دکترپویا جبل عاملی

دنیای اقتصاد پیش از این در همین ستون، عنوان کرده بود که رشد اقتصادی چین در حال کاهش است و ... ... اگر این کشور خواهان آن است تا رشد اقتصادی پایداری داشته باشد و درآمد سرانه خود را به سطح کشورهای توسعه یافته برساند، مجبور است اقدام به اصلاحاتی عمیق‌تر برای تحکیم آزادی‌های فردی و حقوق مالکیت کند و حزب کمونیست باید از فعالیت‌های اقتصادی و نقش حاکمیتی در آن و مجوز دادن به فعالیت های مختلف کنار کشد و بگذارد بازار آزادانه کار خود را بکند. هجدهمین کنگره سراسری حزب کمونیست چین که آغاز روندی برای جایگزینی هوجینتائو است، برگزار شد. اگرچه در دوره‌های اخیر این کنگره، اصلاحات همواره دغدغه اصلی کار حزب کمونیست بوده است و این حزب با نمایشی از پایبندی به نظرات مائو همواره به سوی اصلاحات گام برداشته است و این بار نیز باز سخن از اصلاحات به میان آمد؛ اما اصلاحات آتی برای حزب کمونیست می‌تواند سخت‌ترین اصلاحات و دردآورترین آنها باشد. مردم چین امروز کاملا در دنیای دیگری زندگی می‌کنند که مثلا دو دهه یا حتی یک دهه پیش زندگی می‌کردند. رفاه و ارزش‌های زندگی مدرن امروز بیش از گذشته آنها را احاطه کرده است و این اگرچه به دلیل اصلاحات گذشته حزب کمونیست میسر شده است، اما آن‌چنانی که می‌شد پیش‌بینی کرد، مردم چین به دلیل همین رشد، دیگر نمی‌توانند خود را ملازم و همراه حاکمیت تک صدایی احساس کنند. حزب کمونیست کم و بیش این موضوع را می‌داند؛ ضمن آنکه ندا‌هایی هر چند ضعیف به گوش می‌رسد که برای تداوم رشد باید اصلاحات قدرت دو چندانی بگیرد. بر این واقعیت اضافه کنید، دغدغه فسادی را که به خصوص رییس‌جمهوری در کنگره بر آن تاکید داشت.

به دلیل رشد اقتصادی و منافع حاصل از آن برای حاکمیت، این فساد اقتصادی عمق یافته است؛ زیرا رانت اقتصادی در دست دولت بیشتر شده است. اصلاحی که هم بتواند رشد را پایدار کند، هم فساد را کم و تمایلات کنونی مردم چین را پاسخ گوید، همان دادن آزادی های بیشتر در حوزه اقتصاد و سیاست است. این به معنی رشد بیشتر و مداوم کل اقتصاد با هزینه کاهش منافع اقتصادی-سیاسی‌کمونیست‌ها است. این برای کمونیست‌ها بسیار دردآور خواهد بود؛ اما اگر اجرا شود، تاریخ به گونه‌ای دیگر به کمونیست‌های چین می‌نگرد.

کادری که احتمالا رهبری حزب کمونیست را برای سال‌های آتی در دست می‌گیرد و خود شی جین پینگ که به نظر می‌‌رسد رییس‌جمهوری آینده چین باشد، بیش از اسلاف خود با دنیای مدرن قرابت دارند. این خصوصیت می‌تواند نقطه امیدی باشد مبنی بر اینکه چین به اصلاحات خود هر چند هم دردآور باشد، ادامه می‌دهد. با این وجود هنوز نشانه‌هایی وجود دارد مبنی بر اینکه ممکن است روند فعلی معکوس شود. به عنوان مثال هنوز دستگاه حاکمیت چین در مقام تئوری از پذیرش یک دموکراسی باز مبتنی بر آزادی‌های فردی بیزار است. این بیزاری تنها یک ژست ایدئولوژیک نیست، بلکه برآمده از توازن قوایی است که در درون حزب وجود دارد. شاید رهبران آینده نزدیکی بیشتری با ارزش‌های مدرن داشته باشند، اما نمی‌توانند خارج از این توازن قوا بازی کنند و اگر تا به حال اصلاحات موفقیت‌آمیز بوده به دلیل همین توجه به توازن و قیودی بوده که رهبران چین با آن مواجه بوده‌اند. حال ممکن است که تداوم اصلاحات از این نقطه به بعد، با مخالفت نیروهای سنتی‌تر مواجه شود. از این رو با وجود نشانه‌هایی از درک ضرورت اصلاحات بیشتر و اساسی‌تر از سوی برخی از اعضای حزب کمونیست، به نظر می‌رسد که این اصلاحات کمتر از آن چیزی باشد که به آن نیاز است. از این رو هم می‌توان کاهش رشد اقتصادی چین را متصور بود و هم افزایش سطح ناسازگاری میان دولت- ملت را؛ مگر آنکه رهبران آتی بیش از انتظاری که از آنان می‌رود به اصلاحات پایبند باشند.