افسون زدایی از سایکس -پیکو

جرمی ویلسون/ مورخ و نویسنده کتاب «لورنس عربستان»
جیمز بار/ نویسنده کتاب در مسیر باد

در ۹ می‌۱۹۱۶، بریتانیا، فرانسه و روسیه به توافقی سری رسیدند که به نام معماران فرانسوی و انگلیسی اش معروف شد: سر مارک سایکس و فرانسوا ژرژ پیکو. هدف اصلی این توافق تقسیم سرزمین‌های پسا‌جنگ استان‌های شمالی امپراتوری عثمانی میان این دو کشور بود. همچنین بندهایی هم برای روسیه بود اما این بندها از سوی بلشویک‌هایی که متن این توافق را در نوامبر ۱۹۱۷ منتشر کردند، رد شد. توافق سایکس- پیکو در تضاد با روح تعهدات بریتانیا به شریف حسین حاکم مکه و رهبر قیام عربی بود. انتشار آن توافق‌نامه برای دولت بریتانیا شرم‌آور بود. این توافق از آن زمان همچون خاری در روابط انگلیس- اعراب عمل کرده است. به‌عنوان نمونه‌ای از برنامه‌ریزی بی‌منطق زمان جنگ برای دوران پس از پیروزی، این توافق بی‌تردید با شکست‌های اخیرش در عراق و لیبی دچار شکنندگی شده است. چرا و چگونه چنین شد؟

روابط بریتانیا

شاید بزرگترین مولفه، سازماندهی مغشوش روابط بریتانیا با خاورمیانه است. وزارت خارجه اساسا نگران روابط با فرانسه، متحد بریتانیا در جبهه غربی بود. مسوولیت رسیدگی به قیام عربی به دوش کمیسیون عالی بریتانیا در قاهره افتاد که در عمل عمدتا در ارتباط با وزارت جنگ و کابینه جنگ در لندن بود. روابط با بین‌النهرین - یا عراق امروز- و شرق و جنوب عربستان از سوی دولت هند رسیدگی می‌شد که به نمایندگی از دفتر هند در لندن عمل می‌کرد. هر یک از ادارات یا دفاتر اهداف متفاوتی داشتند. برای کابینه جنگ و دفتر قاهره، بزرگترین اولویت حمایت از کانال سوئز - خط حمل‌ونقلی بریتانیا به سوی هند و فراسوی آن- بود. اولویت دیگر، دسترسی به مکه برای زائران مسلمان از امپراتوری بریتانیا بود. اهمیت روزافزون نفت به‌عنوان سوخت برای کشتی‌ها توجهات را به استخراج احتمالی نفت در بین‌النهرین جلب کرد؛ ذخایر نفت در شبه‌جزیره عربستان در آن زمان کشف نشده و عمدتا تصوری از آن وجود نداشت. در حالی که کابینه جنگ علائق اندکی به آینده لبنان و شمال سوریه داشت؛ اما هرگونه حل‌وفصل پسا جنگ شامل ترتیبات قابل قبول برای سرزمین مقدس نیز می‌شد. دولت هند به شدت علاقه‌مند به بین‌النهرین بود و زمین‌های حاصلخیز آن منطقه را به‌عنوان راهی برای تسهیل قحطی‌های دوره‌ای در هند می‌نگریست. اما همزمان به شدت مخالف ایده قیام عربی علیه ترک‌ها بود، زیرا موجب ترغیب مسلمانان به طغیان علیه حاکمیت بریتانیا در منطقه‌ای می‌شد که در کنترل داشت.

شورش عربی

وزارت خارجه کاملا به اشتیاق طولانی مدت فرانسه به مالکیت استعماری خاورمیانه آگاه بود. حاکمیت فرانسه بر سوریه به‌عنوان پاداشی برای قربانی‌های دوران جنگ در اروپا به این کشور داده شد. فرانسه، همچون هند، ملاحظات عمیقی در مورد قیام عربی داشت. اگرچه بریتانیا مایل بود تا حج را برای شهروندان مسلمانش باز نگه دارد اما طغیان عربی در شمال سوریه را به مثابه مانعی محتمل برای حکومت فرانسه در آنجا می‌پنداشت. متحد اصلی فرانسه در منطقه اکثریت مسلمان آنجا نبود بلکه جامعه کوچک و مسیحی مارونی بودند. در مقابل، کابینه بریتانیا تلاش می‌کرد میان تمام این سیاست‌های متفاوت مصالحه به وجود آورد. اما کابینه نیز با کشمکش مرگ و زندگی در جبهه غربی دست به گریبان بود. طی ۱۹۱۵، زمانی که طغیان عربی بیش از پیش محتمل شد، دیپلمات‌های فرانسوی مشتاقانه شروع به طرح مساله حاکمیت استعماری فرانسه بر سوریه کردند. این مساله، که در قاهره بسیار برجسته شد، با درخواست‌های اعراب برای حکومت مستقل در آینده که با شریف حسن به بحث گذاشته بودند، جور در نمی‌آمد. باید کاری انجام می‌شد. بنابراین در آوریل ۱۹۱۵ کمیته «میان دپارتمانی» برای بررسی اشتیاق بریتانیایی در منطقه تشکیل شد. مساله کمبود متخصص واقعی در لندن در حوزه خاورمیانه بود. آنها که درگیر طغیان عربی بودند ۳ هزار مایل دورتر در قاهره بودند.

چهره اساسی که از دل این فرآیندها زاده شد یک نماینده اشرافی جاه‌طلب در پارلمان به نام سر مارک سایکس بود که پیش از جنگ به خاورمیانه سفر کرده و برای مدتی به‌عنوان وابسته افتخاری در سفارت بریتانیا در قسطنطنیه خدمت کرده بود. او شخصیتی قوی داشت و به دلیل صراحت و زیرکی‌اش محبوب بود. او همچنین یک کاریکاتوریست با استعداد بود. او به‌عنوان یک کاتولیک رومی یک فرانسه دوست متعهد بود. به‌عنوان یک سیاستمدار، به او اجازه دفاع از طرح‌های بزرگی داده شد که توجه اندکی به جزئیات مهم آن معطوف می‌داشت. در اکتبر ۱۹۱۵، بریتانیا از فرانسه دعوت کرد تا - در حاشیه پیروزی متحدین - نماینده‌ای را برای توافق بر سر طرح‌هایی برای آینده خاورمیانه اعزام کند.

مرزهای جدید

دولت فرانسه فرانسوا ژرژ پیکو، حقوقدان و دیپلمات با تجربه را به منطقه فرستاد. او حامی پر و پا قرص ادعاهای فرانسه بود. سایکس که در دیپلماسی و اطلاع از منطقه تبحر داشت کاملا از همتای فرانسوی خود پیشی گرفت. توافقی که آنها به آن دست یافتند به فرانسه کنترل مستقیم بر سوریه تا شمال فلسطین و کنترل غیرمستقیمی بر مناطق وسیع‌تری را داد. دولت هند هم نقشی مشابه در بین‌النهرین یافت. دفتری بین‌المللی در فلسطین شکل گرفت. به دفتر بریتانیا در قاهره در مورد این مذاکرات چیزی گفته نشد تا زمانی که اعتراض به آن دیگر کارآیی نداشته باشد. در کنفرانس صلح پاریس در سال ۱۹۱۹، هیات حجاز تقلای بسیاری کرد تا توافق سایکس- پیکو را نقض کنند اما پس از آنکه آمریکایی‌ها علاقه خود را از دست دادند، اتحاد میان فرانسه و دولت هند کار را به پیش برد. مرزهای مورد توافق در مه‌۱۹۱۶ شالوده‌ای برای حل‌وفصل نهایی شد و مجموعه‌ای از جامعه ملت‌های تحت قیمومیت در سال ۱۹۲۰ شکل گرفت. در حالی که ترتیبات استعماری ترتیب داده شده از سوی سایکس - پیکو به تدریج به فراموشی سپرده شد، اما مرزهایی که ترسیم کردند باقی ماند.

صد سال گذشت

این هفته صد سالگی سایکس- پیکو است. اگر این دو دیپلمات زنده بودند متعجب می‌شدند از اینکه یک قرن بعد ما هنوز در مورد معامله‌ای که آنها کردند بحث می‌کنیم. در آن زمان البته فرانسوی‌ها عصبانی شدند از اینکه دیدند بریتانیایی‌ها بدون اطلاع آنها و در خفا سرزمین‌هایی را که اعراب می‌خواستند به آنها حاتم‌بخشی ‌کردند. بریتانیا تمایل داشت تا بر اساس پیشنهاد خود به اعراب با فرانسه به معامله بپردازد. سایکس می‌دانست که موفق نشده است. وظیفه او حمایت از هند با برقراری «کمربندی از کشورهای تحت کنترل بریتانیا» در خاورمیانه بود. او به دنبال قطع مسیر شرق- غرب از طریق حلب تا فرات و خلیج‌فارس بود. اما برنامه او زمانی شکست خورد که پیکو نپذیرفت فلسطین را به او بدهد. سایکس به صهیونیست‌ها متوسل شد به این امید که فشار آنها بر فرانسه باعث شود در نهایت قیمومیت فلسطین به دست بریتانیا افتد. با تلاش فراوان چنین هم شد.

برای اینکه نفت عراق زیر دست بریتانیا بیفتد، نیروهای بریتانیایی پس از پایان جنگ، موصل را تسخیر کردند. یک ماه بعد دیوید لیود جورج، نخست‌وزیر بریتانیا، همتای فرانسوی خود «ژرژ کلمانسو» را واداشت تا ادعای بریتانیا بر فلسطین و موصل را به رسمیت بشناسد. در مقابل، حکومت فرانسه بر سوریه را تایید می‌کردند. مسلمانان از اینکه می‌دیدند بریتانیا و فرانسه بدون لحاظ کردن نظراتشان و زیر پا گذاشتن تعهداتشان بر خاورمیانه حکم خواهند راند،عصبانی بودند. اعراب معتقد بودند که با توافق سایکس- پیکو به آنها خیانت شده است و سرزمین‌هایشان به جای اینکه به آنها داده شود میان قدرت‌ها تقسیم شده است. اعراب نه تنها از خیانت سایکس- پیکو شکایت داشتند بلکه نسبت به آسیب‌پذیری منطقه در برابر مداخله خارجی هم خشمگین بودند. مرزهای تعیین‌شده طی دوره قیمومیت به نماد این «خیانت» و «مداخله» تبدیل شد.

داعش دو سال پیش با اعلام خلافت و اذعان ویدئویی به اینکه «سایکس- پیکو» پایان یافته، بازی خود روی این مرزهای نمادین را شروع کردند. داعش معتقد بود که عصر سایکس- پیکو و تسلط خارجی را به پایان خواهد رساند اما طی دو سال اخیر همه چیز بر‌عکس شد. نه تنها مداخله غرب بر منطقه پایان نیافت بلکه سوریه بهانه جدیدی به قدرت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی برای عرض اندام داد و تحولات سوریه را پیچیده‌تر کرد. داعش با انتخاب نام «دابق» برای مجله خود می‌گوید نبرد نهایی میان غرب مسیحی و شرق مسلمان در اینجا رقم خواهد خورد.

سایکس - پیکو به نبردی آخرالزمانی گره خورد. دابق در کوتاه‌ترین مسیر میان فرات و ساحل مدیترانه قرار گرفته؛ راه کلیدی در همان مسیری که سایکس به دنبال کنترل بر آن بود. دابق البته منطقه‌ای قدیمی است. چگونه؟ آشوری‌ها، یونانی‌ها، ایرانی‌ها، رومی‌ها، عثمانی‌ها و مملوک‌های مصری همگی در ۱۰۰ مایلی این منطقه جنگیدند. خروشچف هم در سال ۱۹۵۷ تهدید به جنگ کرد آنگاه که نیروهای ترکیه در مرز شمالی این منطقه تجمع کردند. این شهر اکنون هم در کانون نبرد است. داعش سایکس- پیکو را مقصر هرج و مرج فعلی در خاورمیانه می‌داند اما کوته‌نظرانه است. این منطقه- و به‌طور اخص سوریه- هزار سال است که محل رقابت قدرت‌های بزرگ بوده و هست و سایکس- پیکو تنها نمونه اخیر آن است. این توافق البته باعث تشدید بی‌ثباتی در منطقه شده اما علت اساسی و اصلی آشوب منطقه‌ای نیست. سابقه آن را باید به هزار سال عقب‌تر برد.