ستایش از آدم ساده پشت کوه

بزرگداشت هوشنگ ابتهاج متخلص به ه.الف. سایه شامگاه یکشنبه در قالب برنامه‌های شب‌های بخا را برگزار شد. در این مراسم علی دهباشی، مدیر مسوول و سردبیر مجله بخارا درباره سایه گفت: امیرهوشنگ ابتهاج که بعدها نام شاعری سایه را برای خود برگزید، در ۶ اسفند ۱۳۰۶ چشم به جهان گشود. او خیلی زود به یکی از قله‎های غزل‌سرایی در شعر معاصر تبدیل شد، چنان‌که شهریار درباره او گفت: «سایه تمام غزل بعد از من است». او سرودن غزل را در کنار سرودن شعر در قوالب دیگر سنتی تجربه کرد. همچنین نمونه‎های موفقی از شعر نو سرود. گواه این مدعا چاپ مکرر مجموعه اشعار او طی این سالیان است. در شب بزرگداشت هوشنگ ابتهاج (ه.ا. سایه)، پیشکسوتان ادبیات و موسیقی ایران درباره این شاعر غزل‌سرا سخن گفتند. خود ابتهاج هم که کمتر در مراسمی حاضر می‌شود، چند جمله‌ای با حاضران سخن گفت. به گزارش «ایسنا» سیمین بهبهانی در این مراسم گفت: سایه ذوق الهی دارد. پوری سلطانی از عشق او به عدالت اجتماعی سخن گفت. محمدرضا شفیعی کدکنی گفت: شعر هیچ‌یک از معاصران زنده نمی‌تواند با شعر سایه رقابت کند. محمود دولت‌آبادی پیشانی او را از دوسلدورف ‎بوسید و از ارادت هنرجویی خود به او گفت، شهرام ناظری از رابطه عاشقانه با سایه و نقش پدرانه او گفت، داریوش طلایی از تأثیرگذاری سایه در موسیقی سخن به میان آورد. دختر هوشنگ ابتهاج، سایه را از شعرش بهتر توصیف کرد، محمدافشین وفایی هم از احترام سایه به انسان و غزل‌های این شاعر سخن گفت و تصحیح او را از حافظ، بهترین تصحیح توصیف کرد. در این مراسم، سیمین بهبهانی در سخنانی گفت: به‌‌رغم بیماری توانستم از خانه بیرون بیایم و خوشحالم که در شب بزرگداشت سایه عزیز هستم. ما سال‌ها است با هم دوست هستیم و سایه همواره پیش چشمم بوده است. در ادامه این مراسم، علی دهباشی یادداشت کوتاهی را از محمدرضا شفیعی کدکنی که در مراسم حضور داشت، خواند. شفیعی کدکنی در این یادداشت نوشته بود: در طول چهل و اندی سال دوستی از نزدیک و خوشبختانه بسیار نزدیک، هرگز ندیدم که او هنرمند راستینی از مردم زمانه ما را به چشم انکار نگریسته باشد. ارادت هنرجویی دولت‌آبادی به سایه همچنین در این مراسم، پیام محمود دولت‌آبادی توسط دهباشی خوانده شد و گفته شد که به دلیل سفر این نویسنده، امکان حضورش در این مراسم نبوده است. محمود دولت‌آبادی در یادداشتش نوشته بود: بخت یار نبود تا در محضر جناب شما باشم، ببینمتان و سلام کنم. همچنین دوستانِ گرامیِ حاضر در آن جمع خاص را و این عمیقا به تاسف دچارم می‎کند. پس ضمنِ درود قدرشناسانه به شما، پیشانی‎تان را از همین دوسلدورف می‎بوسم و ارادت هنرجویی خود از شما را بیان می‎دارم و می‎گویم که من، محمود، نه فقط با غزل‌‎ها و مهربانی‎های‎تان همیشه با شما بوده‎ام، بلکه هرکجا بوده و باشم، حافظِ به سعی سایه، بر دیده چشم‌های من بوده است و هست. «دیدنِ روی تو را دیده جان‌بین باید / وین کجا مرتبه چشم جهان‌بینِ من است». رابطه عاشقانه ناظری و ابتهاج در این مراسم همچنین شهرام ناظری با مروری بر خاطرات سال‌های نوجوانی تعلیم موسیقی و ادبیات و مهاجرتش از کرمانشاه به تهران اظهار کرد: من در آن سال‌ها حاضر نبودم به رادیو بروم و از طرفی برخی دوستان مرا محاکمه می‌کردند و می‌گفتند باید برای همه ملت ایران بخوانم. زمان گذشت تا اینکه گفتند کسی رییس مرکز موسیقی رادیو شده که آدم متفاوتی است و می‌توانید با او حرف بزنید و آن شخص جناب هوشنگ ابتهاج بود. من پیش‌تر با اشعارش آشنایی مختصری داشتم. به دیدن ایشان رفتم و همان‌جور که انتظار داشتم، با برخورد یک چهره فرهیخته و ادیب روبه‌رو شدم،‌ در آن دیدار جناب سایه بسیار زیبا برخورد کردند، گفتند در برنامه‌های ما شرکت کنید. موافقت نکردم، اما آنقدر خوب و زیبا برخورد کرد که باعث تشویق من شد. ایشان همواره مرا در کار و فعالیت تشویق می‌کردند. پس از آن فعالیتم در رادیو آغاز شد و رابطه عاشقانه‌ای با جناب ایشان پدید آمد و دو سه بار در هفته به منزلشان می‌رفتم و از دیدگاه ظریف زیبایی‌شناسی‌اش بهره می‌بردم. مرا شاعرانه و رندانه تشویق می‌کرد. آدم‌های ساده‌ای که از پشت کوه آمده‌ایم در پایان این مراسم، هوشنگ ابتهاج در سخنانی گفت: این روزها چیز تازه‎ای دارد رسم می‎شود و مرده‎ها زنده می‎شوند. یک بابایی در سردخانه دوباره بعد از به دار کشیدن زنده شده است. حالا هم در این مراسم که باید در غیاب من صورت می‎گرفت خود، صاحب عله دارد صحبت می‎کند. سومی‎اش چه خواهد بود؟ به هر صورت، این هم مغتنم است. خوب است که آدم ببیند پشت سرش چه می‎گویند. البته باید این را درنظر بگیریم که به هر حال وقتی من اینجا نشسته‎ام، یک مقدار تعارفات هم در این حرف‎ها هست. دربست این حرف‎ها را نپذیریم. بعد از روز واقعه معلوم می‎شود؛ بعضی از دوستان میدان وسیع‎تری پیدا می‎کنند برای تاخت و تاز و حق هم دارند. این شاعر در ادامه گفت: شناختن من کار مشکلی نیست. ما آدم‎های صاف و ساده‎ای هستیم که به معنای واقعی از پشت کوه آمده‎ایم. این کوه بلند البرز ولایت مرا از ولایت خیلی‎ها جدا می‎کند. آدم‎های ساده شناختنشان هم ساده است. در این مراسم تصنیف‌های اجراشده براساس شعرهای هوشنگ ابتهاج به صورت گزیده پخش و معرفی شد. همچنین عکس‌هایی از دوره‌های مختلف زندگی این شاعر نمایش داده شد.