استاد بازی‌‌ها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانه‌‌ای

از همان ابتدا، این یک مسابقه‌ هوش و فریب بود که بر خلاف تجربه‌های دیگر کیسینجر به‌عنوان وزیر امور خارجه بود. سبک و سیاق نامربوط اسد در جلسات طولانی و کسالت‌آور حزب بعث ایجادشده بود؛ اما او دریافته بود که فرسودگی و خستگی همکارش می‌تواند یک مزیت روانی ایجاد کند. کیسینجر مصمم بود هیچ بخشی را در آن امتیاز واگذار نکند. ظرفیت او ممکن است تحمل نکند؛ اما ذخایر انرژی فکری او بیشتر از ظرفیت اسد بود. در واقع، او مجذوب رهبر سوریه شد. او به «جو کرافت»، ستون‌نویس واشنگتن‌پست گفت که او [اسد] را به‌عنوان «مردی با هوش عالی، حس شوخ‌طبعی عالی، واقعا بسیار جذاب می‌دانست و من او را مردی می‌دانستم که به حرف خود عمل می‌کند.»

درحالی‌که اسد هم در مقابل نشانه‌هایی از مجذوب شدن خود توسط کیسینجر را بروز می‌داد، اما او کیسینجر را از منظر ناسیونالیسم رادیکال عرب می‌نگریست. آنچه کیسینجر در جلسات اولیه‌ خود درباره چالش‌هایی که در ایالات‌متحده از سوی کسانی که «سرمایه‌ مالی و وسایل ارتباطی» را کنترل می‌کردند، به او [اسد] گفت (البته از کنگره سخنی نمی‌گویم) صرفا به تقویت تعصبات اسد علیه یهودیان کمک کرد. کیسینجر از این نیروها استفاده کرد تا روند آهسته و گام‌به‌گام خود را توجیه کند. اما این کار، این ایده را در ذهن اسد ایجاد کرد که لابی یهودی در پشت واترگیت قرار دارد و اینکه هدف نهایی آن جلوگیری از تحمیل توافق صلح جامع توسط نیکسون بر اسرائیل است. بااین‌حال، اسد به‌جای اینکه کیسینجر را به‌عنوان بخشی از آن گروه مفروض معرفی کند، یهودی بودن او را نجیبانه یافت. پیش از رویارویی آنها در ۲۰ ژانویه، یک روز قبل، یک دیدار خشمگینانه بین سادات و اسد رخ داده بود.

سادات سفر خود به دمشق را با کیسینجر هماهنگ کرده بود و معتقد بود که او می‌تواند قبل از دیدار کیسینجر با اسد به نرم شدن اسد کمک کند. این نشان داد که یک اشتباه محاسباتی بزرگ است. این به اسد این فرصت را داد تا به شکلی غیرقابل‌انکار به جهان عرب پیام دهد که عجله‌ای برای پذیرش توافق سادات با اسرائیل ندارد. در اقدامی که برای تحقیر سادات طراحی شده بود، اسد او را در اتاق کنفرانس فرودگاه محبوس و رئیس‌جمهور قدرتمند مصر را از ورود به دمشق منع کرد. او در یک تبادل ۹ساعته، سادات را به «دورویی و خنجر زدن از پشت» و «ترک نبرد» با موافقت با جدا کردن نیروهایش متهم کرد. اسد به سادات گفت که این مصر و نه سادات است که برای مردم سوریه اهمیت دارد و با این کار می‌خواست سادات را سر جای خود بنشاند. او می‌خواست بداند چرا سادات این‌قدر عجله دارد و چرا متعهد به بازگشایی کانال شده است. سادات در هم ریخت و مدعی شد که قولی برای انجام این کار نداده است. این باعث عصبانیت اسد شد. او استدلال کرد که سادات با کنار گذاشتن فشار نظامی بر اسرائیل، موقعیت مذاکراتی مصر و سوریه را تضعیف کرده است.

او از سادات خواست که حداقل یک نقطه‌ اصطکاک با اسرائیلی‌ها را حفظ کند تا او را قادر به بازگشت تهدید جنگ سازد. سادات موافقت کرد؛ اما اسد دیگر به او باور نداشت. عبدالحلیم خدام، وزیر امور خارجه‌ سوریه، از تندروهای حزب بعث، هر بار که کیسینجر از دمشق بازدید می‌کرد، او را در رفت‌وبرگشت به فرودگاه همراهی می‌کرد، درست مانند کاری که فهمی و ابن انجام می‌دادند. در همین موقعیت، درحالی‌که با سرعت از بزرگراه متروک می‌گذشتند، کیسینجر به خدام گفت که سادات حتما یک روز قبل، از این مسیر عبور کرده است. خدام پاسخ داد: «ما آن دلال را به دمشق راه ندادیم!» در مقابل، رویکرد اسد به کیسینجر گرم و خوشایند بود. او ناهار دیرهنگام را در محل کاخ ریاست‌جمهوری‌اش با کیسینجر سِرو کرد؛ این امر باعث شد تا دیگر وزیران خارجه‌ آمریکا که راه کیسینجر را دنبال می‌کنند و خواستار چنین استقبالی بودند، خواسته‌شان رد شود.

در سال‌های بعد، دیابت و بیماری قلبی اسد را مجبور کرد تا رژیم غذایی خود را چنان محدود کند که دیگر با ‌میهمانان آمریکایی خود از ترس اینکه متوجه ضعف جسمانی او شوند، شام نخورد. در ۹۰دقیقه اول، اسد از دورویی سادات به خشم آمده بود. کیسینجر سعی کرد با پیشنهاد مذاکره با سوریه از همان نوع توافق‌نامه‌ جدایی که اخیرا با مصر به دست آورده بود، گفت‌وگو را بر آینده متمرکز کند. او درباره مخالفت‌هایی که از سوی لابی یهودی آمریکا و سناتورهای طرفدار اسرائیل مانند «اسکوپ جکسون» با آن روبه‌رو بود، صحبت کرد. باوجوداین، او پیشنهاد کرد که بر متقاعد کردن اسرائیل به عقب‌نشینی از ناحیه‌ پشت خط دفاعی که طی جنگ به‌دست آورده بود و همچنین دو موقعیت در «کوه هرمون» که پس از آتش‌بس در ۲۲اکتبر اشغال کرده بود، تمرکز کند.

سپس کیسینجر شهر قنیطره در بلندی‌های جولان را روی میز گذاشت و استدلال کرد که اگر بتواند آن را نیز از چنگ اسرائیل خارج کند، دستاورد بزرگی خواهد بود. قنیطره قبل از سال۱۹۶۷ به‌عنوان پایتخت جولان فعالیت می‌کرد. این شهر که در دوران عثمانی به‌عنوان ایستگاه بین‌راهی در مسیر کاروانی به سمت دمشق از شرق تاسیس شد، هرگز بیش از یک شهر کوچک بازاری و یک پادگان نظامی ۲۰هزارنفری نبود. این شهر که در جنگ شش‌روزه توسط اسرائیلی‌ها تسخیر شده بود، به شهر ارواح تبدیل شده بود و بسیاری از ساختمان‌های آن صاف یا تخریب شده بود. سادات این ایده را در ذهن کیسینجر قرار داده بود که قنیطره می‌تواند کلیدی برای راه‌حل جولان باشد. وقتی کیسینجر این موضوع را مطرح کرد، اسد بر خواسته‌های خود افزود. وی [اسد] گفت: زمانی که جولان در دست سوریه بود، ۱۶۳روستا در آنجا و ۱۷۰هزار نفر جمعیت داشت. او [اسد] نمی‌توانست تنها به قنیطره بسنده کند؛ بسیاری از روستاهای دیگر در جولان نیز باید در دایره خواسته‌های او قرار می‌گرفت.