دکتر سید علی ابطحی

در قرن‌های اخیر با آغاز عصر صنعتی، سرمایه‌ها از بخش کشاورزی به سوی صنعت سرازیر و تولید به اصلی‌ترین منبع افزایش ثروت تبدیل شد.


یعنی بنگاه‌های تولیدی برتری وجود داشتند که می‌توانستند سرمایه و در نتیجه توان تولید انبوه‌تری را به دست آورند. پس از مدتی طولانی با گسترش تکنولوژی‌های اطلاعات و ارتباطات، عصر فراصنعتی یا عصر اطلاعات آغاز شد که در آن منبع تولید ثروت از سرمایه به اطلاعات تغییر پیدا کرد.


در این عصر هر بنگاهی که اطلاعات بیشتری از بازار و تحولات آینده آن کسب می‌کرد، موفق تر بود و سرمایه دیگر تنها منبع افزایش ثروت به حساب نمی آمد. اما پس از مدتی گسترش شدید ارتباطات و اطلاعات موجب شد که توان احصا و کنترل اطلاعات افت شدیدی پیدا کند. در نتیجه اطلاعات اختصاصی در مورد بازار که در انحصار یک بنگاه باشدو دیگران از آن محروم باشند کاهش شدیدی پیدا کرد و در همین نقطه بود که عصر حکمت که در آن فکر و نوآوری منبع اصلی تولید ثروت محسوب می‌شد آغاز شد.


در واقع در عصر صنعتی مبنای اصلی تولید، سرمایه و در نتیجه تولید انبوه بود و اقتصادهایی که سرمایه بیشتر و در نتیجه توان تولید انبوه‌تری داشتند به اقتصاد‌های پیشرو تبدیل شدند. اما پس از مدتی دیگر توان تولید انبوه نمی‌توانست امتیاز محسوب شود چون بسیاری از کشورها به آن دست پیدا کرده بودند، از اینجا بود که اطلاع بیشتر از نوسانات بازار به مزیت رقابتی تبدیل و عصر فرا صنعتی آغاز شد. چرا که اطلاعات بیشتر به بنگاه کمک می‌کرد که بتوانند به‌عنوان مثال ارزان‌ترین مواد اولیه و بهای تمام شده را به دست آورند و گران‌ترین بازارها را برای محصول خود در هر زمان بیابند.این اطلاعات بود که این امکان و مزیت رقابتی را تولید می‌کرد.


اما گسترش سریع ارتباطات و اطلاعات در دنیا باعث شد دیگر داشتن اطلاعات بیشتر، مزیت خاص محسوب نشود، چراکه گسترش این سیستم‌ها باعث دسترسی همه به اطلاعات بازارها و در نتیجه کاهش اطلاعات اختصاصی برای یک بنگاه می‌شد. از این مرحله به بعد نه سرمایه و تولید انبوه و نه اطلاعات هیچ‌کدام نمی توانستند مزیت اصلی برای رقابت باشند.


اینجا بود که عامل تفکر و نوآوری که البته در عصر‌های قبل هم بسیار مهم بود ولی اهمیت آن به پایه سرمایه یا اطلاعات نمی‌رسید به منبع اصلی تولید ثروت تبدیل شد و عصری را بنا نهاد که به عصر حکمت مشهور شد. عصری که در آن قدرت تفکر و نوآوری‌های مفید و مثبت در روش تولید یا محصول، مزیت اصلی به حساب می‌آید.


بنابراین بنگاه‌هایی می‌توانند یک اقتصاد دانش‌بنیان را بسازند که تولید اصلی آنها دانش و نوآوری بوده و هرروز محصولات جدیدتری عرضه و محصول یا روش تولید خود را در کوتاه‌مدت ارتقا دهند. یک تحقیق نشان می‌دهد در اقتصاد‌های پیشرفته شرکت‌های پیشرو و نام‌های تجاری معروف حدود نیمی از درآمد خود را از فروش محصولاتی به‌دست می‌آورند که در ۵‌سال اخیر ابداع کرده‌اند.


بنابراین برای نیل به اقتصاد دانش بنیان، تولید دانش و نوآوری باید فعالیت اصلی بنگاه‌های اقتصادی باشد. طوری که این بنگاه‌ها در واقع تولیدکننده‌های دائمی و مستمر دانش و نوآوری بوده و منافع خود را از نوآوری‌های خود به دست آورند. به همین جهت است که در اقتصادهای پیشرو بنگاه‌های اقتصادی بخش بزرگی از هزینه‌های خود را به اتاق‌های فکر و بخش‌های تحقیقاتی خود اختصاص می‌دهند و سپس محصول نوآورانه خود را در کارخانه‌های خود و گاه در کشورهایی که از لحاظ عوامل تولید و نیروی کار ارزان‌تر هستند، تولید می‌کنند. این بنگاه‌ها در واقع ساختار سازمانی خود را به گونه‌ای طراحی می‌کنند که اتاق فکر و نوآوری بخش اصلی و مرکزی و منبع تولید ثروت آن باشد و سپس نوآوری تولید شده رادر کارخانه خود که حتی شاید در کشوری دور باشد به تولید انبوه می‌رسانند.


بنابراین برای نیل به اقتصاد دانش بنیان به عنوان یکی از ارکان اقتصاد مقاومتی، یکی از گام‌های اساسی توسعه، تقویت وحمایت از تولید درون بنگاهی دانش و نوآوری است.