شرایط آینده به‌دلیل پتانسیل تلفات بیشتر نیروهای آمریکایی به‌واسطه قابلیت‌های ضددسترسی و منع منطقه‌ای چین و در مقابل، کاهش تلفات چین از سوی نیروهای آمریکایی می‌تواند متفاوت باشد. افزون بر این، با کمرنگ شدن مزیت عملیاتی ارتش آمریکا، موقعیت چین بهبود می‌یابد. نتیجه این تغییر احتمالات نظامی این است که مدت زمان قابل انتظار جنگ – هرچند شدید- با بهبود قابلیت‌های چین می‌تواند بهبود یابد به این دلیل ساده که چین قابلیت جنگی بیشتری را حفظ خواهد کرد و با فشار کمتری برای تسلیم شدن مواجه می‌شود. از آنجا که قابلیت‌های چین و آمریکا، مفاهیم عملیاتی، انگیزه‌ها و انتظارات همگی به‌خصومت‌های شدید اشاره دارند اما این می‌تواند به این معنا باشد که جنگ می‌تواند طولانی‌تر شده و پرهزینه‌تر از چیزی باشد که تصور می‌شد یا به شکل پارادوکس‌گونه‌ای، طولانی‌تر و پرهزینه‌تر از چیزی باشد که طرفین خواستار آن بودند. لحظه‌ای که خصومت‌ها شروع شود، رهبران چین و آمریکا دست به انتخاب می‌زنند که آیا مجوز اجرای برنامه‌های نظامی را بدهند یا خیر؛ برنامه‌هایی که عمدتا شامل این است که آیا به نیروهای طرف دیگر پیش از اینکه او حمله کند، حمله شود یا خیر. آلترناتیو همانا تصمیم‌گیری متقابل است که جنگ باید به شدت کنترل و به شکل تند و تیزی محدود شود؛ به عبارت دیگر، این همان جنگ ملایم یا خفیف است. فقط باید توجه داشت که این احتمال هست که قابلیت‌های ضد دسترسی و منع منطقه‌ای چین در سال ۲۰۲۵ افزایش یافته و شکاف میان خسارت‌های چین و خسارت‌های آمریکا کاهش می‌یابد.

ملاحظات نشان می‌دهد که خصومت شدید میان این دو کشور طولانی نخواهد بود. چینی‌ها مدافع یک جنگ مختصر اما شدید هستند و برای آن برنامه‌ریزی می‌کنند زیرا تصور می‌کنند که این تنها راه برای شکست نخوردن است. با این حال، این چشم‌انداز غافل است از اینکه ایالات‌متحده به تصویری در آینه می‌نگرد: پس از یک جنگ مختصر اما شدید، خسارت‌های احتمالی آمریکا کمتر از چین خواهد بود. اگر ایالات‌متحده تاکنون تصور می‌کرد که یک جنگ شدید، کوتاه خواهد بود زیرا تلفات و خسارت‌های چین از تلفات و خسارت‌های آمریکا در صورت ادامه جنگ پیشی خواهد گرفت، باید از نو بیندیشد. هر چه جلوتر می‌رویم، چین و آمریکا باید در مورد احتمال یک درگیری شدید، طولانی، غیرقابل کنترل، مخرب و البته قاطعانه بیشتر تامل کنند. اگر به هر دلیلی جنگ شروع شود و هر دو طرف با چنین چشم‌اندازهایی مواجه شوند، ضرورتا انگیزه‌ای نخواهند داشت تا جنگ را با توافق و آشتی متوقف سازند. تاریخ نشان داده که مخالفانی که در یک درگیری خونین و بی‌نتیجه گرفتار آمده‌اند تلاش اندکی برای توافق جهت کوتاه کردن آن به خرج خواهند داد؛ حال این کوتاه کردن و کوتاه آمدن هر چقدر می‌خواهد منطقی باشد.

بسته به انتخاب رهبران سیاسی در میان گزینه‌هایی که فرماندهان نظامی پیشنهاد می‌دهند، هم جنگ کوتاه و هم جنگ طولانی می‌تواند یا شدید باشد یا ملایم. در مجموع، هر دو جنگ جهانی با سبعیت آغاز شد، ادامه یافت و حتی کم و بیش مدت آن هم شدت یافت. البته نمی‌توان حکم داد یا تصور کرد که یک جنگ شروعی خشن خواهد داشت اما بعدا از شدت آن کاسته می‌شود چراکه دو طرف به این نتیجه رسیده‌اند که نمی‌توانند برنده شوند، تسلیم را رد و سعی می‌کنند خسارت‌های خود را تعدیل سازند. یکی از زجرآورترین معامله‌هایی که رهبران در تعیین میزان شدت یا طولانی بودن جنگ با آن مواجهند همانا بده‌بستان میان هزینه جنگ و هزینه باخت است.