دکترجعفر خیرخواهان - تکانه‌های به ظاهر مثبت نفتی که در چهل سال گذشته هر از گاهی پول‌های سرشاری به خزانه‌ دولت‌ها واریز می‌کرد، سرانجام به همه ایرانیان ثابت کرد که دستاوردهای خوشایندی برایشان به ارمغان نمی‌آورد. جهش قیمت نفت بسان زلزله‌ای بود که روان و افکار جامعه را درهم ریخته و دولتمردان را گرفتار این توهم می‌کرد که دوران فراوانی همیشگی و دادن وعده‌‌های ریز و درشت فرا رسیده است. این افزایش منابع مالی دولت، همگان را متوقع و طلبکار می‌ساخت و حتی کار به جایی می‌رسید که دولت‌ها به مردم فرمان می‌دادند شما لازم نیست کاری بکنید؛ چون که «ما» همه چیزهای خوب و هر آینده زیبایی را که بخواهید برایتان رقم زده و فراهم خواهیم کرد. در عمل این منابع اتلاف می‌شد و تنها چیزی که برجای می‌گذاشت، حس افسوس و سرخوردگی بود. اما نتیجه باارزش تجربه چهل ساله این است که اینک می‌توان باقاطعیت گفت جامعه ایرانی از صدر تا ذیل به این باور و بلوغ فکری رسیده است که «دیگر بس است» و باید فکری اساسی کرد. حالا می‌توان امیدوار بود که «دولت» و ملت ایران به جای تکرار چندباره تاریخ، فکری اساسی کرده و بخواهد از تجربه خود عبرت بگیرد. اما پرسش مهم این است که گام‌های مطلوب و شدنی چیست؟ کشور آلمان با اقتصادی قدرتمند مثال مناسبی است تا از آن الگو گرفت. آلمان بهترین مدیریت اقتصادی را در قاره اروپا دارد. البته این کشور منابع طبیعی مثل نفت ندارد و بنابراین مدیریت اقتصادی آن به مسائل کاملا متفاوتی می‌پردازد؛ اما مبانی سیاست‌گذاری را که باعث موفقیت آلمان شد، می‌توان به فراتر از جنبه‌های خاص سیاست‌های اقتصادی تعمیم داد. آلمان امروز بهترین مدیریت اقتصادی را در اروپا دارد؛ چون زمانی بدترین اقتصاد این قاره بود. سه نسل پیش بود که آلمان گرفتار ابرتورم شد. از درون آن تجربه دردناک و متعاقب آن جنگ جهانی دوم بود که حس تازه شکل گرفته «دوباره تکرار نمی‌شود» بیرون آمد. هنر سیاستمداران آلمانی این بود که آن احساسات را به راهکارهای عملی تبدیل کردند. سیاست‌گذاران آلمانی برای جلوگیری از تکرار اشتباهات گذشته سه گام برداشتند. نخست قواعد و قوانینی برای سیاست‌های اقتصادی تدوین کردند که مهم‌ترین آنها سیاست‌های مالی و بودجه‌ای دولت بود. در ایران هم همیشه در قوانین برنامه‌های توسعه آمده است که باید وابستگی به نفت کاهش یابد و پول نفت صرف سرمایه‌گذاری و رهایی از اقتصاد تک‌محصولی شود تا بهترین استفاده از درآمدهای نفتی به عمل آید. البته قوانین مهم هستند و خطوط راهنمای حرکت کشور را ترسیم می‌کنند؛ اما همان‌طور که همه دیده‌ایم برخی دولت‌ها پیدا می‌شوند که حتی به قوانین مصوب خود هم عمل نکرده و به آنها پایبندی ندارند. پس داشتن قوانین خوب اگرچه به صواب نزدیک است؛ اما کافی نیست. گام دوم ایجاد نهادهایی اختصاصی برای اجرای قوانین است. برای مثال اگر بخواهیم پول نفت هدر نرود، باید نهادسازی کنیم مثل ایجاد صندوق ذخیره ارزی یا حساب توسعه ملی. اما دقیقا همان‌طور که قوانین نادیده گرفته می‌شوند نهادها هم نادیده گرفته خواهند شد. حقیقتا می‌توان بسیاری از نهادها در جامعه ایران را مثال زد که به تقلید از کشورهای پیشرفته وارد شده‌اند؛ اما برونداد مطلوب را ندارند. قوانین و نهادها مهم هستند؛ اما کافی نیستند. مهم‌ترین و برجسته‌ترین گامی که آلمان برداشت، گام سوم بود. حس «دوباره تکرار نمی‌شود» به موجی قوی در بین مردم عادی و رای‌دهندگان تبدیل شد که مشکلات اقتصادی به وجود آمده به واسطه ابرتورم را به خوبی می‌فهمیدند تا از قوانین و نهادها حمایت کنند. این شهروندان به صورت جمعی همچون سنگرهای سیاسی شدند که از قوانین و نهادها در برابر فشارها و وسوسه‌ها برای انتخاب سیاست‌های معیوب و ناکارآی فرصت‌طلبانه محافظت می‌کردند. این سنگرها و خاکریزها به مدت سه نسل توانستند در برابر فشارهای پوپولیستی مقاومت کنند. به نظر می‌رسد تجربه دردناک هزینه‌کردن بی‌حساب و کتاب درآمدهای نفتی، درصد بالایی از آحاد جامعه را به بلوغ فکری لازم رسانده است که دیگر گول شعارهای پوپولیستی را نخورند و سیاستمداران نیز در انتخاب برنامه‌های اقتصادی دقت کنند. مساله اصلی جامعه باید این باشد که چگونه پول نفت به سرمایه‌های مولد تبدیل شود. در عین حال که برای ارتباط برقرار کردن با مردم به رهبری سیاسی نیاز است؛ اما آنها نباید خود راسا تصمیم بگیرند و خودمحوری پیشه کنند، بلکه باید تصمیمات را تا حد زیادی به تکنوکرات‌هایی واگذار کنند که دانش و شناخت بهتری دارند. اقتصاددانان و روشنفکران آگاه نیز با حضور در فضای رسانه‌ای باید افکار عمومی را چنان پخته کنند که هیچ سیاستمداری هرگز خیال پناه‌بردن به سیاست‌های پوپولیستی به قصد رای‌آوری را در سر نپروراند. این‌گونه است که از ترکیب قوانین، نهادها و فشارهای اجتماعی می‌توان انتظار داشت در عرض چند سال شاهد انباشته‌ و نهادینه‌شدن سیاست‌های مناسب اقتصادی در ایران باشیم که ارمغان آن رونق و شکوفایی اقتصادی خواهد بود.