از سوی دیگر بخشی از آن نیز ناشی از رکود در تولید و کاهش تولید ناشی از کمبود نقدینگی و کمبود تقاضای موثر است. بنابراین در مقاطعی باید از کاهش بهای تمام‌شده تولید نگران بود. چراکه دلیل این کاهش بسیار حیاتی است. اگر کاهش بهای تمام شده تولید ناشی از افزایش بهره‌وری، ثبات قیمت و افزایش سطح تکنولوژی باشد بسیار مسرت‌بخش است. اما  چنانچه کاهش بهای تمام‌شده تولید ناشی از رکود، افت تقاضای موثر، کاهش تولید و کاهش مصرف باشد نگران‌کننده و آسیب‌زا است. البته کاهش بهای تمام‌شده به جهت کاهش قیمت‌های مواد اولیه برای کوتاه‌مدت گمراه‌کننده است. چراکه به همان میزان کاهش، کاهش در قیمت فروش حاصل خواهد شد. همچنین با کاهش بهای فروش، حاشیه سود نزولی می‌شود. بنابراین بهترین فاکتور برای ارزیابی حاشیه سود، تولید است. چراکه هر اتفاقی مانند کاهش بهای تمام‌شده که منجر به بهبود حاشیه سود نشود، تبعات رکودی دارد و خوشایند نیست. حاشیه سود شرکت‌های بورسی در سال ۹۹ برابر با ۳۲ درصد و در سال ۱۴۰۰ برابر با ۲۵ درصد بوده و در سال ۱۴۰۱ به ۱۵ درصد کاهش یافته است. این در حالی است که میزان فروش شرکت‌ها در سال ۱۴۰۱، معادل ۵۷ درصد افزایش یافته است. به نظر می‌رسد موضوع بازی با اعداد، شیوه اعلام و تحلیل آمار در دهه‌های گذشته عامل خوش‌بینی کاذب و تصمیمات غلط بوده است. این روند ارائه آمار و تحلیل آن یکی از بزرگ‌ترین آسیب‌های نظام مدیریتی است. به‌طوری که در ۳۰ سال گذشته مردم همیشه به دنبال آن اقتصادی بوده‌اند که مسوولان به صورت آماری در گزارش‌های عملکرد خود اعلام کرده‌اند. از طرف دیگر همچنین معیشت و روزگار مردم بسیار متفاوت‌تر از آن چیزی است که گزارش می‌شود.