استاد بازی‌‌ها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانه‌‌ای

طبق یک بروشور مسافرتی در آن زمان، فضای داخلی «نمایاننده قاهره‌ دهه۱۹۵۰ با نقش‌های گل نیلوفر آبی روی پارچه‌ها و زیبایی‌شناسی شیک فراعنه‌ای» بود. این هتل در جلوی رود نیل، روی گردنه‌ای که رودخانه باستانی را در حاشیه شهر قرار می‌داد، قرار داشت. پشت این هتل میدان تحریر قرار گرفته بود که در سال۲۰۱۱ به خاطر نبردهای حماسی انقلابی که رئیس‌جمهور حسنی مبارک را سرنگون کرد و پایه‌های جهان عرب را به لرزه درآورد، مشهور شد. در شمال هتل، موزه قدیمی آثار باستانی مصر قرار داشت که مجموعه خیره‌کننده‌ «توت عنخ آمون» را در خود جای‌داده است؛ در جنوب آن مقر باشکوه اتحادیه عرب قرار داشت. کیسینجر از بالکن اقامتگاهش می‌توانست به رود نیل نگاه کند؛ جایی که فلوکاها [قایق کوچک بادبانی یا پارویی] و قایق‌های کلوپ شبانه در یک ساحل لنگر انداخته‌اند و از سوی دیگر، رشته‌های چراغ‌های تزئینی‌شان به‌دلیل جنگ خاموش شده بود. برای هزاران سال، رود نیل به‌آرامی و عمدا از طریق قاهره به سمت دلتای آن و دریای مدیترانه جریان داشت. به‌رغم تنش‌های ناشی از جنگ و پیامدهای ناخوشایند آن، از جمله حضور تانک‌های اسرائیلی در پنجاه کیلومتری شرق شهر، رودخانه حس آرامش و ماندگاری را ایجاد می‌کرد، موزه‌اش عظمت تمدن باستانی مصر را نمایش می‌داد و دفتر مرکزی اتحادیه‌ عرب هم این سیگنال را می‌فرستاد که در آن زمان، قاهره مرکز بلامنازع دنیای مدرن عرب بود. در ابتدا، کیسینجر تحت تاثیر قرار نگرفت. او در خاطراتش می‌نویسد که نور روز برای او منظره‌ای از «چشم‌انداز صاف و یکدستی که به‌واسطه‌ی رودخانه‌ای گل‌آلود به دونیم شده بود» به ارمغان آورد. ویژگی اصلی مجسمه‌های خیره‌کننده مصر، در ذهن او، ماندگاری آنها بود، نه شگفتی تمدن باستانی که آنها نشان می‌دادند و نماینده‌اش بودند. اما زمانی که از موزه بازدید می‌کرد، زبان به تمجید از زیبایی و بی‌نظیر مجسمه‌های عظیمی گشود که «گویی زمان اختصاص داده‌شده به فناپذیرها، بی‌ربط به نگرانی‌های آنها است.» هنگامی‌که او به سمت هتل در میدان تحریر برمی‌گشت، نمی‌توانست تحت تاثیر جمعیت پر ازدحام قرار نگیرد. در آن روزها، حدود ۶میلیون نفر در قاهره ساکن بودند، یعنی دو برابر اسرائیلی‌ها. کیسینجر به معضل اسرائیل فکر کرد: در حال حاضر، برتری نظامی داشت؛ اما زمان و تعداد در سمت اعراب و به نفع آنان بود. این مساله به او بینش جدیدی درباره این داد که چرا مایر در دیدارشان در واشنگتن تا این حد پرتنش‌ و سخت‌گیر بود: اعراب «منتظر اشتباه اسرائیل بودند که می‌توانست مرگبار باشد.» این مساله احساس او را از ناپایداری اسرائیل در مقایسه با تاریخ پنج‌هزارساله مصر

تقویت می‌کرد.

فقر توده‌هایی که او در میدان [تحریر] مشاهده کرد باید به او درک یا برداشتی از وضعیت مخمصه‌وار سادات می‌داد. مشکلات مصر تنها با انتقال منابع از نبرد در جنگ به توسعه‌ اقتصاد قابل کاهش است. کمک غرب برای موفقیت آرمان سادات و بقای رژیم او ضروری شده بود. او می‌دانست که تنها در صورت آشتی با اسرائیل، این امر محقق می‌شود. سادات غیرازاین باور که زمان و اعداد به نفع اوست، به این نتیجه رسیده بود که این اعداد، برحسب رشد جمعیت مصر، زمان را علیه او تبدیل کرده است. کیسینجر در آن لحظه آن را تشخیص نداد؛ اما دیپلماسی او در شُرُفِ بهره‌برداری چشمگیر از احساس اضطرار سادات بود که ابزار لازم را برای غلبه بر انعطاف‌ناپذیری مایر در اختیار او قرار می‌داد.

سادات کیسینجر را در دفتر ریاست‌جمهوری در کاخ «طاهرا» در هلیوپولیس، واقع در نیمه‌ راه بین مرکز شهر و فرودگاه پذیرفت. معمار ایتالیایی «آنتونیو لاسیاک» این عمارت سه‌طبقه را برای دختر خدیو اسماعیل که در دهه۱۸۶۰ بر مصر حکومت کرد و اقتصاد آن را مدرن کرد (اگرچه مانند رهبران بعدی مصر، او هم آن را تقریبا به ورشکستگی کشاند) طراحی کرده بود. این بنا که به سبک کاخ ایتالیایی با کف‌های مرمر و سقف‌های با سنگ آلابستر ساخته‌شده بود، تاثیر اروپایی‌ها بر تکامل قاهره را که با حمله‌ ناگوار ناپلئون در سال۱۷۹۸ آغاز شده بود، منعکس می‌کرد. این کاخ در دوران مدرن حکومت‌نظامی در مصر به نظر نامتجانس شده بود. باوجوداین، این کاخ تا به امروز به‌عنوان دفتر رئیس‌جمهور مصر باقی‌ مانده است. در اینجا بود که «حسنی مبارک» و «وارن کریستوفر» در ماه می۱۹۹۴، در مذاکراتی اواخر شب با یاسر عرفات، اسحاق رابین و شیمون پرز، ریاست نهایی شدن «توافق غزه-جریکو» را بر عهده داشتند. پس از بالا رفتن از یک پلکان مرمری باشکوه به‌سوی طبقه‌ دوم، کیسینجر دوباره (قبل از اینکه میزبانش او را نجات دهد) و به‌اجبار در خارج از دفتر سادات در محاصره جمعیت رسانه‌ها گرفتار شود. سادات قدبلند و تنومند، با صدایی پرمحابا و لبخندی گیرا به سبک «ادی مورفی»، کت نظامی دوخته‌شده و به سبک ایتالیایی خود را با بی‌حوصلگی روی شانه‌هایش انداخته بود. او از میهمان آمریکایی خود استقبال کرد و او را به دفتر خود برد تا جلسه‌ای سه‌ساعته داشته باشد.

آنها با هم روی یک مبل باروکِ طلاکاری‌شده با تودوزی از طرح‌های گلدار بزرگ، جلوی پنجره‌های بلندی که با پرده‌های شفاف پوشیده‌شده، نشستند. این پرده‌ها باعث شده بود که از نور کورکننده‌ خورشید کاسته و سایه روی زمین انداخته شود. سادات تونیک نظامی خاکی با سر دوش‌های سپهبدی به تن داشت؛ اما مدال نداشت؛ کیسینجر یکی از کت‌وشلوارهای تیره‌ «برادران بروکس» با یک کراوات راه‌راه سیاه‌وسفید را بر تن کرده بود. در ظاهر، آنها زوجی عجیب بودند: پروفسور یهودیِ آمریکایی از شهر فورثِ آلمان و ژنرال انقلابی عرب از روستای مصری «میت ابول الکوم». اما آنها دوستی عمیقی بر اساس اعتماد و تحسین متقابل و دنبال کردن چشم‌اندازی مشترک از منطقه‌ای آرام‌تر شکل دادند.

4