استاد بازی‌‌ها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانه‌‌ای

هنگامی‌که کیسینجر برای مرخص شدن و وداع با سادات به ویلا بازگشت، متوجه شد که دیگر علاقه‌ای به اسناد بازنویسی‌شده ندارد. الجمسی او را در جریان ملاقاتشان در هتل قرار داده و مخالفت شدید خود را با محدودیت نیرو ثبت کرده؛ اما سادات پیش‌تر تصمیم خود را گرفته بود. کیسینجر نیازهای مصر را می‌دانست؛ او گفت که باید تمام تلاش خود را برای دستیابی به آنها انجام دهد. سادات برای اینکه انگیزه‌ بیشتری به کیسینجر بدهد، به وی گفت که قصد دارد هواپیماهای شناسایی «فاکسباتِ» شوروی را از خاک مصر خارج کند. در عوض، نظارت بر توافق می‌تواند توسط هواپیماهای شناسایی آمریکایی که در فواصل نامنظم بر فراز خاک مصر پرواز می‌کنند، انجام شود.

او دوباره قول داد که «پیمان دوستی مصر-شوروی» را ظرف دو سال خاتمه دهد (که این کار را هم کرد). با ژست اعتماد شخصی به کیسینجر، سادات از او خواست که یک کارشناس نظارتی آمریکایی را برای اطمینان از اینکه شوروی دیگر قادر به شنود دفتر او نیست، بفرستد.همه‌ اینها نه‌تنها اشتهای رقابتی کیسینجر را برانگیخت، بلکه مزیت اطلاعاتی شوروی را که تصمیم‌گیری او را در طول جنگ و عواقب آن مختل کرده بود، از بین می‌برد. فراتر از جزئیات توافق‌نامه جدایی، سادات ارزش استراتژیک تصمیم خود برای تغییر از شوروی به اردوگاه آمریکا را به کیسینجر یادآوری می‌کرد. کیسینجر قصد او را فهمید. او «آمریکا را وسوسه می‌کرد تا اسرائیل را برای گرفتن امتیاز تحت‌فشار قرار دهد.» اما این با اتخاذ یک وضعیت ناسازگار جور درنمی‌آمد، بلکه رفتاری با سخاوت روحی بود.

دوشنبه، ۱۴ژانویه۱۹۷۴، بیتالمقدس. درحالی‌که کیسینجر و تیمش اسوان را با «ایر فورس تو» ترک کرد، جو سیسکوی پرجنب‌وجوش ژاکتِ زردرنگِ گلفی و پشمالوی خود را پوشید و به کابین مطبوعات بازگشت و در آنجا با تقلید از ‌میهماندار هواپیما، به خبرنگاران آمریکایی خوشامد گفت که در تاریخ ثبت خواهد شد. «به شاتل هوایی مصر-اسرائیل خوش‌آمدید!» کیسینجر ساعت ۱۱شب به اسرائیل رسید و در آن شب، با یک باران سیل‌آسا استقبال شد. آب‌وهوا در «سرزمین مقدس» به‌طور معمول معتدل است؛ اما به‌دلیل قرار گرفتن آن در ساحلِ شرقیِ مدیترانه گویی توفان‌های زمستانی به توفان‌های کتاب مقدس می‌ماند. وقتی باران می‌بارد، سیل‌آسا می‌بارد و باد از سوی دریا غرش‌کنان می‌وزد، درحالی‌که رعدوبرق امواج را می‌غلتاند.

در بیت‌المقدس، واقع‌شده در کوهستان، اغلب برف نیز می‌بارد.کیسینجر که نمی‌توانست با هلی‌کوپتر به بیتالمقدس برود، با ماشین از کوه بالا رفت و در این مسافت رانندگی چهل‌وپنج دقیقه‌ای از فرودگاه تازه نام‌گذاری شده‌ «بن گوریون» که از صومعه و قلعه‌ بریتانیا در لاترون، جایی که نبردی سرنوشت‌ساز طی جنگ استقلال اسرائیل از طریق باب الواد درگرفته بود -دروازه‌هایی به‌سوی دره شیب‌دار، جایی که جاده از میان کوه‌ها به اورشلیم می‌رود- به «اِبِن» اطلاعاتی داد. در «کینگ دیوید» دینیتز در سوئیت طبقه‌ ششم کیسینجر به آنها ملحق شد. در اوج خوشحالی او، اسرائیلی‌ها با مشاجره‌های معمول خود به جلسه‌ کیسینجر پاسخ ندادند. در عوض، آنها از پیشرفت او ابراز شگفتی کردند. دینیتز از شنیدن اینکه سادات فقط روی سی‌تانک در کرانه شرقی اصرار داشته است شگفت‌زده شد.

همان‌طور که انتظار می‌رفت، «آلون» و «دایان» وقتی با آنها و سایر اعضای تیم در اتاق کابینه در دفتر نخست‌وزیری واقع در ضلع غربی اورشلیم ملاقات کردند، او [کیسینجر] را مورد بازجویی دقیق قرار دادند. این ساختمان یک جعبه‌ مستطیل‌شکل آهکی-شنی و بدون تزئین بود که فقط سه‌طبقه ارتفاع داشت. این بخشی از مجموعه‌ای از ساختمان‌های دولتی عادی و بدون ویژگی بارز بود. اتاق کابینه در طبقه‌ دوم و در مجاورت دفتر خصوصی نخست‌وزیر قرار دارد. از آن زمان با صندلی‌های چرم برنزی که در کنار یک میز کنفرانس بزرگ از چوب افرای زرد قرار دارند، بازسازی شده است. در آن روزها، خاستگاه‌های سوسیالیستی اسرائیل، اثاثیه‌ سخت‌گیرانه‌تری را دیکته می‌کرد. به دلایل امنیتی، پنجره‌ها بالاتر از سطح چشم قرار داشتند و به نور طلایی بیت‌المقدس اجازه‌ ورود می‌دادند؛ اما منظره‌ آرام در سراسر دره تا کوه هرتزل، جایی که بنیان‌گذاران اسرائیل و سربازان کشته‌شده در آن دفن شده‌اند، پنهان می‌شد.

کیسینجر به وزرا گزارشی حقوقی از واکنش سادات به الزامات اسرائیل ارائه کرد. او همچنین یک نسخه‌ خیالی از آنچه درباره مساله‌ محدودیت نیرو رخ‌داده بود ارائه داد که برای این طراحی‌ شده بود که کیسینجر را «چانه‌زنی» سخت برای الزامات اسرائیل به تصویر کشد. او ادعا کرد که صبح سادات بر یک و نیم لشکر اصرار کرده بود؛ اما تا عصر کیسینجر توانست نیازهای خود را به ۱۰گردان کاهش دهد. او اعتراضات الجمسی را بررسی و اذعان کرد که «انفجارهای» او واقعی است. او توضیح داد که چگونه الجمسی تلاش کرده بود دستان خود را از مسوولیت توافق بشوید. او توضیح داد که سادات با توجه به اهمیت آنها برای پیاده‌نظام که در آنجا باقی می‌ماند، این را غیرقابل‌تصور می‌دانست که هیچ تانکی در ساحل شرقی وجود نداشته باشد.

این بحث روحیه بود نه نیروی نظامی. کیسینجر ادعا کرد که سادات از «دویست» شروع کرده و سپس «صد» را پیشنهاد کرده و سپس گفته است که حداقل مطلق «سی» است. او خود را در حال مذاکره با سادات به تصویر می‌کشد، اگرچه همان‌طور که می‌دانیم، سادات راضی بود که به کیسینجر اجازه دهد عدد را تعیین کند؛ البته تا جایی که صفر نباشد. او ایده‌ سادات را اعلام کرد که تنها توپخانه‌هایی که می‌توانند به خط اسرائیل برسند باید از کرانه شرقی حذف شوند. این به هویتزرهایی که حداکثر بُرد ۱۲کیلومتری داشتند اجازه می‌داد در آنجا بمانند. در مقابل، سادات خواستار عقب‌نشینی توپخانه‌ اسرائیل در ۳۰کیلومتری از خط پیشروی اسرائیل بود. دایان مخالفت کرد: «او می‌خواهد توپخانه‌اش نیروهایش را پوشش دهد؛ اما این امتیاز را به ما نمی‌دهد.»