گروه جهان: نحوه مدیریت بحران آنگلا مرکل در حوزه اروپا فاجعه‌بار بوده و رفتار او با یونان غیرقابل بخشش. با این حال، صدراعظم آلمان در بحران دیگر اتحادیه اروپا نقش بسیار مثبت‌تری ایفا کرده است: یعنی صدها مهاجری که از خاورمیانه و آفریقا به این قاره مهاجرت کرده‌اند. وقتی او درهای کشورش را به روی آوارگان سوری که از جنگ داخلی می‌گریختند باز کرد از خود چهره فردی رئوف و دولتی مهربان را به نمایش گذاشت که باعث شد وجهه او در آلمان بهبود یابد. مرکل افکار عمومی آلمان را دنبال می‌کند- البته رهبری‌شان نمی‌کند- و در این زمینه لنگان لنگان به پیش می‌رود.


مرکل در گام بعد مرزهای کشورش با اتریش را بست و سپس کنترل مرزی برقرار کرد و از همسایگانش خواست چنین کنند. اگرچه کمیسیون اروپایی این تصمیم را تصدیق کرده اما «معاهده شینگن» که به معنای تضمین عبور و مرور آزاد میان 26 کشور اروپایی بود، اکنون خدشه‌دار شده است. در زمانی که موانع در تمام اروپا بار دیگر در حال برافراشته شدن هستند- دولت اولترا ناسیونالیست و اقتدارگرای مجارستان حصاری سیمی در مرز خود با صربستان که عضو شینگن نیست کشیده آن هم مسیری که مهم‌ترین مسیر ترانزیتی از بالکان به آلمان است - پیامی وحشتناک مخابره می‌کند. در حالی که اقدام آلمان ظاهرا موقتی است و تا حدی دلایلی عملی دارد - مقام‌های محلی می‌گویند با ورود ده‌ها هزار نفر مهاجر به کشورشان نیاز به زمان دارند تا فرآیندی صحیح برای سازماندهی به آنها در پیش گیرند - اما دلایلی سیاسی نیز در پس آن هست و احتمالا آخرین صدمات را وارد کند. مرکل به نگرانی داخلی پاسخ داد به‌ویژه به نگرانی ایالت باواریا که استان هم‌مرز با اتریش است؛ استانی که حزب محافظه‌کار سوسیال که خواهر خوانده حزب «اتحادیه دموکرات مسیحی» مرکل است، اداره آن را در دست دارد. مهم‌تر از همه، آلمان تلاش دارد تا همسایگانش را وادار کند که آوارگان بیشتری را بپذیرند. برلین مدت‌ها اصرار داشت که مسافرت بدون ویزا در حوزه شینگن نمی‌تواند بدون سیاست مشترک پناهندگی اروپایی دوام آورد. اکنون مرکل به تنهایی می‌خواهد این مساله را به پیش ببرد. این اشتباه است. منطقه اروپا اکنون در وضعیت تاسف‌باری است. پس از دهه‌ها تلاش برای کنار هم بودن اما اکنون اروپا می‌رود که روند جدایی از دیگر اعضا را در پیش گیرد. بحران اروپا، جریان‌های مالی را با گسست مواجه کرده و اروپایی‌ها را رو در روی یکدیگر قرار داده است. یونان و بریتانیا ممکن است از اتحادیه خارج شوند. اکنون جریان مهاجران هم با اختلال مواجه شده است. وقتی پای اهداف جمعی مشترک (مثلا در مورد تجارت) به میان می‌آید یا وقتی آلمان هزینه طرح‌های نجات را می‌پردازد (این کشور بزرگترین کمک‌کننده به بودجه اروپاست) اتحادیه اروپا عملکرد خوبی دارد؛ اما وقتی پای هزینه‌های مشترک به میان می‌آید، خواه بحران مالی باشد و خواه بحران آوارگان، شرایط عوض می‌شود. اکنون هفت سال فلاکت اقتصادی و تحمیل ریاضت بر اروپا انگیزه حمایت از اقدام جمعی اروپایی را سلب کرده است. ناسیونالیست‌های تازه کار اکنون در فرانسه، بریتانیا و جاهای دیگر و در دولت‌هایی مانند مجارستان و اسلواکی روی بورس هستند. مهاجرت دغدغه‌ای بس مهم در بسیاری از کشورها شده است.


آیلان کردی، کودک نوپای سوری که در ساحل ترکیه جسد غرق شده‌اش دیده شد، یکی از شناخته‌شده‌ترین تلفات ۲۸۱۲ نفری در سال جاری بود. قوانین اتحادیه اروپا بیان می‌کند که پناهندگان باید به اولین کشور اتحادیه اروپا که می‌رسند، مجوز ورود دریافت کنند. از آنجا که پناهجویان عمدتا از جنوب اروپا به سوی شمال می‌روند، یونان و ایتالیا این قوانین را نادیده گرفته و مسیر خروج آنها را هموار می‌سازند. در حالی که اقدام آلمان برای تعلیق کاربرد آن قواعد ستایش‌آمیز بود و متعهد به پذیرش همه پناهندگان سوری وارد شده به این کشور بود، نه مقام‌های آلمانی و نه مقام‌های اروپایی هیچ مسیر عبوری امنی در برابر آنها قرار ندادند. در ۱۴ سپتامبر، وزرای کشور اتحادیه اروپا نتوانستند طرح کمیسیون اروپایی برای اسکان اجباری ۱۲۰ هزار پناهنده در اروپا را تصویب کند؛ البته حدود ۴۰ هزار نفر از آنها داوطلبانه اسکان یافتند. با این حال، حدود ۱۵۶ هزار نفر بدون اجازه فقط در ماه اوت وارد اروپا شدند و باعث شدند که تعداد کل واردشدگان به بیش از ۵۰۰ هزار نفر برسد؛ این یعنی ۱ درصد از جمعیت اتحادیه اروپا. تمام کشورهای اروپایی باید مهاجران بیشتری را بپذیرند. ایالات متحده هم همین‌طور. این کشور تنها ۱۵۰۰ سوری را پذیرفته و قول داده ۱۰ هزار سوری دیگر را هم بپذیرد. کشورهای ثروتمند عرب حاشیه خلیج‌فارس هیچ پناهنده‌ای را نپذیرفتند. این نه تنها الزامی بشردوستانه بلکه براساس کنوانسیون ژنو در مورد پناهندگان الزامی قانونی نیز هست. استقبال از پناهندگان و مهاجران نفع اقتصادی هم برای اروپا دارد. قاره‌ای که به پیری نزدیک می‌شود نیاز به جمعیت جوانی دارد تا کار کنند و امور را به پیش ببرند. با وجود جمعیت کهنسال در اروپا، کمبود زیاد نیروی کار بومی، بیکاری بالا اما آلمان نفع زیادی خواهد برد. به همین دلیل است که «تقسیم بار» مهاجران گمراه‌کننده بوده و سازنده نیست: آوارگان و سایر مهاجران برای جامعه نفع دارند نه هزینه. وقتی استقبال از پناهجویان نیازمند سرمایه‌گذاری اولیه است اما به محض اینکه کار را شروع کنند، سود این سرمایه باز خواهد گشت. درست نیست که کشورهای اروپایی مانع اشتغال پناهندگان شوند. باید این کار را متوقف سازند.