حسین ملائک سفیر سابق ایران در سوئیس تبریک تولد نتیجه ملکه انگلیس توسط سخنگوی وزارت خارجه ایران یکی از نکات جالب در سیاست خارجی ایران و روابط ایران و انگلیس بود. به نظر می‌رسد انگلیس همیشه نکته مبهم وخاکستری تاریخ ایران بوده و باقی خواهد ماند. به یاد دارم در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که در ابعاد وسیعی در حکوت ایران نقش بازی می‌کرد بعد از ساعت‌ها بحث درون گروهی به این نتیجه رسید که به‌رغم اینکه امام خمینی انقلاب اسلامی ایران را انقلابی علیه آمریکا توصیف کرده است، اما نفوذ مسلط در زمان شاه نفوذ انگلستان بود و باید با این نفوذ مقابله جدی کرد. روابط ایران و انگلیس در طول این سی و چند سال بعد از انقلاب با فراز و نشیب‌هایی روبه‌رو بوده است که نه فرازهای آن با استدلال همراه و نه نشیب‌های آن در راستای منافع دو کشور بوده است. به نظر می‌رسد تمام «خصومت‌ها» در این روابط قبل از هرچیز جنبه پرستیژی داشته است.

اولین بحران در روابط ایران و انگلستان درسال ۱۹۷۹ متعاقب تسخیر سفارت آمریکا توسط «دانشجویان خط امام» و بسته شدن آن و نیز حمله به سفارت انگلستان توسط گروه دیگری (که البته با دخالت فوری مامورین ایرانی در همان روز به اشغال خاتمه داده شد) به وقوع پیوست. دولت انگلیس پس از مدت کوتاهی، سفارت خودرا به صورت رسمی تعطیل و سفارت سوئد حفاظت منافع این کشور را به عهده گرفت. اما کارمندان سفارت انگلیس در تهران دقیقا به تعداد کارمندان سفارت ایران در انگلیس حدود ۱۵ نفر تعیین شد.

دومین بحران در روابط ایران و انگلیس، در زمان گروگانگیری سفیر وقت ایران در لندن آقای دکتر افروز و ۲۵ کارمند سفارت توسط ۶ نفر از اعضای جنبش خلق عرب در ۳۰ آوریل ۱۹۸۰ به‌وجود آمد. پلیس انگلیس پس از ۶ روز مماشات و دادن اجازه تبلیغات و عملیات به این گروه که منجر به کشته شدن آقای عباس لواسانی شد، بالاخره به سفارت حمله کرد. در این حمله یکی دیگر از کارمندان سفارت توسط گروگانگیرها به شهادت رسید و پلیس انگلیس با کشتن همه گروگانگیرها به غیر از یکی از آنها توانست به این غائله پایان دهد. یکی از گروگانگیران توانسته بود در آشوب به‌وجود آمده به همراه کارمندان سفارت به بیرون فرار کند و به گفته بسیاری پلیس انگلستان امکان کشتن وی را نداشت. این فرد بعدا دستگیر و به حبس ابد محکوم شد. هرچند وی در سال ۲۰۰۵ مورد بخشش قرار گرفت و در انگلستان پناهندگی سیاسی دریافت کرد. به هر حال دولت وقت ایران، نقش انگلیس را برای عملکرد دیر هنگام در این بحران، منفی ارزیابی کرد و روابط ایران و انگلستان از سطح سفارت به کاردار نزول کرد.

در این دوران، اتفاقات ناخوشایند زیادی از جمله عریان نمودن و بازرسی بدنی وزیر نفت وقت در خلال پرواز عبوری در لندن و ضرب و شتم کارمندان سفارت انگلیس در تهران از جمله وقایع عادی در روابط محسوب می‌شد.

سومین بحران سیاسی در سال ۱۹۸۵-۱۹۸۶ با معرفی اینجانب به عنوان کاردار برای تصدی سفارت به‌وجود آمد. انگلستان رسما از پذیرفتن پیشنهاد ایران سرباز زد و اعلام کرد که «با توجه به اینکه دولت آمریکا اعتقاد دارد ایشان یکی از اعضای دانشجویان خط امام بوده ودر اشغال سفارت آمریکا نقش مستقیم دارد و به‌رغم اینکه دولت انگلستان این اطلاعات را صحیح نمی‌داند، اما برای همبستگی و اتحاد با آمریکا نمی‌تواند موضعی غیر از آن اتخاذ کند». این اقدام انگلستان منجر به اقدام متقابل ایران در نپذیرفتن نماینده پیشنهادی انگلستان آقای «هاگ آربوت نات» برای تصدی بخش حافظ منافع این کشور توسط دولت ایران شد.

با پایان جنگ ایران و عراق در سال ۱۹۸۹ فتوای امام خمینی(ره) در مورد سلمان رشدی تعیین‌کننده درجه حرارت در روابط سیاسی دو کشور شد. این فتوا برای ۱۰ سال یعنی تا سال ۱۹۹۸ روابط را از نظر سیاسی در سطوح پایین نگه‌داشت تا دردولت جناب آقای خاتمی این روابط به سطح سفارت ارتقا داده شد.

در اکتبر ۲۰۱۱ انگلیس سفیر جدید خود را در تهران معرفی کرد. یک ماه بعد سفارت انگلیس در تهران مورد هجوم عده‌ای قرار گرفت که بار دیگر روابط را به حداقل سیاسی آن کاهش داد. در خلال این دوران، چه انگلیس در ایران سفارت داشت و چه نداشت، همواره خطوط هوایی بین ایران و لندن ۶-۵ روز در هفته با ظرفیت تکمیل از ایرانیانی که معلوم نبود از کجا ویزا گرفته اند در پرواز بود. در دو دوره، دولت ایران رسما تصمیم به کاهش روابط اقتصادی با انگلیس گرفت با این حال، ارزیابی‌های بعدی نشان داد که روابط متعاقب این سیاست‌گذاری‌ها از نظر حجمی و ارزشی افزایش یافته است. ارتباطات گریزناپذیر و جدی زیادی ایران و عراق را به انگلستان پیوند داده و اجازه می‌دهد که روابط واقعی دور از دو سفارتخانه شکل گرفته و ادامه یابد. مثلا به‌رغم تحریم‌های بانکی در دوران فعلی هنوز جزیره‌های امن متعلق به انگلیس است که به دریافت و پرداخت‌های بخش خصوصی قدرت حرکت در سطح بین‌المللی می‌دهد. با روی کار آمدن دولت جدید در ایران و تولد نتیجه ملکه الیزابت بهتر است بار دیگر روابط بین دوکشور را از حالت ظاهری خصومت به حالت عادی باز گرداند.

می‌توان از مساله حضور آقای جک استراو در مراسم تحلیف به عنوان محلل خوبی استفاده کرد؛ چرا که این رابطه خصوصا در سطح سفیر برای هردو طرف از اهمیت خاصی بر خوردار است. تنظیم رابطه ما با انگلستان به رابطه ما با اروپا شکل جدی‌تری می‌دهد. این مساله هم از معادلات داخلی اروپا نشات می‌گیرد. بدون انگلستان بسیاری از سیاست‌های مستقل ایران در اروپا (البته به استثنای آلمان) نمی تواند عمق واقعی بگیرد. تجربه دیپلماسی بعد از انقلاب به ما می‌آموزد که همه غرب خصوصا آمریکا و انگلیس به‌رغم اطلاعات زیاد، اشتباهات سیاسی فوق العاده عجیبی می‌کنند که حتی قابل پیش بینی برای «ما» بوده است. اقدامات آنها در ۱۵-۱۰ سال گذشته و حتی سیاست اخیر آنها در سوریه نمونه هایی از آن است و ایران همیشه این فرصت را خواهد داشت که بار دیگر سفارت انگلیس در ایران را تحت نام سفارت سوئد وحافظ منافع انگلستان ببیند.

منبع: دیپلماسی ایرانی