ماکیاولی‌های قاره سبز

هارولد جیمز استاد روابط بین‌الملل در هاروارد نیکولو ماکیاولی، بیش از ۵۰۰ سال پیش کتابی با نام «شهریار» نوشت که وی را در زمره متفکرترین افراد قاره سبز در حوزه سیاست قرار داده است. از این رو است که گرایش‌ها به وی همچنان ادامه دارد. همچنین او در یکی از کتاب‌های پیشین‌اش، به نام «چگونه اداره کنیم؟» برای اقتصادی‌ها و تصمیم‌گیران حوزه اقتصاد، به‌ویژه زمانی که با چالش‌های گیج‌کننده‌ای روبه‌رو هستند، نصیحت‌های مفیدی ارائه داده است. مقامات پولی هم‌اینک به ماکیاولی متوسل شده‌اند تا رویکردهای دراگی را در بانک مرکزی قاره سبز متوجه شوند. امانویل ماکرون، وزیر تازه اقتصاد فرانسه به شدت سعی دارد تا از نظریات ماکیاولی در اقتصاد استفاده کند. این تئوری را به‌ویژه زمانی به کار برد که در پایان‌نامه دوره کارشناسی ارشدش بر لزوم مدرن‌سازی اقتصاد در فرانسه پافشاری کرده است. در اتاق فکرهای کرملین نیز به‌نظر می‌رسد استفاده از نظریات ماکیاولی رواج دارد. جایی که کرملین سعی دارد فناوری‌های تهاجمی خود را توسعه دهد. به‌رغم این، به نظر می‌رسد کمتر کسی ماکیاولی را خوب درک کرده است. بدنام‌ترین فصل شهریار، یعنی فصل هجدهم آن است، که در آن به حاکمان اجازه خلف وعده می‌دهد و می‌گوید که چگونه با کمی ایمان داشتن، افکار عمومی را در جهت امیال خود سوق دهید. این فصل بیشترین تفسیرها را داشته است و عمدتا هم بر این موضوع استوار است که برای رهبران دروغ گفتن امری ممکن و جایز است. اما به نظرم، پیغامی که ماکیاولی می‌دهد پیچیده‌تر از این تحلیل‌های ساده است. با کمی واکاوی بیشتر می‌توان فهمید که وی می‌گوید حاکمان می‌توانند افکار عمومی را دستکاری کنند و در جهت اهداف خود بکشانند اما خود را به‌گونه‌ای نشان ندهند که در این موضوع ذی‌نفع هستند. این درسی است که برخی سران اروپایی از جمله ولادیمیر پوتین به‌خوبی آن را درک نکرده‌اند.

کشورهای دموکراتیک و سیاست‌مداران مدرن، قدرت خود را روی قول‌هایشان استوار می‌کنند. احزاب سیاسی و نامزدان انتخابات به شدت از این رویکرد پیروی می‌کنند و به رای‌دهندگان خود قول‌های فراوانی می‌دهند. مردم نیز معمولا برای قول‌های غیرعملی رای نمی‌دهند، به‌ویژه زمانی که ببینند آنها بسیار غیرقابل اعتماد هستند. این قول و قرارها هم‌اینک به حوزه پولی در قاره سبز رسیده است. در اصطلاح صنف تکنوکرات‌های پولی مدرن، مساله مهم این است که چگونه انتظارات را متعادل کنند. این امر برای آنها یک راهبرد به حساب می‌آید، که به نظر موثر واقع نشده است. (مثلا در مورد نرخ‌های سود در آینده) به‌ویژه زمانی که آنها خود را مجاب می‌کنند عقایدشان را در این مورد تغییر دهند.

هنوز مدیران و سیاست‌مداران قاره سبز تمایل دارند که قول‌های خود را با دیدگاه‌های پراگماتیکی‌شان بشکنند. اروپا دوست دارد هنوز سبک پست مدرن خود را در زندگی حفظ کند، اما یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های زندگی پست مدرن این است که می‌گوید بار سیاسی را در زندگی مردم کمتر کنید و نقش تزئینی به آن ببخشید. برای اروپا لازم است که به موقع نقش شیر را بازی کند و هر وقت ایجاب کرد نقش روباه داشته باشد.