نویسنده: Jennifer Winter

مترجم: مریم مرادخانی

خاطرم هست که وقتی کلاس پنجم بودم، به نظرم معلم ما بهترین معلم دنیا بود. تمام تلاشم را می‌کردم تا نظرش را جلب کنم. تکالیفم را به بهترین شکل انجام می‌دادم تا معلمم مرا دوست داشته باشد. او چند نفر از دانش‌آموزان را بیشتر از بقیه دوست داشت و من هم دلم می‌خواست یکی از آنها باشم.درست یادم نیست که تلاش‌هایم به نتیجه رسید یا نه اما خوب به یاد دارم که از آن چند دانش‌آموز که مورد علاقه معلمم بودند، متنفر بودم. سال‌ها بعد در محل کار در شرایط مشابهی قرار گرفتم. یک بار کارمند محبوب مدیرم بودم و وقتی هم که به سمت مدیریت ارتقا یافتم، گاهی بعضی از کارمندان بیشتر از بقیه نظرم را جلب می‌کردند. حالا پس از ۱۴ سال سابقه کار در محیط‌های اداری، شک ندارم که معمولا مدیران، یک یا چند کارمند را بیشتر از بقیه دوست دارند.

این شاید آرزوی هر کارمندی است که «نور چشمی» مدیر خود باشد؛ اما تجربه من در دوران دبستان (و سال‌ها بعد در محل کار) به من نشان داد که این به مذاق سایر کارمندان خوش نمی‌آید. در چنین شرایطی شما کارمند محبوب مدیر هستید؛ اما طولی نمی‌کشد که از چشم بسیاری از کارمندان خواهید افتاد. آیا شما هم کارمند محبوب مدیر خود هستید؟ آیا او به شما توجه ویژه‌ای دارد؟ اگر دوست ندارید در سایه این «محبوبیت»، علاقه همکارانتان را از دست بدهید بهتر است نکات زیر را در نظر داشته باشید:

بهترین سیاست «فروتنی» است

به نظر مدیر سازمان، شما یک کارمند نمونه‌اید. خودتان هم می‌دانید که فوق‌العاده‌اید اما به خودتان مغرور نشوید و به سایر کارمندان فخر نفروشید. هیچ‌کس یک همکار مغرور که خود را به اصطلاح علامه دهر می‌داند دوست ندارد پس حتی اگر جواب همه سوالات را می‌دانید، بهتر است گاهی سکوت کنید. دلیلی ندارد که همیشه مرکز توجه باشید.سال‌ها پیش وقتی که یک کارمند کم‌تجربه بودم، در شرکتی استخدام شدم که مدیر آن به من توجه ویژه‌ای داشت. او تنها مدیر من نبود، مربی من بود و چند و چون کار را به من یاد داد تا جایی که کارمندان ارشد سازمان سراغ من می‌آمدند و پروژه‌های مهم سازمان را به من واگذار می‌کردند. من با اعتماد به نفس و اشتیاق فراوان درخواست آنها را می‌پذیرفتم؛ اما هرگز به خودم مغرور نشدم. گاهی از همکارانم کمک می‌گرفتم و هر جا سوالی برایم پیش می‌آمد، بدون ترس یا خجالت سوال می‌کردم.یک روز قرار بود در یک کنفرانس مهم مطالبی را ارائه کنم. ارائه سختی بود، پر از اعداد و ارقام. با اینکه مطمئن بودم که حساب و کتاب‌هایم درست است؛ اما از یکی از همکارانم خواستم تا پیش از ارائه، نگاهی به گزارشم بیندازد. تا پایان پروژه از سه همکار دیگر نیز خواستم تا گزارشم را مرور کنند. به این ترتیب همکارانم نیز از اینکه در اجرای آن پروژه مهم دخیل بودند، احساس رضایت می‌کردند و نهایتا، مدیران ارشد از همه ما بابت اجرای آن پروژه قدردانی کردند.شما با اتخاذ این رویکرد نه‌تنها حسن نیت خود را به همکارانتان نشان می‌دهید، بلکه به مدیران ارشد ثابت می‌کنید که یک کارمند تاثیر‌گذار هستید.

از موقعیت خود سوءاستفاده نکنید

فرض کنید که کارمند محبوب مدیرتان هستید. در چنین شرایطی چه واکنشی از خود نشان می‌دهید؟ یکی از بدترین واکنش‌ها، سوءاستفاده از این موقعیت است. برخی از کارمندان به محض اینکه از توجه ویژه مدیر نسبت به خود باخبر می‌شوند، شروع می‌کنند به کم‌کاری. این شاید برای مدت کوتاهی از نظر مدیر سازمان پنهان بماند؛ اما دیر یا زود متوجه تغییر رفتار و عملکرد شما خواهد شد.زمانی که مدیر یک سازمان بودم، یکی از کارمندانم، به واسطه عملکرد موفقش و رعایت اصول اخلاقی و حرفه‌ای توانست در کمتر از ۶ ماه اعتماد و توجه مرا نسبت به خود جلب کند. او بدون شک بهترین کارمند من بود و خودش نیز این را خوب می‌دانست. پس از مدتی اما، متوجه تغییر در رفتار او شدم. او از انجام کارها طفره می‌رفت و مسوولیت‌هایش را به درستی انجام نمی‌داد. او هنوز کارمند توانایی بود؛ اما داشت از آن موقعیت سوء استفاده می‌کرد؛ چرا که تصور می‌کرد تا ابد از حمایت من برخوردار خواهد بود. من هم پس از مدتی تصمیم گرفتم انجام پروژه‌های مهم را به او محول نکنم.خوشبختانه او نیز رفته رفته متوجه رفتار نادرست خود شد و دوباره کار را جدی گرفت؛ اما دیگر نتوانست اعتماد مرا مثل سابق به خود جلب کند. عملکرد مثبت شما باعث می‌شود تا به یک کارمند نمونه تبدیل شوید بنابراین اگر می‌خواهید همچنان کارمند نمونه‌ باقی بمانید، باید همواره موفق عمل کنید و کار را مثل قبل جدی بگیرید.

به پیشرفت فکر کنید

شما کارمند نمونه یک سازمان هستید. در حوزه کاری خود حرف اول را می‌زنید و این واقعا رضایت‌بخش است، اما یکی از چالش‌های پیش روی کارمندان نمونه این است که نمی‌توانند به موقعیت‌های شغلی بهتر فکر کنند. آنها آنقدر بر توانایی‌هایشان تمرکز می‌کنند که از فرصت‌های شغلی جدید غافل می‌شوند. شما شاید در جایگاه فعلی خود، بهترین باشید اما آیا تا به حال به فعالیت در سطوح بالاتر یا یک محیط کاری بهتر فکر کرده‌اید؟ اما چگونه می‌توانید به فرصت‌های جدید فکر کنید بی آنکه موقعیت فعلی و سابقه کاریتان به مخاطره بیفتد؟ این کار آسان نیست؛ اما ممکن است. به مدیر خود بگویید که از جایگاه فعلی خود راضی هستید اما اهداف بزرگ‌تری در سر دارید. اگر این امکان برایتان فراهم شد که در یک جلسه جدید سخنرانی کنید، این فرصت را از دست ندهید. البته با یک دست چند هندوانه برندارید. تلاش کنید که به‌تدریج مهارت‌هایتان را افزایش و ارتباطات خود را گسترش دهید. همزمان، به تعلیم کارمندان سطوح پایین‌تر از خود بپردازید تا اگر یک روز تصمیم به استعفا گرفتید، یکی از آنها بتواند جای خالی شما را پر کند. با توجه به مهارت‌هایی که تا آن روز کسب کرده‌اید، مدیران سطوح بالاتر، برای جذب شما سر و دست خواهند شکست. اگر خوب دقت کنید خواهید دید که کارمند محبوب بودن، بیش از آنکه خوشایند باشد، سخت و چالش‌برانگیز است و این یعنی کار و مسوولیت بیشتر. اما آیا این چالشی نیست که سال‌ها منتظر آن بودید؟