استاد بازی‌‌ها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانه‌‌ای

کیسینجر در یکی از گزارش‌‌های شبانه‌‌اش به فورد، شکایت کرد که این گفت‌وگوها «بیشتر صورت مبادله بین دشمنان به خود گرفته است تا بین دوستان.» او حال و هوای ساعت‌‌های بی‌‌پایان مذاکرات را این‌‌گونه توصیف کرد: «کینه‌‌ورزانه نه سخاوتمندانه، بیشتر به دنبال یافتن یک سپر بلاست تا یک استراتژی مشترک.» طعم تلخ مدتی با کیسینجر باقی ماند. او پس از بازگشت به واشنگتن با توافقنامه‌‌ای که در دست داشت به فورد گفت که اسرائیلی‌‌ها «خائن، حقیر، فریبکار هستند. آنها با ما مانند متحدان رفتار نمی‌‌کردند.»

رابین در قصر «شلوس جیمنیش» تمایل خود را برای پذیرش پیشروی چند کیلومتری مصر فراتر از منطقه‌‌ حائل قبلی سازمان ملل نشان داده بود. حالا او توضیح داد که مردمش آن را نمی‌‌پذیرند. کیسینجر گفت اگر بتواند سادات را متقاعد کند که از درخواست خود برای حرکت نیروهایش فراتر از خط سازمان ملل صرف‌‌نظر کند، شاید رابین یک کیلومتر بیشتر در گذرگاه گیدی به او بدهد. سادات مایل بود این امتیاز را بدهد، اما رابین در ازای هزینه‌‌ چند کیلومتری سادات، با یک ضربه‌‌ ۲۰۰ متری پاسخ داد. کیسینجر عصبانی شد و گفت: «این شیوه‌‌ منفی، کینه‌‌توزانه و سرگردانی که در آن، این توافقنامه بین ما ارائه و بحث می‌شود، شایسته‌ کاری نیست که ما می‌‌خواهیم انجام دهیم.» فایده‌‌ای نداشت. کیسینجر با مصری‌‌ها بهتر عمل می‌‌کرد، زیرا می‌توانست بر سخاوت روحی و ذاتی سادات تکیه کند. فهمی از جمله‌‌بندی متن ایرادهای بیجا می‌‌گرفت؛ الجمسی از عشق و علاقه‌‌ ارتش مصر دفاع می‌کند. وقتی همه‌‌چیز به بن‌‌بست رسید، کیسینجر خواست سادات را به‌‌تنهایی ببیند و به او متوسل شود.

در دیدار با سادات در اسکندریه در ۲۵ آگوست، فهمی و الجمسی بار دیگر به خط اسرائیل در گذرگاه‌‌ها اعتراض کردند. کیسینجر تنها با سادات نشست و طبق معمول تحلیل‌‌های خود را از اوضاع به او داد. کیسینجر گفت کسی باید جلوی این چانه‌‌زنی را می‌‌گرفت: «یا این هفته ترتیبی می‌‌دهیم یا یک بن‌‌بست طولانی‌‌مدت خواهیم داشت.» سادات دستان خود را به نشانه‌‌ تسلیم بالا برد و با صدور دستورات مناسب به فهمی و الجمسی، از جمله پذیرش پیشنهاد ۲۰۰ متری رابین در گذرگاه گیدی موافقت کرد. اکنون بر روی خطوط توافق شده بود و کیسینجر می‌توانست به فورد گزارش دهد که هر دو طرف درگیر شتاب مذاکرات شده‌‌اند.

هرچند هیچ‌‌یک از طرفین از این معامله راضی نبودند. الجمسی شکایت کرد که نیروهایش در سینا زیر رصد و حمله‌‌ اسرائیل خواهند بود. فهمی‌‌گفت که این اسناد همچون مجموعه‌‌ای از امتیازات یک طرفه‌ مصری است. سادات از مدت‌‌ها پیش گذرگاه‌‌ها و میدان‌‌های نفتی را به روی خود نمی‌‌آورد. وقتی او اکنون به نقشه نگاه می‌‌کرد، می‌‌دید که دوسوم سینا در دست اسرائیل باقی است. سادات به کیسینجر شکایت کرد که استراتژی اسرائیل قبولاندن قلمروش به ایالات‌‌متحده برای تسلیحات است که «از آن برای جلوگیری از تسلیم هر قلمرویی استفاده می‌کنند.» کیسینجر هیچ پاسخی برای آن نداشت.

پرز از اینکه کیسینجر از درخواست او برای ۶ ایستگاه هشدار اولیه با نیروهای آمریکایی حمایت نمی‌‌کند، ناراحت بود. او از این ایده به‌‌عنوان نردبانی برای پایین آمدن از اصرار خود برای باقی ماندن گذرها در دست اسرائیل استفاده کرده بود. کیسینجر اعتراف کرد که فورد در ابتدا با ۶ نفر موافقت کرده بود، اما وقتی متوجه شد که صدها تکنسین آمریکایی نیاز است، نظرش تغییر کرد. در محیط پسا‌ویتنام، حتی یک کنگره‌‌ طرفدار اسرائیل نیز تمایلی به متعهد کردن مشاوران آمریکایی در خارج از کشور نداشت. کیسینجر به پرز پاسخ داد: «بهتر است بتوانید این را بر اساس آنچه برای آمریکا انجام می‌دهد توجیه کنید» نه آنچه برای اسرائیل انجام می‌دهد. در پایان، آنها روی یک سیستم تحت نظارت آمریکا توافق کردند که شامل حدود ۲۰۰ تکنسین آمریکایی بود که بر یک ایستگاه هشدار اولیه استراتژیک برای اسرائیل و مصر نظارت می‌‌کردند، و ۳ ایستگاه راداری تاکتیکی هدایت‌‌شده با نیروهای آمریکایی که با ۳ میدان حسگر بدون سرنشین برای نظارت بر حرکت در گذرگاه‌‌ها تکمیل می‌‌شدند که به هر دو طرف هشدار اولیه می‌دهد.

یک بخش از توافق باقی مانده بود که باید نهایی می‌‌شد: غرامتی که رابین مصمم بود در ازای امتیازاتی که به مصر می‌‌داد از ایالات‌‌متحده بگیرد. او به شکست مایر در کنار گذاشتن این تعهدات در پایان مذاکرات جدایی جولان، ۱۵ ماه قبل، توجه داشت. اگر مایر در آن زمان این کار را انجام داده بود، رابین ممکن بود اکنون در موقعیت قوی‌‌تری برای مقاومت در برابر فشار آمریکا برای امتیازات ارضی قرار گیرد. کیسینجر بارها تاکید کرده بود که موضع آمریکا در منطقه به عقب‌‌نشینی‌‌های بیشتر اسرائیل بستگی دارد. رابین می‌‌خواست اطمینان حاصل کند که دفعه‌ بعدی که اسرائیل برای تسلیم اراضی فراخوانده شد، نظامش قادر به مذاکره از موضع قدرت بیشتری باشد و در برابر تعلیق کمک‌‌های آمریکا آسیب‌‌پذیر نباشد.

با وجود خستگی زیاد، کیسینجر و رابین در جلسات مذاکره‌‌ ماراتنی با تیم‌‌های خود که در ۲۹ آگوست آغاز شد و در ساعت ۵:۳۰ صبح روز ۱ سپتامبر به پایان رسید، حسابی به آن پرداختند. در یک نقطه، با نزدیک شدن به سپیده‌‌دم روز پایانی، هر دوی آنها مکث کرده و متوجه شدند که همه‌ اعضای دیگر دو تیم مذاکره‌‌کننده در خواب عمیق هستند. نتیجه همانا مجموعه‌‌ای از اسناد شگفت‌‌انگیز بود که نه‌‌تنها معنای جدیدی به‌‌اصطلاح «تضمین» می‌‌داد، بلکه پایه‌‌های روابط ایالات‌‌متحده - اسرائیل را همان‌طور که ما می‌‌دانیم، پایه‌‌گذاری کرد. همان‌طور که کیسینجر در آن زمان مشاهده کرد، «هرگز هیچ دولتی این‌‌همه چیزِ یک طرفه از دولتی دیگر برای توافقی که اساسا به نفع خودش است، به دست نیاورده است.»

مانند هر کار دیگری که انجام داد، هدفی در پشت بزرگی و سخاوت او [سادات] نهفته بود. کیسینجر مدت‌‌ها درگیر آسیب‌‌پذیری استراتژیک اسرائیل بود که توسط کشورهای بزرگ‌تر و قدرتمندتر عربی احاطه شده بود. اکنون‌‌که او رهبران اسرائیل را به اراده‌‌ خود تسلیم کرده بود، قصد داشت آن را جبران کند، نه به‌‌عنوان پاداش یا حتی به‌‌عنوان غرامت، بلکه به‌‌عنوان راهی برای تثبیت نظمی که وی به دنبال ایجادش بود. همان‌طور که جنگ یوم کیپور نشان داده بود، این به‌‌خودی‌‌خود هرگز برای تضمین ثبات کافی نخواهد بود. اما این سنگ بنای اساسی برای زیرساخت نظم جدید خاورمیانه‌‌ او بود. بر اساس محاسبات کیسینجر، هر چه اسرائیل قلمروهای بیشتری را تسلیم می‌‌کرد، برای دفاع از خود و ایفای نقش خود نیاز به تقویت بیشتر خود داشت.