و مجموع کسری تجاری آمریکا کمتر ارتباط به ارزش یوآن دارد و بیشتر مربوط است به پس‌انداز و صرفه‌جویی چینی‌ها و ولخرجی آمریکایی‌ها.

درست است که یوآن باارزش بالاتر و انعطاف‌پذیرتر می‌توانست وضعیت چین را بهبود بخشد چون کمکی بود که هزینه چینی‌ها صرف واردات شود و به سیاستگذاران پکن کنترل بیشتری بر نرخ بهره بانکی می‌بخشید و از اقتصاد این کشور در برابر رونق بیش از حد و لجام گسیخته حفاظت می‌کرد. اما تاثیر آن بر آمریکا چندان زیاد نمی‌توانست باشد.

کنگره آمریکا به جای دعوا بر سر نرخ ارز چین می‌بایست گامی به عقب بردارد و از خود بپرسد چرا آمریکایی‌ها تا این اندازه از چین عصبانی هستند. پاسخ این است که چین سپر بلایی برای نگرانی‌های وسیع‌تر اقتصادی در زمینه دستمزدهای پایین، افزایش نابرابری درآمدی و کاهش امکانات بهداشتی و بیمه‌ای آمریکا شده‌است. این مشکلات آمریکا بیش از آن که به چین مربوط باشند باید توسط راهکارهای داخلی در داخل آمریکا حل شوند.

اصلاح ساختار نظام بهداشت و درمان به نحوی که همه آمریکایی‌ها دسترسی مناسب به بیمه و خدمات درمانی داشته باشند می‌تواند باعث شود نارضایتی کارگران این کشور کاهش یابد و آنان برای اقتصادی که مدام تغییرات شغلی را برای آنها ایجاب می‌کند آماده‌تر باشند.

از سوی دیگر هیچ کشوری مانند چین در سازمان تجارت جهانی منافع ندارد اما با این وجود پکن همچنان به ادامه روند مذاکرات دوحه بی‌میلی نشان می‌دهد.

ولی برخی مسائل هم ارتباطی به موضوع تجارت ندارند. اجتناب از جنگ و درگیری به طور طبیعی در صدر اولویت‌ها است. پس از آن موضوع گسترش چین در آفریقا است به خصوص ارتباط این کشور با نسل‌کشی در سودان. گرم شدن کره زمین هم باید در مرکز توجهات باشد.

چین هر هفته در حال ساخت یک نیروگاه ذغال سوز است و طی یک سال آینده به عنوان بزرگ‌ترین تولید کننده گازهای گلخانه‌ای از آمریکا پیشی خواهد گرفت.

اگر قرار باشد از تولید گازهای گلخانه‌ای جهان و اشباع جو کره زمین از این گازها جلوگیری شود. آمریکا نه تنها باید فعالیت‌های خود را به مرحله پاکسازی از این گازها برساند بلکه باید به چین هم کمک کند تا رشد اقتصادی سبزتری را برای خود با ارمغان آورد.

آقای پاولسون می‌خواهد طی یک گفتمان استراتژیک برخی از این مسائل عمده‌تر از تجارت را مطرح سازد و در این میان کنگره آمریکا هم باید از مداخله و مزاحمت در کار او اجتناب ورزد.