مهران دبیرسپهری

در مناظره اخیر تلویزیونی درباره کارنامه اقتصادی دولت، جناب آقای دکتر فرهاد رهبر ضمن بیان این که اقتصاد کلاسیک و نئوکلاسیک کارایی لازم را در توسعه کشورمان ندارد، فرمودند در دوران جدید، اقتصاددانان به اقتصاد اخلاق مدار فکر می‌کنند. در این خصوص اگر چه برخی مفاهیم تکراری را باید مجددا بیان کنیم اما به دلیل اهمیت موضوع، تکرار آن واجب است، زیرا اشتباهاتمان هم پی در پی تکرار می‌شود. آقای دکتر رهبر و همفکرانشان تاکنون مبانی تئوریک اقتصاد اخلاق‌مدار و راهکارها و ابزارهای دستیابی به چنین اقتصادی را بیان نکرده‌اند، بنابراین تنها می‌توان با مشاهده عملکرد دولت‌ها مبانی نظری مکتب اقتصادی آنها را تعیین نمود. در عین حال ابلاغ سیاست‌های کلی اصل ۴۴ از سوی مقام معظم رهبری به میزان زیادی مشخص نموده است که مبانی تئوریک یک اقتصاد اخلاق مدار در واقع در قالب اقتصاد آزاد از طریق کاهش مداخله دولت در اقتصاد تعریف می‌شود.

ضمنا هیچ مکتب اقتصادی حداقل در ادعا، خود را غیر اخلاقی نمی‌داند و جالب آن است که غیراخلاقی‌ترین مکاتب اقتصادی یعنی مارکسیسم و کینزیسم بیش از دیگران سنگ اخلاق را به سینه زده‌اند. از طرف دیگر در یک بررسی اجمالی از مهم‌ترین مکاتب اقتصادی یعنی مکتب کینز و مکتب کلاسیک، بارزترین شاخصه‌های مکتب کینز عبارتند از: افزایش تقاضای کل از طریق دخالت دولت در اقتصاد، افزایش عرضه پول برای کاهش نرخ بهره، و تحمیل تورم بر جامعه برای کاهش بیکاری. در صورتی که بر اساس مکتب کلاسیک امروزی، اولا تحمیل تورم در بلند مدت علاوه بر تشدید نابرابری‌ها باعث افزایش بیکاری می‌شود، ثانیا دخالت دولت برای افزایش تقاضای کل پدیده جایگزینی یعنی جلوگیری از رشد بخش خصوصی را به همراه دارد و ثالثا افزایش بیش از حد عرضه پول به دلیل افزایش نرخ تورم موجب افزایش نرخ بهره اسمی می‌شود. اثبات آنچه گفته شد هم در واقع عملکرد کشورهای دنیا قبل و بعد از دهه ۱۹۸۰ است و در این خصوص خوانندگان محترم را به دو مقاله نگارنده در همین روزنامه مورخ ۲۱و۲۲/۸/۸۵ و۳۰/۱۱/۸۵ ارجاع می‌دهیم. اما اگر بخواهیم به عملکرد دو مکتب کلاسیک و کینز به عنوان مهم‌ترین مکاتب اقتصادی نمره اخلاق بدهیم و فرضا نمره مکتب کلاسیک در حال حاضر از بیست، ۱۲ باشد، نمره مکتب کینز قطعا بسیار کمتر از ده خواهد بود و اقتصاددانانی هم که اکنون در دنیا به دنبال اخلاقی‌تر شدن اقتصاد هستند، در واقع می‌خواهند نمره موجود ۱۲ را افزایش دهند.

مثالی برای بیشتر روشن شدن موضوع: فرض کنید دانشمندی موفق به اخذ جایزه نوبل می‌شود ولی پس از دریافت این جایزه دوباره به تحقیق و مطالعه ادامه می‌دهد، حال آیا می‌توان نتیجه گرفت که جایزه نوبل چیز خوبی نیست؟ زیرا اگر خوب بود دانشمند مزبور را راضی می‌کرد تا دیگر تحقیق نکند.

به هر حال در این مقطع زمانی تنها نظریه اقتصادی که می‌توان از طریق آن به اخلاقی‌ترین اقتصادی که بشر کنونی به آن رسیده دست یافت، نظریه اقتصادی کلاسیک مدرن است و بدیهی است که نظریه پردازان می‌توانند پس از اجرای ده ساله این نظریه در کشور با فعالیت‌های علمی و برای ارتقا آن همانند کشورهای دیگر به پژوهش بپردازند.

و این که آقای دکتر رهبر مدعی هستند اقتصاد کلاسیک و نئوکلاسیک کارایی لازم را در توسعه کشورمان ندارد، در این خصوص باید از ایشان سوال کرد که آیا در پنجاه سال اخیر می‌توانند تنها یک سال را پیدا کنند که در آن سال به لحاظ اقتصادی کشور به شیوه کلاسیک اداره شده باشد و با نقد عملکرد اقتصادی در آن سال، ادعای خود را ثابت کنند. در صورتی که در تمام پنجاه سال گذشته مکتب اقتصادی حاکم و غالب در کشورمان مکتب کینز بوده و عجیب آن که این مکتب همچنان یکه تاز اقتصاد کشور است، در شرایطی که از سال‌ها پیش، این مکتب در دنیا کنار گذاشته شده است. و آخرین ضربه‌ای که مکتب کینز به مردم ما وارد کرد، افزایش بسیار شدید قیمت مسکن بود به طوری که قشر متوسط به پایین جامعه بیشترین آسیب را از این رویداد متحمل شد. در صورتی که اگر ده سال پیش، از شر مکتب کینز خلاص شده بودیم، هم اکنون نه تنها مشکلی به نام بیکاری و تورم وجود نداشت، بلکه حتی با کمبود نیروی کار هم مواجه بودیم. حال باید سوال کرد کدام نظریه اخلاقی‌تر است، نظریه کلاسیک یا نظریه کینز؟