گروه جهان: در ورودی بزرگ‌ترین قبرستان شهر، فیدل کاستروی ۳۴ ساله و بی‌قرار در حال به صف کردن شبه نظامیان تفنگ به دست برای مبارزه است. ۱۶ آوریل ۱۹۶۱ بود. حمله به خلیج خوک‌ها در جریان بود. آمریکایی‌ها پشت آن بودند. کاسترو فریاد می‌زد: «آنچه آنها ما را به خاطر آن نخواهند بخشید این است که ما یک انقلاب سوسیالیستی را درست زیر چشم آنها به راه انداخته‌ایم.» این اعتراف سیاسی کاسترو بود. نسل‌هایی از بچه مدرسه‌ای‌های کوبایی این حادثه را به‌عنوان «اعلام خصیصه سوسیالیستی انقلاب» به خاطر می‌آورند. تا آن زمان، کاسترو- در داخل و در برابر آمریکایی‌هایی که به او مظنون بودند- اصرار داشت که انقلاب او یک انقلاب ملی‌گرایانه بود نه چیز دیگر. شبه‌نظامیان سپس فریاد بر آوردند: «فیدل، خروشچف، ما با شماییم.» تقریبا ۵۴ سال پس از آن گردش مهم به سوی خروشچف و شوروی، کوبا بار دیگر در لحظه‌ای حساس قرار گرفته است. با اقتصادی دولتی که فرسوده شده، رابطه با آمریکایی که در افق دیده می‌شود و عصر طولانی کاسترو که رو به اتمام است، تغییراتی سرنوشت‌ساز در جریان است تا بار دیگر ملی‌گرایی کوبایی معنای انقلاب را تجربه کند. نسل‌های جوان‌تر کوبایی باید تصمیم بگیرند که آیا به آن اعتقاد دارند یا خیر. بسیاری از بدگویان انقلاب می‌گویند این انقلاب چیزی نبود جز خدعه کاسترو برای ماندن در قدرت. اگر این‌گونه باشد، زمان برای آنها به راستی به شماره افتاده است. فیدل ۸۸ ساله است و ضعیف‌تر از آن است که در انظار عموم ظاهر شود. برادرش رائول، ۸۳ ساله است و می‌گوید در سال ۲۰۱۸ کناره خواهد گرفت. او سه سال زمان دارد تا رابطه کوبا با آمریکا را بازتعریف کند و نظام اقتصادی و سیاسی را به‌گونه‌ای ارتقا دهد که در دوران پس از کاستروها ادامه یابد.

آنها سال‌ها انقلاب خود را فرآیندی رو به تکامل می‌نامیدند نه چیزی که با پیروزی چریکی در سال ۱۹۵۹ به پایان رسید. کوبای امروز جایی است که بسیاری از جوانان، ایالات‌متحده را «بت» می‌پندارند و تساهل اندکی برای الگوی اقتصادی دولتی که کشور را به خرابه تبدیل کرده نشان می‌دهند. دیگر هیچ لکه ننگی بر پیشانی شرکت‌ها و کسب و کارهای خصوصی وجود ندارد. آژانس‌های املاک در بازار آزاد شده مسکن در هاوانا با عبارت «ساخت و ساز سرمایه‌دارانه» می‌خواهند کیفیت خوب خود را به رخ بکشند؛ این عبارت یعنی املاکی که در دوران پیش از انقلاب و زمانی ساخته شده که مردم نگران «زیبایی‌شناسی» و «طرز کار» بودند. در واقع، هر چیز زیبایی که از معماری کوبا دیده می‌شود مختص این دوره است. در دوران رائول کاسترو، سیاست‌های انقلابی کوبا پس‌رفت کرد. دیگر نشانی از تظاهرات و راهپیمایی‌هایی که «امپراتور» را تقبیح می‌کند، دیده نمی‌شود. دیگر رهبری نیست که ساعت‌ها بایستد و سخنرانی کند.

اگر امروز از جوانان کوبایی بپرسید که هدف انقلاب چه بود و فرصت‌ها چه هست آنها خواهند گفت «خدمات بهداشتی رایگان» و «تحصیل». کوبایی‌های اندکی هستند که فکر می‌کنند با آزادسازی اقتصادی چیزی را از دست می‌دهند. کوبا باید به سویی برود که مردم چشم به همسایه ندوزند، از خارجی‌ها در خیابان‌ها کمک نخواهند و بدون ترس از مجرمان یا باندهای تبهکار زندگی کنند. با این حال، برخی کوبایی‌ها هستند که می‌گویند کشور ما بیش از آنکه شبیه به میامی باشد شبیه به مکزیک یا جمهوری دومینیکن می‌شود. رائول از زمانی که به جای برادر بر کرسی قدرت تکیه زده به مردم اجازه داده به خارج سفر کنند، خانه بخرند و بفروشند و کارهای کوچک راه اندازند. او می‌گوید هدف این اقدامات آزادساز، سوسیالیسم بیشتر است و شرکت‌های دولتی هسته اصلی الگوی کوبا باقی خواهند ماند. اقتصاد هاوانا در یک جا وضعش بسیار عیان می‌شود: در آن «چهارراه»ی که فیدل کاسترو مهر «سوسیالیسم» را بر انقلاب ۱۹۶۱ زد. در این چهارراه تمام مراکز تجاری متعلق به دولت است و شرکت‌های خصوصی در حاشیه هستند آنها کفش می‌فروشند، نسخه‌های سرقت شده از فیلم‌ها را می‌فروشند و غیره. نسخه به‌روز شده سوسیالیسم کوبایی نسخه‌ای است که مشتاقانه به دنبال شراکت با سرمایه‌داران خارجی است تا صنایع سنگین و استراحتگاه‌های توریستی فراگیر را اداره کنند. آنها به دنبال ساخت هتل‌های لوکس و مکان‌هایی برای بازی گلف با بانکداران چینی هستند. به نظر می‌رسد آنها در حال آماده شدن هستند تا فرش قرمز را زیر پای واشنگتن پهن کنند. اما با چرخش آزمایشی به سوی اقتصاد بازار، سوسیالیسم کوبایی لغزنده تر و نامنسجم تر شده و این پیام را به مومنان انقلاب می‌دهد که معنای انقلاب را در جای دیگری جست و جو کنند.