استاد بازی‌‌ها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانه‌‌ای

این سد همچنین نماد دور شدن مصر از ایالات‌متحده و نزدیکی به اتحاد جماهیر شوروی در دوران دولت آیزنهاور بود. در ژوئیه۱۹۵۶، وزیر امور خارجه، جان فاستر دالس که تحت تاثیر رفتارهای ضد استعماری ناصر قرار گرفته بود، به‌طور ناگهانی کمک مالی ایالات‌متحده برای این سد را لغو کرد. ناصر به شوروی روی آورد و نیکیتا خروشچف، دبیر اول، وارد این شکاف شد و لحظه‌ای را رقم زد که روسیه برای اولین بار به خاورمیانه نفوذ کرد. «سد بلند اسوان» در سال۱۹۷۰ تکمیل شد. سپس یک بنای تاریخی بزرگ و زشت در انتهای شرقی آن بنا شد تا نماد دوستی مردم شوروی و مصر باشد. دو سال بعد، سادات مستشاران نظامی شوروی را بیرون کرد و روند جدایی مصر از شوروی و گذار نهایی‌اش به اردوگاه آمریکا آغاز شد.

سادات به‌عنوان رئیس‌جمهور، زمستان‌های خود را در اسوان سپری می‌کرد که البته قدردان زیبایی، آب‌وهوا، فضای عرفانی و ارتباطش با فراعنه‌ مصر باستان بود. در سال‌های قبل، «آقاخان سوم» در آنجا اقامت گزیده بود و چنان به این مکان علاقه‌مند شد که مقبره‌ بزرگی در صحرای مجاور برپا کرد و در آنجا دفن شد. ویلای ساخته‌شده‌ سادات با سنگ خاکستری و با آن بام مسطحش بر سرازیری‌ای قرار داشت که مُشرِف به سد بریتانیا بود؛ سدی که در دهه‌ ۶۰ و همراه با رشد خانه‌های بی‌نقص مشابه ساخته شد، یعنی زمانی که شهر تحت تسلط روسیه بود. ویلای ریاست‌جمهوری، پوشیده از گل‌های یاس و رودودندرون، در باغی از درختان نخل، انجیر و انبه قرار داشت که در آن یک آلاچیق سفید، منظره‌ای سایه‌دار از آبشار را به‌سوی شهر می‌داد.

زیر این سرازیری مجموعه‌ای از انبارهای نظامی بود. آن‌طرف جاده، مسجد کوچکی بود که سادات در آن نماز می‌خواند. در شمال، خط افق دوردست توسط هتل ۹طبقه «نیو کاتاراکت»- عمارتی پیش‌پاافتاده به سبک شوروی که برای جا دادن مهندسان روسی که روی سد کار کرده بودند ساخته شده بود- کور می‌شد. آنجا بود که کیسینجر یک شب ناراحت‌کننده را سپری کند. سادات در یونیفرم فیلد مارشالیِ شیک، حنایی رنگ و شش دکمه‌ای‌اش با دستبندهای طلایی از کیسینجر استقبال کرد. صدای «خوش‌آمدی! خوش‌آمدی!» او در حالی شنیده می‌شد که با وجود برونشیتی که داشت و در حال بهبودی بود، صدایش بلندتر شد. او کیسینجر را به داخل اتاق کارش برد که به باغ‌ها و نیل در آن‌سوی اتاق اشراف داشت. کاناپه‌ای به سبک امپراتوری که روی آن ‌نشستند، با روکش‌هایی به رنگ ابریشم عاجی پوشانده شده بود و یک جعبه سیگار روی میز قهوه‌خوری جلوی آنها باز بود. کیسینجر خاطرنشان کرد که به طرز عجیبی، کاناپه پشت به پنجره بود. پرده‌های روشن نازک آن نمای روستایی را پنهان می‌کرد. هنگامی‌که گروه‌های فیلم‌برداری سررسیدند، سادات وقت خود را تلف نکرد و گفت: اکنون ‌که مراسم افتتاحیه‌ کنفرانس ژنو به پایان رسیده است، بازگشت به آنجا و گرفتار شدن میان مداخلات بالقوه‌ شوروی و سوریه فایده‌ای ندارد. او در آن لحظه از انتقاداتی برانگیخته شد که از سوی دمشق و دیگر پایتخت‌های رادیکال عربی وارد می‌شد؛ آن هم تحت‌فشار مسکو تا این کشور در مذاکرات مشارکت داده شود. او برای تاکید بر بیزاری خود از کنفرانس ژنو، اصرار داشت که وقتی به توافق رسیدند، باید در کیلومتر ۱۰۱توسط ژنرال‌های مصری و اسرائیلی امضا شود؛ هرچند آن مجمع مذاکراتی با کارگروه نظامی مصر و اسرائیل در ژنو جایگزین شده بود. او آشکارا توافق‌نامه‌ جدایی خود را می‌خواست و اکنون هم آن را می‌خواست. او از کیسینجر دعوت کرد تا برای پایان دادن به مذاکرات در منطقه بماند. کیسینجر از پذیرش این ایده بسیار خوشحال بود؛ زیرا به‌هرحال قصد او همین بوده است. اگرچه او به دوبرینین، سفیر شوروی، در آستانه‌ خروجش اطمینان داده بود که نتایج سفر خود را برای مذاکرات مفصل به ژنو خواهد داد و همین را به مطبوعات همراه گفت اما به هیگ نیز اطمینان داده بود که هیچ تمایلی ندارد که «اجازه دهد روس‌ها زیر آن بزنند» زیرا مطمئنا یک بن‌بست ایجاد می‌کند. در آن مکالمه، او به‌صراحت این ایده را مطرح کرده بود که کاری را که سیسکو از آن به‌عنوان «رفت‌وبرگشت» یاد می‌کرد، انجام خواهد داد. هیگ به او هشدار داده بود که ممکن است در نهایت «در گیره گیر بیفتد» و سپس او شکست خواهد خورد. این خطر با تمایل سادات برای تعیین ضرب‌الاجل برای تلاش بهبود یافت.

سادات می‌خواست که این توافق تا ۱۸ ژانویه، تنها یک هفته‌ دیگر، قبل از سفر برنامه‌ریزی‌شده به پایتخت‌های عربی، به نتیجه برسد. کیسینجر می‌دانست که تعیین چنین محدودیت زمانی بر سادات فشار می‌آورد که تا حد امکان انعطاف‌پذیر باشد و ازآنجا‌که او پیش‌تر به این نتیجه رسیده بود که شکاف‌ها قابل پر کردن هستند، در همان‌جا تصمیم گرفت که چالش سادات را بپذیرد. سادات این معامله را شیرین کرد و گفت که اگر آنها موفق شوند، از سفرهای خود در جهان عرب برای ترویج لغو تحریم نفتی استفاده خواهد کرد و اگر بر برادران عرب خود پیروز شد، به کیسینجر قول داد که اعتبار این کار را به‌پای نیکسون بنویسد. ایده‌ «دیپلماسی رفت و برگشتی» در آن شب آرام در اسوان شکل گرفت. اسد برای توجیه تاکتیک‌های خود به حدیثی از پیامبر اسلام استناد می‌کند که عجله را کار شیطان می‌داند. در واقع، احساس فوریت اغلب در مذاکرات اعراب و اسرائیل وجود ندارد. هنگامی‌که یک یا هر دو طرف عجله ندارند، میل اندکی در ایالات‌متحده وجود دارد که بتواند برای تغییر محاسباتشان انجام دهد. این قطعا درباره بن‌بست طولانی‌مدت کنونی در مذاکرات اسرائیل و فلسطین مصداق دارد؛ اما از زمانی که هیچ‌یک از طرفین احساس اضطرار نداشتند، آنقدر می‌گذرد که به‌راحتی می‌توان فراموش کرد که اضطرار اغلب می‌تواند درست زمانی ظاهر شود که کمترین انتظار را از آن داشته‌ایم. این امر به‌ویژه در جهان عرب، جایی که جریان‌های سیاسی خیلی جدی هستند و اغلب برای ناظران غربی قابل‌تشخیص نیستند، صادق است.