حسن حسن و جمعی از نویسندگان
مترجم: محمدحسین باقی

در بخش قبل اشاره شد که آموزش با تمرینات ویرانگر و خشن و در معرض دائمی خشونت بودن، آسیب‌های روانی گسترده‌ای برای کودکان به‌دنبال دارد. عزت‌نفس معمولا ویران می‌شود و آنها قانع می‌شوند که جنگ تنها گزینه است. خشونت موجب نابودی قدرت یادگیری کودک می‌شود، بزرگ شدن او به شکلی طبیعی را دچار مشکل می‌سازد، اجتماعی‌شدن را با مانع مواجه می‌کند، دوست داشتن والدین بی‌معنی می‌شود و زندگی در اجتماع نیز با مشکل مواجه می‌شود. ویژگی‌های اقتصادی این مساله نیز گسترده است؛ زیرا کسب مشاغل غیرنظامی را دشوار می‌کند.

وقتی قرار است برنامه «رادیکال‌زدایی» در پیش گرفته شود، خنثی کردن آموزش تئوریک و تاریخی کودکان از سوی داعش باید به‌عنوان یکی از مهم‌ترین جنبه‌ها در نظر گرفته شود. برخی از این آموزه‌های تئوریک ریشه در دیدگاه‌های علمای وهابی سعودی از جمله ابن‌تیمیه دارد که از سوی عربستان سعودی انتشار یافته و به دست گروه‌هایی مانند داعش یا القاعده می‌افتد. در آموزش تفاسیر دینی به کودکان این آثار بسیار مهم هستند. فتوای علمای وهابی از سوی بن لادن برای کشتار آمریکایی‌ها و دیگران مورد استفاده قرار گرفت. برای مقابله با فتاوای داعش، باید فتاوای راستین و مناسب با شرایط روز صادر کرد و این فتاوی باید خنثی‌کننده آن آموزش‌هایی باشد که کودکان دریافت می‌کنند. در واقع، آنچه به کودکان یاد داده می‌شود اشتباه است. باید آنها را به سویی سوق داد که مبانی اندیشه داعش را زیر سوال ببرند. یکی از روش‌های رادیکال زدایی از اندیشه کودکان همانا زیرسوال بردن اصل «دولت‌سازی» داعش است و باعث می‌شود در یک بازه زمانی کودکان به حس ملیت و هویت برسند.

مطالعه موردی: افغانستان

از زمان حمله آمریکا به افغانستان در سال 2001، تقریبا تمام طرف‌های درگیر - مانند ائتلاف شمال، طالبان و گروه‌های متحد آن و ارتش و پلیس افغانستان از کودک سربازان استفاده می‌کردند. اولین نیروی آمریکایی که در افغانستان جان خود را از دست داد از سوی یک کودک 14 ساله افغان کشته شد. صدها نفر از کودکانی که برای طالبان می‌جنگیدند در افغانستان دستگیر شدند؛ در حالی که ائتلاف شمال نیز به زور کودکتان را به خدمت می‌گرفت. اگر مخالفتی صورت می‌گرفت یا رد می‌کردند، مورد ضرب و شتم قرار گرفته و خانه‌هایشان ویران می‌شد. از سال 2007، طالبان و وابستگانش از جمله «جبهه تورا بورا»، «جماعت سنت الدعوه السلفیه» و «شبکه لطیف منصور» از سوی «لیلا زروگویی»، نماینده ویژه دبیر کل در امور کودکان و نزاع‌های مسلحانه، در فهرست گروه‌هایی قرار گرفتند که به شکلی فعالانه کودکان را به استخدام در آورده و مورد استفاده قرار می‌دادند.

او در گزارش خود اعلام کرده بود که «این گروه‌ها مرتکبان دائمی و نقض‌کنندگان اساسی حقوق کودکان هستند و جرائم فراوانی علیه کودکان مرتکب شده‌اند.» از سال 2010، شورش در افغانستان که طالبان به آن دامن زده بود از جنوب این کشور به مناطق قبلا با ثبات در شمال، شرق، غرب و مناطق مرکزی این کشور هم گسترش یافت. از این زمان، شبکه حقانی و حزب اسلامی به رهبری گلبدین حکمتیار نیز به استخدام و استفاده از کودکان روی آوردند. اکثریت این کودکان برای استفاده در زیرساخت‌ها، حمل‌ونقل و ساخت بمب به‌کار گرفته می‌شدند. با این حال، طالبان و دیگر گروه‌های اپوزیسیون مسلح نیز از کودکان برای انجام عملیات‌های انتحاری استفاده کرده‌اند. در فاصله سپتامبر 2010 و مه‌2015، 20 پسر بچه با انجام حمله انتحاری کشته شدند.

برخی کودکانی که دستگیر شدند گزارش دادند که ربوده شده و سپس به اردوگاه‌های آموزشی در پاکستان برده شدند و نیروهای سازمان ملل در افغانستان هم گزارش‌هایی دریافت کردند دال بر اینکه مدارس مذهبی در پاکستان و افغانستان از سوی طالبان برای استخدام و آموزش کودکان مورد استفاده قرار گرفته‌اند. در بسیاری از موارد، والدین این کودکان ادعا کردند که آنها اطلاعی نداشتند که کودکانشان وارد اردوگاه‌های نظامی شده و آموزش‌های نظامی می‌بینند. در سال 2011، دولت افغانستان درباره «برنامه عمل» با سازمان ملل توافق کرد تا بر این اساس، استخدام و استفاده از کودکان را پایان داده و مانع آن شود. با این وجود، در گزارش سالانه سازمان ملل در مورد کودکان و نزاع مسلحانه، پلیس ملی افغانستان و پلیس محلی این کشور به‌عنوان نهادهایی فهرست شدند که به استخدام کودکان و استفاده از آنها می‌پرداختند.

در نتیجه، اوایل 2015 شاهد صدور فرمان ریاست‌جمهوری بودیم که استخدام کودکان زیر 18 سال را مجرمانه اعلام کرده و فرمان دیگری صادر شد دال بر ممنوعیت استفاده از کودکان از جمله استفاده از آنها در نقش‌های حمایتی و لجستیکی و وضع تحریم برای مرتکبان. واحد حفاظت از کودکان در پلیس ملی این کشور، مانع از استخدام بیش از 400 کودک شد. اگرچه دولت افغانستان سیگنال قوی برای جلوگیری از استخدام کودکان ارسال کرده اما مشکل هنوز باقی است. به‌دلیل شرایط وخیم اجتماعی و اقتصادی، بسیاری از خانواده‌ها کودکان خود را تشویق به پیوستن به نیروهای امنیت ملی افغانستان می‌کنند. افزون بر این، به گفته وزارت دادگستری افغانستان، در فاصله سپتامبر 2010 و فوریه 2013، دست کم 656 پسر بچه در مراکز بازپروری اطفال در کل کشور به‌دلیل ارتباط با گروه‌های مسلح اپوزیسیون نگهداری می‌شدند.

در سال 2015، UNAMA همچنان گزارش‌هایی از شکنجه و بدرفتاری و مراکز بازداشت، بازداشت طولانی مدت کودکان از سوی پلیس ملی افغانستان و نمایش عمومی کودکانی که به‌دلیل جرائم مرتبط با امنیت ملی بازداشت می‌شدند در رسانه‌های ملی دریافت می‌کردند. این موجب شد که UNAMA از فقدان حمایت برای این کودکان و کمبود آشکار اقدامات مناسب بازپروری ابراز نگرانی کند. بنابراین کارهای زیادی باقی مانده که باید برای ممانعت از استخدام کودکان و برآورده کردن نیازهای کودکانی که نظامی گری را رها کرده‌اند در افغانستان انجام شود.