مسوولیت اجتماعی از نگاه «لیوایز»

چیپ برگ (Chip Bergh)،  در اغلب عکس‌‌‌هایش خنده بر لب دارد. بیشتر لباس‌‌‌های غیر‌رسمی از جنس جین به تن می‌کند. این با شغلش بی‌ارتباط نیست. او مدیرعامل شرکت «لیوایز» است؛ یکی از بزرگ‌ترین و قدیمی‌‌‌ترین تولیدکنندگان لباس‌‌‌های جین جهان. پس از پاندمی و تحولات اجتماعی و سیاسی در آمریکا از جمله انتخابات سال ۲۰۲۰، انتظارات مردم آمریکا از کسب و کارها افزایش یافته. در سایر نقاط جهان نیز همین‌طور. مردم حالا از شرکت‌ها انتظار دارند که بی‌‌‌طرفی را کنار بگذارند و در برابر چالش‌‌‌های سیاسی-اجتماعی موضع بگیرند. چیپ برگ که از سال ۲۰۱۱ به لیوایز پیوسته و از همان موقع، مدیرعامل این شرکت بوده، در تمام این سال‌ها همواره نسبت به چالش‌‌‌های اجتماعی، از جمله قوانین اسلحه، حقوق رای‌‌‌دهی، تغییرات آب و هوایی و عدالت نژادی واکنش نشان داده و هیچ‌گاه سکوت نکرده.

او معتقد است که نقش مدیران عامل طی دو سه سال اخیر، تکامل یافته و کسب و کارها در سراسر دنیا، می‌توانند و «باید» برای رفع معضلات اجتماعی کاری کنند؛ اقداماتی فراتر از عملیات‌‌‌های محوری خودشان و با هدف ایجاد تحولات مثبت در جامعه. او همچنین معتقد است که شرکت‌ها باید هر از گاهی، اهداف خود را مورد بازبینی قرار دهند. این روزها همزمان با تغییر ذهنیت آمریکایی‌‌‌ها نسبت به کسب‌وکارهای بزرگ، شرکت‌های بیشتری به اهمیت هدف پی می‌‌‌برند. گام اول، تعیین هدفی فراتر از سوددهی است. هدف سازمانی، صرفا به این معنا نیست که ارزش‌‌‌های شرکت خود را روی دیوار نصب کنید بلکه باید مطمئن شوید که محصولات و خدمتتان، منعکس‌‌‌کننده و جزء اساسی ماموریت اجتماعی‌‌‌تان باشند. برگ با این مفهوم کاملا آشناست و می‌گوید شرکتش سال‌هاست که در برابر مسائل مهم موضع گرفته: «ما ده سال قبل از اینکه لغو تفکیک نژادی در منطقه جنوب، تبدیل به قانون شود، آن را در کارخانه‌‌‌هایمان اعمال کرده بودیم. مساله، فقط پول درآوردن نیست بلکه باید تفاوتی در جوامع و جهان ایجاد کنیم». برگ که متولد نیویورک است و پیش از مدیرعاملی، ۲۸ سال در حوزه مدیریت برند فعالیت کرده، افتخار می‌کند که در تمام عمر حرفه‌‌‌ای‌اش، تنها برای سه جا کار کرده: ارتش آمریکا، پروکتر‌اند گمبل و حالا لیوایز. نقطه اشتراک این سه چیست؟ او می‌‌‌گوید هر سه، قدمت طولانی دارند. لیوایز هم از شرکت‌های قدیمی آمریکایی است که سال ۱۸۵۳ در سان‌فرانسیسکو تاسیس شد، در بحبوحه‌‌‌ای که همه در کالیفرنیا در جست‌وجوی طلا بودند. «لیوای اشتراوس» موسس آلمانی‌‌‌تبار این شرکت که «مرد افسانه‌‌‌ای» لقب دارد، کسی است که میخ پرچ شلوار جین را اختراع و ثبت کرد. برگ می‌‌‌گوید: «آن روزها، اگر معدنچی طلا بودی و درزهای شلوارت در اثر انفجار، می‌‌‌شکافتند، مجبور می‌‌‌شدی معدن را ترک کنی. میخ‌‌‌ها، شلوار جین را برای همیشه تغییر دادند.» این پرچ‌‌‌ها ابتدا برای تقویت شلوار جین و جلوگیری از پارگی در نقاطی که به راحتی از هم می‌‌‌شکافتند، به کار می‌‌‌رفتند اما حالا در دوخت مدرن، صرفا جنبه تزئینی دارند. اشتراوس در همان سال اول، به سودآوری رسید اما برگ می‌‌‌گوید: «او به دنبال سود نبود. برای همین، بخشی از آن را به یتیم‌خانه محلی بخشید. او ۱۷۰ سال پیش، می‌‌‌دانست که هدف یک سازمان، فراتر از صرفا پول درآوردن برای خود و خانواده و سهامدارانش است. می‌‌‌دانست که بخشی از سود باید به جامعه برگردانده شود. می‌دانست که کسب و کار، هدفی دارد؛ اینکه در دنیا کار خیر انجام دهد. این بخشی از میراثی است که به من رسیده.» چیپ برگ ۶۵ ساله که جوان‌‌‌تر از سنش به نظر می‌‌‌رسد، چندی پیش مهمان «درن واکر»، رئیس بنیاد فورد بوده و به سوالات او در رابطه با تاریخچه لیوایز و اقدامات اجتماعی/ زیست‌‌‌محیطی شرکت پاسخ داده است. چکیده‌‌‌ای از این گفت‌وگو را با هم می‌‌‌خوانیم (مصاحبه به منظور اختصار و شفافیت، ویرایش و خلاصه شده است):

 واکر: ارزش‌‌‌های لیوای اشتراوس چگونه با ارزش‌‌‌های شما همخوانی دارد؟

برگ: شرکت ما ید طولایی در رابطه با موضع‌‌‌گیری نسبت به مسائل اجتماعی دارد. لیوایز، همواره در زمینه احقاق حقوق اقلیت‌‌‌ها و طیف‌‌‌های فکری و نژادی مختلف، پیشگام بوده و هر کجا نسبت به اقلیت یا تفکری، تبعیضی روا شده، واکنش نشان داده است. مثلا کارخانه‌‌‌های ما ۱۰ سال قبل از جنبش حقوق مدنی، لغو تفکیک نژادی را اجرا می‌‌‌کردند. یا وقتی ترامپ در سال ۲۰۱۷، قانون منع سفر مسلمانان به آمریکا را تصویب کرد، شرکت ما واکنش نشان داد.

 چرا رهبران شرکت‌های سهامی عام باید تشویق شوند تا درآمد بیشتری را به کارمندها اختصاص دهند تا به چند نفر سهامدار؟

بحث مهم این روزها، مقوله «سرمایه‌‌‌سری ذی‌نفعان» در مقابل «تقدم سهامداران» است. میان سهامدار و ذی‌نفع، تفاوت وجود دارد. هدف کسب‌وکارها، بازگرداندن سود بیشتر به سهامداران است. سهامداران، مهم‌ترین افراد ذی‌نفع تلقی می‌‌‌شوند اما به اعتقاد من، فقط آنها ذی‌نفع نیستند و ذی‌نفعان دیگری نیز وجود دارند. از نظر من، تفکر بلندمدت یعنی به رسمیت شناختن این امر که در یک کسب و کار، طیف گسترده‌‌‌ای از افراد ذی‌نفع وجود دارد و کارکنان، مهم‌ترین‌شان هستند. کسب و کارهای پایداری مثل لیوایز معتقدند که کارکنان، و جوامعی که کارمندها در آن کار و زندگی می‌کنند، باید در اولویت قرار بگیرند.

 شما از نظر رهبری اخلاقی، یک پله از آن چیزی که از شما انتظار می‌رود بالاترید، آن هم در دوره و زمانه‌‌‌ای که مشتریان و جامعه، عاجزانه نیازمند جسارت اخلاقی از سوی رهبران شرکت‌های آمریکایی هستند. اما انگار مردم، چیزی که مطالبه دارند را دریافت نمی‌‌‌کنند. ولی لیوایز، متفاوت عمل کرده. شرکت شما در سال ۲۰۱۹، نخستین سهام خود را به بازار عرضه کرد. دوست دارم خودتان بگویید که آن روز، چه اظهاراتی را مطرح کردید.

خیلی شفاف گفتم که «اگر به مذاق‌تان خوش نمی‌‌‌آید که مدیرعامل یک شرکت در برابر مسائل مهم، از جمله خشونت با اسلحه، موضع می‌گیرد، سهام ما را نخرید. ما شرکت مناسب شما نیستیم».

ما معتقدیم که اقدامات خیر در جهان، ایجاد تفاوت در زندگی کارکنانمان، بازنشستگانمان، جوامعمان، و تمرکز بر ایجاد تغییر مثبت در جهان، همه اینها در بلندمدت، ثمر خواهند داد.

 بیایید درباره ESG یا همان موضوع مسوولیت زیست‌‌‌محیطی، اجتماعی و حاکمیتی صحبت کنیم.

بعضی شرکت‌ها واقعا سعی دارند کار درست را انجام دهند. برخی دیگر، فقط در ظاهر دوستدار محیط‌زیست هستند، ادعاهایی دارند، وعده‌‌‌هایی می‌دهند که توان عمل به آن را ندارند. برنامه‌‌‌های زیست‌محیطی به‌خصوص در صنعت پوشاک، بسیار حائز اهمیتند. لیوایز فعالانه در تلاش بوده تا اقدامات معنادار و جسورانه‌‌‌ای برای ایجاد تحول در این زمینه انجام دهد. ما سابقا برای تولید بعضی از جین‌‌‌ها کلی مواد شیمیایی و رنگ استفاده می‌‌‌کردیم. اما حالا میزان این مواد و میزان رنگ و آب مصرفی را به طرز چشمگیری کاهش داده‌‌‌ایم. فرآیند تکمیل جدید لیوایز می‌تواند از هدر رفتن میلیاردها بشکه آب جلوگیری کند.

 هرچه کلیدواژه ESG بیشتر بر سر زبان‌‌‌ها می‌‌‌افتد، به تعداد جنبش‌های ضد ESG نیز افزوده می‌شود. نظر شما درباره این واکنش‌‌‌ها چیست؟

یک بار درباره یکی از مسائل مهم اجتماعی، موضع گرفتیم. طی هفته بعد، ۱۲۰‌هزار ایمیل و نامه دریافت کردیم با این مضمون‌‌‌ها که «من می‌‌‌خواهم لباس‌‌‌های لیوایزم را بسوزانم و دیگر از لیوایز چیزی نخواهم خرید.» شرکت مشکلی نداشت. حتی یک قدم از تصمیم‌مان عقب‌نشینی نکردیم.

سر حرفمان ایستادیم. بنابراین، هر وقت می‌‌‌خواهم تصمیمی بگیرم که درباره‌‌‌اش مطمئن نیستم، به آن روز اشاره می‌‌‌کنم و می‌‌‌گویم «تاریخ ثابت کرده که حق با ماست». قرار نیست همه را راضی نگه داری. کافی است این سوال را از خودت بپرسی که «آیا می‌‌‌خواهی در مسیری حرکت کنی که دنیا به جای بهتری تبدیل شود و تفاوت ایجاد شود یا نه؟».

 در راستای سهیم‌‌‌سازی‌نژادهای مختلف در حوزه شرکت‌های آمریکا چه اقداماتی صورت گرفته؟ آیا موفق بوده‌‌‌ایم؟

وقتی به اعداد و ارقام تاریخی نگاه می‌‌‌کنیم، می‌‌‌بینیم که اوضاع بد نیست اما وقتی دقیق‌‌‌تر می‌‌‌شویم و به مراکز خرده‌‌‌فروشی و توزیع نگاه می‌‌‌کنیم و تمرکز را بر ادارات شرکتی می‌‌‌گذاریم، می‌‌‌بینیم که اعداد و ارقام و فرهنگمان، متنوع و همه‌‌‌شمول نیست. هیات‌مدیره ما، شامل زنان و زنان اسپانیایی بوده اما هیچ زن سیاه‌پوستی عضو هیات‌مدیره لیوایز نبوده. و هنوز هیچ رهبر سیاه‌پوستی در تیم اجرایی نیست. اما دارم روی این موضوع کار می‌‌‌کنم. کم‌کم داریم پیشرفت‌‌‌هایی حاصل می‌‌‌کنیم.

( واکر خطاب به حاضرین: من ضمانت او را می‌‌‌کنم.) برای افزایش تنوع در استخدام چه استراتژی‌‌‌هایی در دست اجرا دارید؟

امسال، ۸۵ استخدام‌‌‌ سطوح میانی از بین نیروهای سیاه/ بومی/ رنگین‌‌‌پوست  (BIPOC) بوده‌‌‌اند. در حوزه استخدام، پروسه‌‌‌ای را به اجرا درآورده‌‌‌ایم که طبق آن، ۵۰‌درصد فهرست باید متنوع باشد. داریم نتایج متفاوتی می‌‌‌گیریم چون ساختارها را تغییر داده‌‌‌ایم. باید به تلاشمان برای تحقق نتیجه مطلوب، ادامه دهیم.

 وقتی به اتاق «میزگرد کسب و کار» وارد شدی (انجمنی متشکل از مدیران بزرگ‌ترین شرکت‌های آمریکا و منبع مالی بسیاری از کمپین‌‌‌های تبلیغاتی سیاسی)، چه حسی داشتی؟

یک کم استرس گرفتم. این انجمن از جهاتی کارهای بسیار مثبتی به نیابت از جامعه کسب‌وکار انجام می‌دهد اما معمولا در برابر چند مساله، سکوت می‌کنند که آرزو داشتم سکوت نمی‌‌‌کردند. (اما) در نهایت، این یک موسسه لابی‌‌‌گری برای نفوذ در سیاست‌‌‌ها به‌خصوص در سطح ملی است. مدیران حاضر در این انجمن، در خصوص بسیاری از مسائل زیست‌‌‌محیطی، اتفاق نظر داشتند اما وقتی این سوال مطرح می‌‌‌شد که «پولش را از کجا بیاوریم؟» صدای همه درمی‌‌‌آمد. انگار که همه می‌‌‌خواستند کارهای خوب انجام دهند اما هیچ سختی‌‌‌ای نکشند. این بخشی از مشکل است.

 این فقط محدود به شرکت‌ها نیست. این در فرهنگ و جامعه و حتی سیاست ما نیز هست که یک چیز را می‌‌‌خواهیم اما حاضر نیستیم بهایش را بپردازیم. مدیران نیز جزئی از این فرهنگ هستند. مثلا یکی می‌‌‌گوید «هر کجا مالیات کمتر می‌‌‌گیرند، برویم همان‌جا دفتر بزنیم.» آیا امکان تغییر این رویه وجود دارد؟

به نظرم جواب «بله» است. مثلا شرکت خود ما از همان ابتدا در سان‌فرانسیسکو بوده و حالا هم همان‌جاست. بسیاری از اعضای خانواده اشتراوس هم آنجا زندگی می‌کنند. مهلت اجاره ساختمانمان در پایان ۲۰۲۲ تمام می‌‌‌شد اما حاضر نشدیم برای پرداخت مالیات کمتر، به آن سوی پل، یعنی اوکلاهما برویم. تصمیم گرفتیم همین‌جا بمانیم چون اینجا، بخشی از میراث ماست.

مترجم: مریم مرادخانی  

منبع: Chautauquan Daily