دکترپویا جبل عاملی یکی از بزنگاه‌های تاریخی که موجب می‌شود کشوری به سوی دموکراسی یا استبداد برود، آن زمانی است که نیروهای اجتماعی در تقابل هم هستند. بزنگاهی که می‌تواند کشوری آزاد را رقم زند یا برعکس استبدادی دیگر را به ارمغان آورد. بزنگاهی که ذات آن با بی‌ثباتی عجین است و هر لحظه ممکن است کشور به این سو و آن سو رود. هر چه تمایل گروه‌های مختلف اجتماعی به برآورده شدن صد در صدی مطالباتشان، بیشتر باشد، احتمال رسیدن به یک شرایط با ثبات کاهش می‌یابد. بالاترین مطلوب تاریخی این کشور آن است که به یک دموکراسی با ثبات برسد و نهاد‌هایی ایجاد شود که بتوانند هم آن ثبات را حفظ کنند و هم آن آزادی را که شهروندان برایش هزینه‌های بسیار داده‌اند. انقلاب‌ها دقیقا همین بزنگاه‌های تاریخی هستند و عبور آنها برای رسیدن به ثباتی دموکراتیک ‌ای بسا نیاز به سال‌ها زمان داشته باشد، آن چنانی که انقلاب فرانسه شاهدش بود و به نوعی انقلاب آمریکا که نیاز به یک قرن زمان داشت تا حقوق بشر برای همه انسان‌ها به رسمیت شناخته شود. وقتی امروز به وقایع مصر نگاه می‌کنیم، ‌ای بسا دل هر انسان آزاده‌ای به رنج آید، لیک اگر انقلاب مصر را با دیگر انقلاب‌ها مقایسه کنید، بر این امر شاید صحه گذارید که انقلاب‌ها در به ثمر رسیدن نتایج خود نیاز به زمان دارند و تحولات خونین متاسفانه امری بعید در آنها نیست. بزنگاه تاریخی مصر هنوز به پایان نرسیده است. هنوز بی‌ثباتی در این کشور موج می‌زند و هیچ نیروی اجتماعی را قدرت فائقه بر آن نیست. اگر گروه‌های درگیر در انقلاب مصر می‌توانستند با تجربه دیگر انقلاب‌ها، بزنگاهی آرام‌تر را برای خود رقم زنند، بسی برای آنان و تاریخ شان خوشایند‌تر بود؛ اما هیچ کدام از دو طرف از مطالبه صد در صدی خواسته‌های خویش کوتاه نیامدند و اینک ارتش مصر گامی را برداشته که اگر مخالفان نیز آن را بردارند، انقلاب مصر به جنگ داخلی منتهی می‌شود و برای هیچ ناظری مشخص نیست که انتهای آن دموکراسی است یا استبداد.راقم بر آن نیست که نتیجه هر جنگ داخلی لزوما استبداد خواهد بود، آنچنانی که جنگ داخلی انگلستان و آمریکا رسیدن به جامعه باز بود، بنابراین حتی اگر تحولات مصر به سوی جنگ داخلی رود که خوشایند هیچ انسانی نیست، باز معلوم نیست که دموکراسی حادث نشود. تاکید بر این مساله از آن روی اهمیت دارد که بر خلاف نظر بسیاری از کارشناسان که شاید امروز به این اعتقاد رسیده باشند که ای‌کاش «بهار عربی» نبود تا چنین «خونریزی»‌هایی نیز پیش‌ نمی‌آمد، می‌توان امید داشت که از دل این بزنگاه عجیب برای مردم مصر، شکوفه‌های راستین آزادی و ثبات جوانه زند. شاید اگر فرصتی برای اصلاح در رژیم مبارک وجود داشت، راهی بس هموار‌تر رخ می‌داد، اما اینکه مردم مصر از بیم روز‌های امروز از خیر بهار خود می‌گذشتند، شاید پاسخ تاریخ منفی باشد. آن چنانی که امروز هنوز فرانسوی‌ها به انقلاب کبیر خود می‌نازند، انقلابی که شاید منجر به خونریزی‌های بسیار شد؛ اما در نهایت پایه‌گذار دموکراسی در آن کشور شد. شاید روزی هم برسد که پس از عبور از تمام این روز‌های سخت و دلخراش، مصریان به بهار و انقلاب خود افتخار کنند.