چگونه کودکان را به مطالعه عادت دهیم؟

او با یادآوری دورانی که خود در روستاها معلم بوده است، می‌گوید: در آن زمان یکی از کارهایی که می‌کردم این بود که کتاب‌های کودک منتشرشده را می‌خواندم و آثاری را که از نظر خودم از نظر محتوا، تکنیک و زبان مفید و باارزش بودند شناسایی می‌کردم. اگر ۴۷ محصل داشتم به همان تعداد کتاب می‌خریدم و به بچه‌ها می‌گفتم هرکس نمره ۱۰ بگیرد - می‌دانستم همه می‌گیرند - این کتاب به آنها هدیه می‌شود. الان کدام معلم این کار را می‌کند؟ فکر نمی‌کنم کسی باشد که الان این کار را انجام دهد.

 این نویسنده با ذکر کارهایی که در زمان معلمی برای کودکان انجام می‌داده، توضیح می‌دهد: پنج سال معلم روستا بودم. یکی از کارهایم این بود که از نوشته‌های شاگردان ابتدایی‌ام، کودکان ۹ تا ۱۲ساله، کتاب‌هایی منتشر کردم که با استقبال بسیار زیادی در سطح جامعه روبه‌رو شد. به‌نحوی‌که وزارت فرهنگ و هنر آن دوره که وزیرش آقای پهلبد بود، شخصا با من تماس گرفت. اشتباه ما این بود که ابتدا اثر یک محصل را منتشر کرده بودیم. آقای پهلبد از من می‌خواست شاگرد را با خودم به تهران ببرم تا بورسیه‌ای در اختیار او بگذارند و به امریکا برود. این کودک ۱۰ سال بیشتر نداشت، پدر هم نداشت و زبان هم بلد نبود. خواستند من هم مصاحبه رادیویی داشته باشم که قبول نکردم و خواستم برای آن کودک کتاب بفرستند و تلفن را قطع کردم.

 یاقوتی ادامه می‌دهد: «بعد از آن دیدیم که باید کار جمعی بکنیم. عنوان کتاب اول «پشت دیوار برف» بود. در آنها سال‌ها برف انبوه می‌بارید و روستایی‌ها در برف می‌ماندند. آن زمان وزارت فرهنگ اصرار داشت معلم بچه‌ها شناخته شود. به ناشر گفته بودند معلم بچه‌ها را باید بشناسیم وگرنه مجوز نمی‌دهیم. بعد معلم شهر شدم و کلاس پنجم ابتدایی؛ باز خواستم نوشته‌های بچه‌ها را منتشر کنم که دو کتاب منتشر شد؛ «یک جو زندگی» و «بچه‌های کرمانشاه». می‌خواستم این کار تداوم پیدا کند، منتها مجوز ندادند.»

یاقوتی می‌گوید: «در شرایط فعلی چنین معلم‌هایی را در سطح کشور نیاز داریم که به ادبیات و بچه‌ها علاقه‌مند باشند و زندگی خود را وقف بچه‌ها کنند، از خودشان هم مایه بگذارند تا برای آنها کتاب بخرند و در اختیار بچه‌ها بگذارند. یا کتابخانه‌های کوچکی در مدارس به وجود بیاورند تا کتاب در دسترس بچه‌ها قرار بگیرد. کودکان به کتاب دسترسی ندارند و باید مدارس کتاب در اختیارشان باشد.» وی توضیح می‌دهد: موضوع بعدی انتشار کتاب‌های مفید و مناسب برای بچه‌ها با تیراژ بالاست؛ تیراژ برای کودکان باید حداقل ۱۰ هزار تا ۳۰ هزار نسخه باشد و در شبکه وسیع در مدارس و کتاب‌فروشی‌های کشور توزیع شود. این کارها هم انجام نمی‌گیرد. وضعیت جدیدی نیز به وجود آمده و قیمت کتاب به شکل سرسام‌آوری بالا رفته و تهیه کتاب برای بچه‌ها دشوار است. باید مدیران مدارس، معلمان و خیریه‌ها کمک کنند تا کتاب مناسب و ارزان در اختیار کودکان قرار گیرد.

یاقوتی معتقد است: «کتاب در شرایط امروز وضعیت اسف‌انگیزی به خود گرفته است؛ یک مقایسه ساده وضعیت امروز کتاب با حدود ۵۰ سال پیش نشان می‌دهد روزگار کتاب به چه سرانجامی دچار شده است. ۵۰ سال پیش، تیراژ رسمی آثار خود من مانند همه آثاری که بیرون می‌آمد، پنج‌هزار نسخه بود.»  یاقوتی یادآور می‌شود: «آثاری که حدود نیم‌قرن پیش برای بچه‌ها منتشر می‌شد، ۱۰ تا ۳۰ هزار نسخه داشت، خوب هم استقبال می‌شد؛ کتاب‌هایی مانند «آهوی گردن‌دراز» یا «توکایی در قفس» که در کانون پرورش فکری منتشر شده است. الان تیراژ کتاب بزرگسال باورکردنی نیست. تیراژ کتاب در کشورمان که جمعیت ۸۰ میلیون ‌نفری دارد به ۱۰۰ نسخه رسیده و حداکثر ۵۰۰ نسخه است. این تیراژ برای یک دبیرستان کفایت می‌کند نه کشور بزرگی مانند ایران.»