سیدجواد هاشمی که مدیریت پروژه موسوم به اعزام هنرمندان حامی تیم ملی به برزیل را برعهده داشت، عکس انداختن با مردم را حمایت فرهنگی هنرمندان از تیم ملی می‌داند و این‌بار در برابر پرسش‌هایی درباره ابهام این سفر توریستی می‌گوید: «گول خوردیم»! به گزارش «ایسنا»، بالاخره سفر سیاحتی و توریستی گروهی از هنرمندان سینما و تلویزیون به برزیل به پایان رسید و آنها که قرار بود یار دوازدهم تیم ملی باشند، حجم قابل توجهی از حواشی را به رسانه‌ها کشاندند اما حالا گویا ماجرا وارد فاز جدیدی شده است. سیدجواد هاشمی که به‌عنوان مجری‌طرح پروژه «یار دوازدهم»، هنرمندان را برای این سفر جمع کرده بود، حالا وقتی در برابر پرسشی درباره اسپانسر این سفر قرار می‌گیرد، می‌گوید با بودجه شخصی همه را به برزیل برده و گول اسپانسر قبلی را خورده است: «من خانه‌ام را فروختم و با پول شخصی‌ام یکسری هنرمند را به برزیل بردم تا کاری را که دوست داشتم انجام بدهم».

البته در این میان، سخنان هومن طالبی هم به‌عنوان اسپانسر اول پروژه جالب است که می‌گوید می‌خواهد از سیدجواد هاشمی شکایت کند: «...هاشمی بعد از این کار، خود را با هنرمندان همراه کرد و در انتهای کار زمانی که دوستان قرار بود به جام جهانی اعزام شوند، با اعلام انصراف من، خودش همراه آژانس «تعطیلات رویایی» هنرمندان را به جام جهانی برد. درحالی‌که ورزشکاران و جانبازانی هم که قرار بود در این کاروان همراه هنرمندان باشند، برده نشدند. ما تا روز چهارشنبه با آقای هاشمی در تماس بودیم و مشکلی وجود نداشت اما یک بامداد پنجشنبه با همه بازیگران تماس می‌گیرند که برای دریافت مدارک خود به آژانس مراجعه کنید... محمدرضا گلزار و محمدحسین لطیفی و تعدادی از هنرمندان از این پروژه به‌دلیل همین موضوع کناره‌گیری کردند.»

اما حاشیه دیگر سفر هنرمندان به برزیل نوع پوشش آنها بود که خیلی سر و صدا به پا کرد. هاشمی بدون توجه به پاسخ منتشرشده ازسوی یکی از همسفرانش در این‌باره، همچنین درباره عکس‌های منتشرشده از هنرمندان با شلوارک می‌گوید: «بعضی‌ها با شلوارک فوتبال بازی کردند، چون شورت ورزشی با خود نیاورده بودند و بعدش هم آمدند کنار درختی به صورت خودمانی عکس انداختند. بعدش هم یک شیرپاک‌خورده‌ای این عکس‌ را روی اینترنت گذاشت.»

او البته درباره عکسی از محمدرضا شریفی‌نیا و نرگس محمدی که در فضای مجازی منتشر و حاشیه‌ساز شده است، نیز گفت: «باید از خودشان خبر بگیرید. ساعاتی از روز، بچه‌ها در اختیار خودشان بودند و نمی‌توانستیم دنبال اینها برویم و ببینیم کجا می‌روند. یا ساعاتی خواب بودند و نمی‌توانستم در اتاق را بزنم ببینیم چه کسی خواب است و چه کسی بیدار.»