پاکستان، پس از بوتو

نرجس خاتون برآهویی

پاکستان در حالی سال نو میلادی را آغاز می‌کند که سوگوار ترور بی‌نظیر بوتو، رهبر بزرگ‌ترین حزب سیاسی این کشور است که به احتمال زیاد برنده انتخابات هشتم ژانویه و نخست‌وزیر آتی پاکستان بود. حال با مرگ وی آینده سیاسی کشور در هاله‌ای از ابهام فرورفته است. مرگ بی‌نظیر بوتو همه امید مقامات سیاسی کشورهای غربی و به ویژه ایالات متحده را برای استقرار دموکراسی و بازگشت ثبات به پاکستان به یاس تبدیل کرد. در نظر ایالات متحده که مشوق و حامی اصلی بازگشت بوتو به صحنه سیاسی پاکستان بود، وی تنها کسی بود که به عنوان متحد سابق ایالات متحده می‌توانست هرج و مرج موجود در کشور را که مدت زیادی است جولانگاه تندروهای اسلامی شده است کنترل کند و ثبات و دموکراسی را مجددا به کشور بازگرداند. این تحلیل باعث شد که ایالات متحده به ژنرال پرویز مشرف فشار آورد تا مذاکره با بوتو را که مدت‌ها بود از صحنه سیاسی کناره گرفته بود و در تبعیدی خود خواسته در دبی زندگی می‌کرد، آغاز کند و به توافقی درباره تقسیم قدرت دست یابد.

حال ترور بی‌نظیر بوتو نه تنها این تحلیل‌ها و امیدها را بر باد داد، بلکه خلاء سیاسی در پاکستان ایجاد کرده است که به نظر نمی‌رسد، هیچ‌یک از احزاب رقیب بتوانند آن را پر یا از آن استفاده کنند. این ناتوانی در پرکردن خلاء حضور بوتو نه صرفا به دلیل بی‌کفایتی احزاب رقیب، بلکه به دلیل شرایط سیاسی خاص پاکستان است که بسیار متناقض نما و پیچیده می‌نماید و نادیده انگاشتن همین پیچیدگی‌ها و شرایط خاص باعث شده است تا ایالات متحده ساده‌انگارانه دل و امید به بازگشت بوتو به صحنه قدرت ببندد.

تاریخ پاکستان از ابتدای تشکیل تاکنون تاریخی پروبلماتیک و همزاد با بحران بوده است. پاکستان که حاصل جنبش جدایی‌طلبانه مسلمانان هند بود، اندکی پس از جدایی و استقلال شاهد جدایی بخش بزرگی از کشور بود که امروزه به نام بنگلادش روی نقشه وجود دارد. از سوی دیگر این موجودیت جدید دین اسلام را دین رسمی و نوع حکومت را جمهوری اسلامی برگزید تا به این ترتیب اسلام عنصر هویتی و عامل وفاق و همبستگی میان جمعیتی متنوع به لحاظ قومی بی‌هیچ تاریخ مشترک باشد. با این همه تعلق به دین مشترک، نتوانست هرگز انسجام واقعی در کشور به ارمغان بیاورد و اولین ایالتی که ساز مخالف برای این همبستگی ساز کرد، بلوچستان (کلات) بود که تاریخی فراتر و قدیمی‌تر از پاکستان برای خود قائل بود و از تقسیم قدرت نابرابر در کشور که به نفع پنجابی‌ها بوده است، ناراضی و ناخشنود بوده و هستند.

دولت پاکستان حداقل چهار جنگ خونین با بلوچ‌ها را پشت سرگذاشته است که آخرین آن سال گذشته منجر به مرگ نواب اکبر بوگتی، رییس و سردار طایفه بوگتی در بلوچستان بود که خود زمانی گزینه ذوالفقار علی بوتو برای کوتاه کردن دست روشنفکران چپ‌گرای بلوچستان از تصاحب کرسی فرمانداری ایالتی بود، اما ابعاد بحران در پاکستان صرفا به داخل محدود نشد، بلکه رقابت و جنگ درازمدت این کشور با هند، مشکل عمیق‌تری را برای بحران پاکستان به تدریج در عرصه داخلی ایجاد کرد. قدرت و ثروت نابرابر پاکستان با هند باعث شد تا پاکستان از طلاب علوم دینی که اساسا فارغ‌التحصیل مدارس علوم دینی هند بودند و به لحاظ سیاسی از وضعیت رقت‌بار مسلمانان در هند ناراضی، به عنوان مبارزان و سربازان ارزان ارتش خود استفاده کند. در این موضوع، نفعی استراتژیک نهفته بود که اتحاد با مدارس علوم دینی را برای رهبران متعدد پاکستان از ضیاءالحق گرفته تا خانم بی‌نظیر بوتو و سپس ژنرال مشرف توجیه‌پذیر و منطقی سازد. این استراتژی با ضرورت جنگ با ارتش سرخ که به افغانستان رخنه کرده بود و حمایت ایالات متحده از این سیاست قوت گرفت و سبب تقویت مدارس علوم دینی شد که حال به منابع سرشار مالی سرازیر شده از عربستان و آمریکا دسترسی داشتند.

صدور جهادگر به کشمیر و افغانستان کم کم سبب تمایل رهبران مذهبی این مدارس به مشارکت در قدرت شد و مدارس علوم دینی با حمایت از بی‌نظیر بوتو در اولین انتخابات دهه هشتاد رسما به کریدورهای قدرت راه یافتند و این غیر از نفوذ تدریجی آنها در ارتش و سرویس امنیتی پاکستان بود که سیاستی عامدانه و حمایت‌گرانه از سوی دولت تعریف شده بود.

جهاد که در آن هنگام به مقابله با کفر تعریف شده بود، به تدریج با ماهیت چند ملیتی جهادگران مسلمان، تعریفی موسع یافت و تصویر کفر از «اتحاد جماهیر شوروی» به «ایالات متحده» و حتی مسلمانان شیعه مذهب گسترش یافت و باعث شد تا پس از خروج شوروی (سابق) از افغانستان ایالات متحده مظهر «کفر» تلقی شود و به آماج حملات فعالیت تندروهای اسلامی تبدیل شود. این مدارس با توجه به قدرت مالی که در اختیار دارند و نفوذ رسمی و غیررسمی در دوایر دولتی توانایی استخدام انبوهی از جوانان بیکار و فقیر پاکستان را به عنوان جهادگر دارند، در صحنه سیاسی پاکستان علاوه بر خصومت و دشمنی با ایالات‌متحده و طبیعتا رهبران متحد با آمریکا، سیاست خصمانه‌ای را با شیعیان ترویج می‌کنند که خود هم به نحوی در جامعه متشنج و تندرو پاکستان رادیکالیزه شده‌اند.

این سیر تاریخی باهم دلایل سیاسی و استراتژیک که موجب تقویت نیروی شبه‌نظامی گسترده‌ای در پاکستان شده است، شرایط کنونی کشور را غیرقابل مهار کرده است چنانکه به نظر نمی‌رسد تحلیل مقامات سیاسی آمریکا که تصور می‌کردند چاره این بحران در کف با کفایت بی‌نظیر بوتوی وفادار به آمریکا، واقع‌بینانه و مبتنی بر اطلاع دقیق از ماهیت حوادثی که در پاکستان در حال رخ دادن است، باشد.

مبارزه با نیروهایی که ایمان دارند و از تجربه حضور در قدرت هم در سطح اجتماعی و هم دولتی برخوردار هستند، به منابع مالی گسترده‌ای دسترسی دارند و در بستری که هنوز عناصر وفاق و همبستگی ضروری برای زیستن به عنوان یک ملت واحد را نیافته، بسیار دشوار و پیچیده است.

شرایط دشوار و بحرانی حاضر پاکستان شاید ایالات‌متحده را مجددا ناگزیر از حمایت از پرویز مشرف کند که شرایط همزیستی و معامله با رادیکال‌های مذهبی را از دیگر رهبران سیاسی بالقوه موجود در پاکستان بهتر می‌داند و به عنوان عضوی از ارتش تجربه قواعد حکومت با اعمال زور را نیک می‌داند و به این ترتیب عطای دموکراسی را به لقای امنیت و ثبات در پاکستان ببخشد.

با اینکه بی‌نظیر بوتو در سخنرانی‌های انتخاباتی خود از ضرورت مبارزه با «تروریسم دولتی» سخن گفت، اما با توجه به شرایط سیاسی پیچیده پاکستان دلیلی منطقی برای تضمین موفقیت او وجود نداشت و شاید به همین دلیل بود که ایالات‌متحده ترکیب «مشرف»، «بوتو» را برای مهار فعالیت گروه‌های اسلامی مناسب‌تر می‌دید.

ترور بوتو و انفجار جامعه ملتهب پاکستان در روزهای اخیر نمونه دیگری از اشتباهات استراتژیک دولت ایالات‌متحده است که جورج بوش میراث‌دار آن است. تاکید بر دموکراسی‌های ساختگی و مصنوعی ‌زمینه مناسب برای استقرار آن و از طرف دیگر آن التجا به نیروهای دم دست برای مقابله و دفع شر بزرگ‌تری، خود شری چنان عظیم و ترسناک برای منافع این کشور آفریده است که نه می‌تواند در قالب یک کشور با منافع استراتژیک و سرزمینی مشخص با آن مذاکره کند و نه می‌تواند به عنوان نیرویی چریکی و شبه‌نظامی آن را نابود کند.

در‌حال‌حاضر اولین پیامد تلاش آمریکا برای استقرار دموکراسی در پاکستان، غیر از ترور خانم بوتو به تعلیق نامعلوم انتخابات در این کشور انجامیده است. طراحان این عملیات هر طرفی از طرف‌های سیاسی موجود در پاکستان بوده باشد، قطعا با مرگ خانم بوتو به همه اهداف خود نرسیده است. به نظر می‌رسد بحران تازه آغاز شده است، هم برای پاکستان و متحدانش و هم برای همسایگانش.