امتناع کلمبیا از چپ‌گرایی - ۲۶ آذر ۹۴
جامعه کلمبیا به شدت قشربندی شده است که معیار آن ثروت، نژاد و دودمان است. این کشور جزو سه کشور اول دنیا از حیث نابرابری و بی‌عدالتی محسوب می‌شود. افزایش شدید مهاجرت سبب شده است تا جمعیت 70 درصد شهرنشین شکل گیرد که ثمره آن ایجاد حلبی‌آبادها در شهرهای بزرگ است. کشور از اقتصاد تک‌محصولی مبتنی بر قهوه به تنوع تولید نفت با 26 درصد و قهوه با 6 درصد-از71درصد سال 1964- رسیده، اما دلارهای حاصل از صادرات مواد مخدر و قهوه، صنعتی‌سازی مرسوم را خنثی کرده است.

مولفه‌های داخلی تاثیرگذار بر امنیت ملی کلمبیا

برای هرگونه بررسی در زمینه مولفه‌های داخلی تاثیرگذار برامنیت ملی کلمبیا به ناچار باید زمینه‌های تاریخی خشونت در کشور مورد ارزیابی قرار گیرد، چون فرهنگ خشونت بنا به دلایل مختلف تاریخی در طول زمان در کشور نهادینه شده است. همان‌گونه که از تاریخ دوحزبی لیبرال‌ها و محافظه‌کاران در جابه‌جایی قدرت سیاسی مشخص است، در کشور یک دوره خشونت بسیار شدید با ترور رهبر لیبرال پوپولیست خورخه الیسر گائیتان در 1948 تشدید شد و لیبرال‌ها و محافظه‌کاران در واکنش به خشونت‌ها-20هزارکشتار- توافق کردند، خصومت خانمان‌برانداز خود را کنار بگذارند و بنابراین میثاقی تحت عنوان جبهه ملی منعقد کردند که براساس آن ریاست جمهوری را به نوبت در اختیار می‌گرفتند. طی دوره خشونت جمهوری‌های دهقانی به‌صورت نواحی شبه‌مستقل برای دفاع از خود و اداره خود در موضوعات کشاورزی تشکیل شده بود که در عملیات نظامی 1964و1965 پس گرفته شد. اما یک بازیگر کلیدی از بقایای این جمهوری‌های خودمختار ظهور یافت که تا به امروز به نام فارک شناخته می‌شود و مهم‌ترین عنصر مسلح سیاسی فعال در کشور است. در 1965چریک‌هایی که به کوبا رفته بودند با بازگشت از این کشور ارتش آزادی‌بخش فیدلیستا را تشکیل دادند که سال 1980 اوج فعالیت آنها بود و تا دهه 1990 چریک‌ها توافق‌نامه‌هایی با حکومت کلمبیا منعقد کردند که به آنها کنترل موقتی بر بخش‌های زیادی از سرزمین کلمبیا بخشید. البته در کلمبیا حزب کمونیست از دهه 1930 شروع به ایجاد پیوندهایی با بعضی از نواحی روستایی خاص کرد.


در این کشور شورشیان برخلاف چریک‌های دیگر کشورها نیازی به رفتن به سمت دهقانان نداشتند، چرا که خود آنها از دهقانان بودند. در مقطعی از زمان کنفرانس اسقف‌ها در مدلین(۱۹۶۸) راه را برای الهیات رهایی‌بخش هموار کرد و نقطه آغازی برای همراهی کشیش‌ها با انقلابیون شد. با این حال چریک‌ها در کلمبیا (مانند گواتمالا و السالوادور) نتوانستند وفاداری‌های گسترده (غیردهقانی)را به‌گونه‌ای ملموس به نفع خود تغییر دهند و هیچ‌گاه نتوانستند وضعیتی ایجاد کنند که بخش قابل ملاحظه‌ای از جمعیت به غیر از نواحی روستایی محل استقرارشان، آنها را مرجع برحق و مشروعی قلمداد کنند. البته رژیم‌ها (در اکثر کشورهای چریک‌خیز) با انتخابات نسبتا آزاد و به‌طور مکرر موقعیت چریک‌ها را با ارائه خدمات عمرانی-اصلاحات ارضی و سایر خدمات تضعیف کردند، اما به‌طور کلی ظهور فعالیت‌های چریکی واکنشی به تحمیل مجدد حکومت‌های غیرانقلابی یا ضدانقلابی به وسیله متفکران ناراضی و نخبگان سیاسی به حاشیه رانده شده بود. اما در کلمبیا به‌عنوان استثنا عرصه‌های مبارزه مسلحانه باقی ماند و در پیوند با سایر مسائل مانند مواد مخدر از عناصر کلیدی موثر بر امنیت ملی کلمبیا شد. بنابراین سیستم سیاسی کلمبیا را علاوه بر بازیگران مشروع، اما ناتوان، سه بازیگر نامشروع شامل شورشیان، قاچاقچیان مواد مخدر و گروه‌های شبه‌نظامی به چالش می‌کشند و مانع توسعه ملی شده‌اند.


۱-شورشیان

شورشیان کلمبیا از درون نظام انحصاری دو حزب وابسته به لیبرال‌ها و محافظه‌کاران زاده شده‌اند و پس از استقلال پا به عرصه فعالیت گذاشتند. لیبرال‌ها مبانی فلسفی و تئوریک اندیشه خود را از نظریات جرمی بنتام (1748-1832) فیلسوف انگلیسی واضع مکتب اصالت فایده اخذ کردند و لیبرالیسم کلمبیا اساسا محصول اتحاد طبقه صنعتگر شهری و بازرگانی طبقه متوسط به شمار می‌رفت. محافظه‌کاران در مقابل در سال 1841 بیشتر متشکل از روحانیون، زمین‌داران بزرگ، صاحبان برده و طرفداران برده‌داری بودند و از نظر سیاسی طرفدار تمرکزگرایی بودند. حزب لیبرال و محافظه‌کار احزاب تشکیل‌دهنده جهبه ملی بودند که به‌طور رسمی فعال بوده و قدرت را در دست داشتند. انحصاری شدن قدرت موجب شد تا سایر احزاب تحت عنوان اپوزیسیون غیررسمی قرار گیرند که حزب کمونیست کلمبیا از آن جمله بود. حزب کمونیست به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین احزاب غیرقانونی در سال 1930 تاسیس شد.


دبیر کل حزب گیبلرتو ویرا از یک خانواده طبقه متوسط بود که در دوران حکومت لیبرال‌ها به‌ویژه دوران ریاست جمهوری آلفونسو لوپز ۸ - ۱۹۳۴ و ۵ - ۱۹۴۲ به‌عنوان کاندیدای حزب کمونیست به مجلس راه یافته بود. در آن ایام حزب تلاش کرد تا یک جهبه خلق تاسیس کند. حزب در ابتدا به ضرورت حفظ رابطه با شوروی سابق وکوبا تاکید داشت. در سال ۱۹۶۳ به دنبال بروز اختلاف و تضاد در روابط چین و شوروی حزب موضع خصمانه‌ای علیه چین در پیش گرفت و سپس زمینه‌های اختلاف‌نظر سیاسی و انسداد سیاسی موجب شدتا ساختار مبارزات سیاسی به مشی مسلحانه تغییر یابد.


فارک

در سال 1964 گروهی از کمونیست‌های جوان و یکی از اعضای رهبری حزب کمونیست و چندین تن از نیروهای چریکی منطقه بوگوتا و استان‌های ساحلی کارائیب اخراج شده یا همراه با سایر سازمان‌ها، از جمله جنبش انقلابی لیبرال وجنبش کارگران، دانشجویان و دهقانان از حزب کناره‌گیری کردند. آنها در ژوئیه 1965 اقدام به تاسیس یک حزب کمونیست مارکسیستی - لنینیستی مخفی کرده که خواستار سرنگونی جبهه ملی(این جبهه از دوحزب کشور برای تقسیم مناصب سیاسی برابر توافقی تاریخی منعقد شد) از طریق اقدامات نظامی و قهرآمیز بودند. به واقع شکست حزب کمونیست در مقابل نیروهای راستگرای محافظه‌کار شرایط را به‌گونه‌ای سازماندهی کرد که نیروهای چپ روشنفکر و طبقه کارگر تحت فشارهای گسترده تمایل به تاسیس سازمان مخفی پیدا کنند. علت عمده دیگر شرایط بین‌المللی بود. در واقع جنگ سرد حاکم بر جهان موجب تحریک دو قدرت برای کمک به جنبش‌های هوادار از طریق جنگ‌های نیابتی بود، بنابراین کمک اتحاد جماهیر شوروی سابق را نمی‌توان نادیده گرفت؛ زیرا حامی اصلی جنبش‌ها با ماهیت سوسیالیستی در واقع شوروی سابق بود. به علاوه ایالات‌متحده آمریکا نیز تمایل به شکل‌گیری سیستم سیاسی شبیه کوبا پس از سال 1959 در منطقه جنوبی خود نداشت و در این شرایط به هر شکل ممکن از طریق سازمان سیا یا کودتا و مداخله مستقیم در کشورهای جنوبی مانع غلبه نظامی سوسیالیستی در این مناطق می شد.


هادی اعلمی فریمان
پژوهشگرآمریکای جنوبی