حامد قدوسی

آقای علی سرزعیم- دوست و هم‌فکر قدیمی من- یادداشتی در شماره دیروز روزنامه نوشته‌اند که به نظر بنده چند خطای مهم دارد. چکیده حرف ایشان این است که «همه دیدند که وقتی سهمیه‌بندی اعمال شد، ترافیک روان شد و مردم هم مصرف خود را کم کردند پس بنزین برخلاف ادعای برخی اقتصاددانان، مثلا آقایان دکتر توکلی و سبحانی- کالایی بی‌کشش نیست و به تغییرات قیمت واکنش نشان می‌دهد». به باور من پیکر اصلی نوشته ایشان بر روی دو استدلال نادرست بنا شده است: ۱)آقای سرزعیم از این استدلال که شهر خلوت و ترافیک روان‌تر شده و در مقابل فعالیت‌های اقتصادی همچنان ادامه دارد استفاده کرده تا به این نتیجه برسد که پس مردم قدرت تطبیق شرایط خود بدون کاهش جدی در مطلوبیتشان را دارند. خطای اول این است که امروز فقط یک هفته از سهمیه‌بندی گذشته است و بسیاری از مردم می‌توانند فعلا این یک هفته را معلق باشند تا ببینند اوضاع چطور می‌شود. مضاف بر اینکه اکنون فصل تابستان است و بسیاری از سفرهای ضروری دوره فعالیت مدارس هم فعلا وجود ندارد. لذا این مشاهده شتاب‌زده از نتایج یک هفته منطقا به معنی حذف کلی سفرهای مردم نیست بلکه می‌تواند به معنی تعویق بخشی از آن تا مشخص‌تر شدن اوضاع هم باشد. نکته مهم‌تر اینکه ما هنوز نمی‌دانیم اثر سهمیه‌بندی روی اقتصاد کلانشهرها چه بوده است. باید زمان بگذرد و آمارهای اقتصادی مشخص شود و بعد بررسی شود که آیا سهمیه‌بندی صرف اثر رکود یا رونق در اقتصاد شهرهای بزرگ ایفا کرده است. این اثر را هم با چشم و یا با استناد به گفته مردم نمی‌توان سنجید بلکه باید منتظر آمار بود. به این مثال دقت کنید. استاد دانشگاه یا متخصص یا پزشک جراح پرمشغله‌ای که هزینه فرصت وقتش ۳۰۰۰۰تومان در ساعت است ولی به خاطر محدودیت سهمیه بنزینش روزانه یک ساعت بیشتر معطل می‌شود تا با تاکسی و اتوبوس تردد کند ۱۰برابر صرفه‌جویی در مصرف بنزینش را از طریق هزینه وقتش (که درواقع هزینه خدمت گمشده‌ای است که می‌شد به جامعه ارائه کرد) پرداخت می‌کند. البته اگر روی بهره‌وری او در طول زمان مشخص می‌شود. تاکید می‌کنم که نمی‌شود قضاوت مثبت یا منفی در مورد اثرات نهایی سهمیه‌بندی روی بهره‌وری اقتصاد و رفاه مردم داشت مگر اینکه نتایج آماری آن در طول زمان استخراج شود.

۲) خطای مهم‌تر ایشان استفاده از شکل پاسخ طرف مصرف به «محدودیت مقداری» عرضه بنزین برای نتیجه‌گیری کردن در مورد پاسخ به «تغییرات قیمتی» (همان کشش قیمتی) است. از سرزعیم تعجب می‌کنم که این را به جای آن به کار برده است. مفهوم کشش قیمتی به طور ساده این است که اگر قیمت یک کالا اندکی بالا برود آیا ترکیب تابع مطلوبیت مصرف‌کننده به گونه‌ای هست که با کاهش از مصرف این کالا و صرف مقداری از هزینه قبلی برای کالاهای دیگر آن کاهش مطلوبیت را تا حد امکان جبران کند یا نه. هر چه کالای ما جانشین‌های بیش‌تری دور و برش باشد و هر چه هزینه انتقال مصرف به کالای جدید کم‌تر باشد کشش بالاتری خواهد داشت و هر چه این جانشین‌ها کم‌تر بوده یا تغییر عادث مصرف مشکل‌تر باشد کشش پایین خواهد بود. کشش بنزین هم از همین قاعده تبعیت می‌کند. حال در آزمایش فرضی اگر کشش‌ناپذیرترین کالاهای جهان (نمک، داروی قلب، آب آشامیدنی روزانه و ...) و کشش پذیرترین کالاهای جهان (غذاهای تفننی، اسباب‌بازی و ...) را با محدودیت عرضه مواجه کنیم هر دو یک پاسخ کاملا مشابه خواهند داد برای این که مصرف‌کننده چاره‌ای جز این ندارد. به عبارت دیگر اگر خودرو ضروری‌ترین نیاز آدم هم باشد و هیچ جایگزینی هم برای آن نباشد باز وقتی عرضه بنزین ۴۰درصد کاهش پیدا کرد لاجرم کل حمل و نقل حدود ۴۰درصد (با صرف‌نظر از اثرات جزیی ناشی از تنظیم موتور و ...) کم می‌شود. این هیچ چیزی از کشش قیمتی به ما نمی‌گوید. چه بسا اگر بنزین به قیمت آزاد عرضه شود همین مردم که به اجبار استفاده از خودرو را کاهش داده‌اند محاسبه کنند که با این تفاوت هزینه بنزین باز استفاده از خودرو شخصی برای شان مطلوبیت‌ بیشتری نسبت به گزینه‌های دیگر دارد و لذا مصرف آن را بالا ببرند.راه درست بررسی کشش قیمتی آن موقع است که قیمت مثلا ۵۰۰ تومان بشود و آن وقت مردم پیش خودشان محاسبه کنند که آیا ۵۰۰ یا ۱۰۰۰ تومان برای هر سفر کوتاه ارزشش را دارد یا نه. این که پاسخ مردم به این سوال چه خواهد بود به طور پیشینی (A Priori) مشخص نیست و یا باید منتظر کلان ترافیک بعد از قیمت باشیم و یا با تست اقتصادسنجی درستی که اثرات تغییرات درآمد سرانه و قیمت کالای جانشین و بقیه مصنوعات را از ماجرا خارج می‌کند به قضاوت بنشینیم. خلاصه این که پاسخ یک استدلال روشن‌فکرانه و عوام‌پسندانه را نباید با یک نوشته روشنفکرانه دیگر داد وگرنه در دور باطل قرار می‌گیریم.