نشانه‌شناسی تحلیلی بیانیه لوزان

ابراهیم متقی استاد دانشگاه تهران بیانیه لوزان را می‌توان دومین گام در روند حل‌وفصل مناقشه هسته‌ای ایران و قدرت‌های بزرگ در چارچوب گروه ۱+۵ دانست. گام اول مربوط به «طرح اقدام مشترک» بود که در ۲۴ نوامبر ۲۰۱۳ به‌عنوان موفقیت تیم هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران ذکر شد. از آن مقطع زمانی تا دوم آوریل ۲۰۱۵ بیش از ۱۶ ماه سپری گردیده تا بیانیه دیگری صادر شود که همانند طرح اقدام مشترک ماهیت قانونی پیدا نکرده، اما الزامات متعددی را در ارتباط با قابلیت هسته‌ای ایران به‌وجود آورده است. درباره ماهیت و پیامدهای طرح اقدام مشترک و بیانیه لوزان، رویکردهای مختلفی ارائه شده است. برخی از تحلیلگران مسائل راهبردی و سیاست خارجی تلاش دارند تا توافقات انجام‌شده را به‌عنوان موفقیت تیم دیپلماسی هسته‌ای ایران تلقی کنند. برخی دیگر نیز بر این اعتقادند که در فرآیند مذاکرات ژنو، وین و لوزان نه‌تنها ایران نتوانست هیچ‌گونه دستاوردی برای حذف تحریم‌ها و حفظ قابلیت‌های هسته‌ای برای تولید ۱۹۰ هزار سو اورانیوم غنی‌شده را به‌دست آورد، بلکه ذخایر هگزافلوراید اورانیوم و قابلیت تولیدی تاسیسات هسته‌ای را نیز به حداقل ممکن کاهش داده است.

۱- فرآیند دیپلماسی هسته‌ای ایران و ۱+۵

دیپلماسی هسته‌ای کاری دشوار در حوزه راهبردی محسوب می‌شود. افرادی‌که در چنین فضایی قرار می‌گیرند، نیازمند آنند که درک دقیقی از واقعیت‌های راهبردی سیاست بین‌الملل داشته و از سوی دیگر، از ادبیات راهبردی برای متقاعدسازی طرف مقابل بهره‌گیری نمایند. طبیعی است که تحقق چنین فرآیندی نیازمند «انعطاف‌پذیری راهبردی» در جهت مصالحه‌گرایی امنیتی است. مصالحه‌گرایی فرآیندی است که به‌موجب آن بین منافع بازیگران درگیر در یک مناقشه تعامل همکاری‌جویانه براساس حداکثرسازی «سود مشترک» حاصل می‌شود. روندهای سیاست خارجی دولت روحانی در راستای اعتمادسازی و شفاف‌سازی راهبردی قرار گرفته و بر این اساس تلاش شده اعتماد جهان غرب به‌دست آید. واقعیت آن است که نگرش راهبردی ایالات‌متحده و سایر کشورهای درگیر در ماجرای هسته‌ای ایران دارای رویکرد رئالیستی قدرت‌محور بوده و بر سازوکارهای عملگرایانه تاکید دارند. بیان چنین مفاهیمی به‌معنای آن است که در چنین نگرشی، مذاکره و ادبیات دیپلماتیک بخشی از ابزار قدرت محسوب شده که می‌تواند منجر به غلبه شود. درک چنین نگرشی نسبت به الگوهای راهبردی آمریکا می‌توانست هوشیاری لازم را برای تیم دیپلماتیک ایران به‌گونه‌ای ایجاد کند که زمینه تنظیم موافقت‌نامه‌هایی را فراهم آورد که ماهیت متوازن داشته باشد. نتایج متوازن در دیپلماسی هسته‌ای به‌مفهوم آن است که اگر ذخایر هگزافلوراید اورانیوم خود را اکسید کرده، غلظت آن را کاهش داده و تبدیل به میله سوخت می‌کند، در ازای آن تحریم‌های یک‌جانبه جهان غرب پایان پیدا کند. در حالی‌که ۱۶ ماه بعد از تنظیم طرح اقدام مشترک، هنوز تحریم‌های یک‌جانبه به‌عنوان ابهام اصلی دیپلماسی هسته‌ای محسوب می‌شود. واقعیت‌های راهبردی در دیپلماسی هسته‌ای آمریکا نسبت به ایران بیانگر این موضوع است که ایالات‌متحده از سازوکارهای متقاعدسازی از طریق اعطای امتیازات محدود در ازای امتیازات فراگیر از ایران سازماندهی شده است. در این فرآیند، آمریکایی‌ها براساس «موافقت‌نامه هسته‌ای» موسوم به «طرح اقدام مشترک» تلاش کردند تا «ذخایر راهبردی ایران» را بی‌اثر سازند. در این فرآیند، آنها موفق شدند تا اولا ذخایر هگزاآمونید اورانیوم با ظرفیت ۲۰ درصد رقیق شود. ثانیا هگزاآمونید رقیق‌شده تبدیل به اکسید آمونیوم شده است و در مرحله سوم که بعد از مذاکرات جولای ۲۰۱۴ انجام پذیرفت زمینه برای تبدیل اکسید آمونیوم به سوخت هسته‌ای به‌وجود آمده است.

۲- واقعیت‌های بیانیه لوزان

بیانیه مشترک گروه ۱+۵ در دوم آوریل ۲۰۱۵ و دو روز بعد از ضرب‌الاجل پیش‌بینی شده تنظیم و منتشر شد. این بیانیه در شرایطی انتشار یافت که آمریکا رویکرد دومرحله‌ای را در ارتباط با سیاست هسته‌ای پیگیری می‌کرد. تحقق چنین هدفی، آثار خود را بر قابلیت راهبردی و تکنولوژیک ایران در زمینه هسته‌ای به جا خواهد گذاشت. هم‌اکنون این سوال مطرح می‌شود که بیانیه مشترک گروه ۱+۵ دارای چه ویژگی‌هایی بوده و چه نتایجی در ارتباط با سیاست هسته‌ای و قابلیت‌های راهبردی ایران به‌جا خواهد گذاشت؟ دیپلماسی هسته‌ای آمریکا در روند مذاکرات دوجانبه و چندجانبه با ایران را می‌توان تابعی از نگرش راهبردی این کشور دانست. در این فرآیند، نشانه‌هایی از تداوم غیرمحسوس دیپلماسی اجبار در قالب سازوکارهای همکاری‌جویانه مشاهده می‌شود. چنین فرآیندی نشان می‌دهد سیاستگذاری هسته‌ای آمریکا در برابر ایران براساس فرآیند همکاری ساختار اجرایی، نهادهای اجتماعی و اتاق‌های فکر شکل می‌گیرد. هریک از سه حوزه یاد شده، وظایف و فعالیت‌های خود را در قالب ضرورت‌های سازمانی، ساختاری، اجتماعی و بین‌المللی انجام می‌دهند. از زمان مذاکرات نوامبر ۲۰۱۴، شکل جدیدی از اهداف راهبردی آمریکا و جهان غرب در ارتباط با فعالیت هسته‌ای ایران در دستور کار قرار گرفته است. در این فرآیند، ایالات‌متحده تلاش دارد «قابلیت راهبردی ایران» را به حداقل برساند. به همین دلیل موضوع مربوط به تعداد سانتریفیوژها به موازات چگونگی بهره‌گیری از سانتریفیوژهای جدید را می‌توان بخشی از واقعیت‌های مربوط به اهداف راهبردی ایالات‌متحده در ارتباط با سیاست هسته‌ای ایران دانست. نتایج حاصل از مذاکرات مارس و آوریل ۲۰۱۵ را باید تداوم اهداف راهبردی آمریکا برای کاهش قابلیت‌های هسته‌ای ایران دانست. در این فرآیند، ایالات‌متحده تلاش دارد تا براساس تداوم دیپلماسی هسته‌ای و فرسایشی کردن معادله قدرت در ایران، زمینه‌های لازم برای کاهش قابلیت ابزاری ایران را به‌وجود آورند. بیانیه دوم آوریل ۲۰۱۵ گروه ۱+۵ را می‌توان بخش دیگری از اهداف راهبردی ایالات‌متحده برای کاهش قابلیت هسته‌ای ایران دانست. در بیانیه هیچگونه اشاره‌ای برای تبیین چگونگی و فرآیند برداشته شدن تحریم‌ها مشاهده نمی‌شود.

درباره چگونگی و فرآیند حذف تحریم‌ها رویکردهای مختلفی ارائه شده است. اصلی‌ترین شاخص گفتاری و اجرایی گروه ۱+۵ در ارتباط با تحریم‌ها آن است که حذف تحریم‌ها مربوط به شرایطی است که ایران اقدامات لازم در ارتباط با پروتکل الحاقی را به انجام رسانده باشد. اگر حذف تحریم‌ها را به‌عنوان اصلی‌ترین هدف دیپلماسی هسته‌ای ایران بدانیم، نتایج حاصل از مذاکرات لوزان سوئیس نشان می‌دهد که هنوز هیچگونه نتیجه عملی در این ارتباط حاصل نشده است. مقامات کشورهای مختلف اروپایی و آمریکا نشانه‌ای از حذف تحریم‌های یک‌جانبه و چندجانبه را منعکس نکرده‌اند. فابیوس وزیر امور خارجه فرانسه بر این موضوع تاکید داشته که هنوز بر سر زمان‌بندی و نحوه برداشتن تحریم‌های ایران توافق حاصل نشده است. مساله چگونگی کاهش تحریم‌ها، موضوع بسیار پیچیده‌ای در سیاست کشورهای ۱+۵ است. واقعیت آن است که جهان غرب نسبت به حساسیت‌های ایران درباره تحریم‌ها وقوف داشته و تمایلی به کاهش سریع تحریم‌ها نشان نمی‌دهد.

یکی دیگر از موضوعات مذاکره در ارتباط با نیروگاه آب سنگین اراک بود. تصمیمات اتخاذ شده به مفهوم آن است که رآکتور آب سنگین اراک صرفا به فعالیت‌های پژوهشی و پزشکی می‌پردازد. قابلیت نیروگاه آب سنگین اراک برای تولید پلوتونیوم کاهش می‌یابد. از سوی دیگر، بر این موضوع تاکید شده است که تمام سوخت نیروگاه اراک به خارج منتقل خواهد شد. روند فعالیت هسته‌ای ایران صرفا براساس ۵۰۰۰ سانتریفیوژ نسل اول تنظیم شده که این امر هیچ‌گونه مطلوبیت راهبردی برای ایران نخواهد داشت. در شرایطی که ایران دارای سانتریفیوژهای نسل دوم، ‌سوم و چهارم است، بهره‌گیری از سانتریفیوژهای نسل اول به منزله نادیده گرفتن قابلیت تکنیکی و راهبردی ایران خواهد بود.

بیانیه تنظیم شده به مفهوم آن است که چنین سیاستی در ارتباط با سانتریفیوژهای نسل اول برای حداقل یک دهه ادامه خواهد یافت. چنین فرآیندی به مدت ۱۵ سال ادامه خواهد یافت.سایت فردو نیز به مدت ۱۵ سال در وضعیت تعلیق قرار می‌گیرد. براساس توافق انجام شده، فردو صرفا به‌عنوان مرکز پژوهش هسته‌ای به فعالیت‌های خود ادامه می‌دهد. چنین توافقی به منزله نادیده گرفتن قابلیت‌های راهبردی ایران محسوب می‌شود. لازم به توضیح است که تمامی نظریه‌پردازان راهبردی آمریکا ازجمله «آنتونی کوردزمن» در گزارش‌های راهبردی خود و طی سال‌های گذشته بر این موضوع تاکید داشته‌اند که فردو نقطه قوت قابلیت هسته‌ای ایران است. تغییر کاربری فردو را باید تعطیلی محترمانه این مرکز راهبردی دانست. در بیانیه بر این موضوع تاکید شده است که ایران به مدت ۱۵ سال آینده هیچ‌گونه تاسیسات جدیدی در ارتباط با فعالیت‌های هسته‌ای تاسیس نکند. چنین رویکردی فراتر از پادمان هسته‌ای و مواد ۴ و ۶ اساس‌نامه آژانس بین‌المللی انرژی اتمی است. از آنجا که موضوع مربوط به پروتکل الحاقی نیز در دستور کار قرار دارد، بنابراین فعالیت هسته‌ای ایران در وضعیت فرسایش قرار خواهد گرفت. در بیانیه که معطوف به توافق اجمالی است، بر این موضوع تاکید شده است که حداکثر ظرفیت غنی‌سازی اورانیوم در ایران ۶۷/۳ درصد خواهد بود؛ در‌حالی‌که ایران قابلیت غنی‌سازی اورانیوم با ظرفیت ۱۰برابر بیشتر را دارد. در مورد ذخایر اورانیوم بر این موضوع تاکید شده است که ایران صرفا ۳۰۰ کیلو سوخت هسته‌ای در داخل کشور خواهد داشت. اوباما بر این موضوع تاکید داشته است که حتی اگر یک میلی‌گرم ایران تخطی کند، تمامی تحریم‌ها بازخواهد گشت. در سخنرانی اوباما این موضوع مورد تاکید قرار گرفته که توافق ۲ آوریل ۲۰۱۵ با ایران، اسرائیل را راضی خواهد کرد. اوباما همچنین مطرح کرد که این توافق برای امنیت آمریکا و متحدان آن یک «توافق خوب» است. شرط‌گذاری برخی از مقامات اسرائیلی درباره اجرایی‌سازی توافق به‌منزله پایان دادن به تحریم‌ها، نماد تلاش پایان‌ناپذیر بازیگرانی محسوب می‌شود که مهم‌ترین هدف آنان حداقل‌سازی قدرت راهبردی ایران است.

درنهایت می‌توان بر این موضوع تاکید داشت که نتیجه ۱۹ ماه مذاکرات هسته‌ای ایران و آمریکا را می‌توان در «طرح اقدام مشترک» و «بیانیه مشترک» ایران و کشورهای گروه ۱+۵ مشاهده و تحلیل کرد. نتایج حاصل از مذاکرات با واقعیت‌های ایجادشده برای قابلیت اقتصادی و راهبردی ایران هماهنگی ندارد. در فرآیند ایجادشده انعطاف‌های گسترده‌ای از سوی تیم هسته‌ای ایران انجام گرفته که با سیاست‌های عمومی و راهبردی جمهوری اسلامی ایران هماهنگی ندارد. در حالی که بخش قابل‌توجهی از تاسیسات هسته‌ای ایران در وضعیت تعلیق و توقف قرار دارد، هنوز نتایج اقتصادی و سیاسی ناشی از همکاری ایران در فضای بین‌المللی با گروه ۱+۵ در شرایط ابهام قرار دارد.