محمود صدری

مدیران دو نهاد پولی جهانی، رهبران سیاسی جهان را از ادامه جنگ‌های تجاری و ارزی بر حذر داشتند. مدیران صندوق‌ بین‌المللی پول و بانک جهانی گفته‌اند رویه‌ای که چین و آمریکا در برابر یکدیگر اتخاذ کرده‌اند، ... ... جهان را به سوی وضعی مشابه رکود بزرگ سال‌های ۱۹۲۹ تا ۱۹۳۱ سوق می‌دهد.

معنای ضمنی این هشدار آن است که احتمال جنگ نظامی عالمگیر هم وجود دارد؛ زیرا یکی از دلایلی که برای جنگ‌های جهانی به ویژه جنگ‌جهانی دوم ذکر شده این است که جنگ تعرفه‌ها بین انگلستان و آلمان در آن زمان راه همکاری تجاری را بست و مرزهایی که بر روی کالاها بسته شده بود، به روی گلوله‌ها باز شد.

آمریکا سال‌ها است به چین فشار می‌آورد که از ارزش‌زدایی مصنوعی پول خود (یوآن) دست بردارد؛ اما چین با رد این پیشنهاد، ارزش پول خود را پایین نگه‌می‌دارد تا راه صادرات خود را هموارتر کند. چین نیز متقابلا آمریکا را به انحصار تکنولوژیک متهم می‌کند و خواستار دسترسی آسان‌تر به دانش و تکنولوژی آمریکایی است و آمریکایی‌ها با تکیه بر حقوق معنوی، از چین می‌خواهند برای دسترسی به دانش و تکنولوژی هم هزینه آن را بپردازند و هم به عنوان مقدمه مبادله، نظام سیاسی و اقتصادی خود را اصلاح کنند. این کشاکش تا یک دهه پیش چندان پرخطر تلقی نمی‌شد؛ زیرا چین از نظر تولید ناخالص داخلی و حجم تجارت خارجی در انتهای صف قدرت‌های اقتصادی جهان بود؛ اما اکنون چین با پشت سرگذاشتن اقتصادهای اروپایی و ژاپن به دومین اقتصاد جهان پس از آمریکا تبدیل شده و تاثیرگذاری آن بر مسائل تجاری، اقتصادی و پولی جهان افزایش یافته است. چینی‌ها با بهره‌گیری از نیروی کار ارزان، کالاهای نامرغوب و البته ارزان تولید می‌کنند و در پهنه وسیعی از جهان حضور تجاری فعالی دارند. معافیت‌های ترجیحی چین از قواعد و مقررات سازمان جهانی تجارت و پول کم ارزش این کشور هم مزید برعلت شده و میدان بازی را برای بازرگانان دیگر کشورهای جهان تنگ کرده است. در سال‌های اخیر ارزش دلار آمریکا نیز تحت تاثیر تحولات اقتصادی این کشور و احیانا مداخله دولت، رو به کاهش گذاشته و فشار توامان یوآن چین و دلار آمریکا متوجه یورو شده است. این فشار به صورت قهری موجب کاهش صادرات کشورهای حوزه یورو شده و جنگ تجاری دو پایه آمریکا و چین را به جنگ سه پایه آمریکا، چین و اتحادیه اروپا تبدیل کرده است. ماهیت این جنگ سه پایه نیز بر بی‌اعتمادی سه جانبه بین بازیگران آن است.

اروپایی‌ها در عین حال که از رفتار تجاری چین و یوآن ارزان زیان می‌بینند، از مقابله به مثل آمریکا و کاهش ارزش دلار نیز ناخرسندند، زیرا چین و آمریکا در عین منازعه تجاری با یکدیگر، می‌توانند با اتکا به بازارهای داخلی، تا حدودی از فشارها بکاهند، اما بازار محدود کشورهای اروپایی موجب فشار گازانبری دلار و یوآن بر صادرات آنها می‌شود.

احتمال تبدیل شدن جنگ های تجاری و ارزی کنونی به جنگ نظامی، ناچیز و شاید اساسا منتفی باشد؛ اما هزینه اقتصادی این کشاکش زیاد است و بیم آن می‌رود که تلاش‌های جهانی را برای خروج از رکود اقتصادی سال‌های ۱۹۹۷ و ۱۹۹۸ و تکرار آن در سال‌های ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ پرهزینه و کم ‌اثر کند. تحولات اقتصادی ۱۰ سال اخیر نشان داده است که هرگاه دولت‌ها در امور داخلی اقتصاد و تجارت خارجی بیشتر مداخله کرده‌اند، اوضاع بدتر شده است.

در این سال‌ها، چینی‌ها مدام به ارزش‌زدایی از یوآن ادامه داده‌اند و آمریکایی‌ها بر حجم کمک به بنگاه‌های زیان‌ده افزوده‌اند. ترجمان این رفتارها در تجارت خارجی و سیاست خارجی، نوعا منازعه بین دولت‌ها برای کمک به «اقتصاد ملی» بوده است؛ حال آنکه آنچه در عالم واقع رخ داده، خسران بنگاه‌های تولید و توزیع و مصرف‌کنندگان جهان بوده است؛ زیرا «اقتصاد ملی» در جهان امروز چیزی نیست، مگر رضایت توامان تولیدکنندگان و توزیع‌کنندگان و مصرف‌کنندگان. این رضایت ممکن است با خرید و فروش در بازار داخلی تامین شود یا خرید و فروش در بازار جهانی. کالاهایی که امروزه شهروندان کشورها مصرف می‌کنند، ماهیت بین‌المللی دارد و دستکاری دولت‌ها در مسیر تولید و مصرف آنها، نتیجه‌ای ندارد، مگر اختلال در دادوستد داوطلبانه شهروندان جامعه جهانی.