با این ‌‌‌همه، مدیران دیر یا زود درمی‌‌‌یابند که فقط با استفاده از روش‌‌‌های سنتی و شناخته شده برای ارتقای فرهنگ ‌‌‌سازمانی نمی‌توان در این زمینه به موفقیت‌‌‌های حتمی دست‌‌‌ یافت و ارزش‌‌‌های سازمانی را در سرتاسر سازمان رواج داد.

از سویی دیگر باید دانست که فرهنگ یک سازمان دارای اهمیتی حیاتی برای پیشبرد اهداف و آرمان‌‌‌های تعیین شده برای آن است و در نتیجه، لازم است سرمایه‌گذاری‌‌‌های بزرگی در خصوص ارتقای فرهنگ سازمانی صورت پذیرد تا به این ترتیب بستر مناسبی برای تحقق اهداف عالی و ارزشمند سازمان فراهم آید.  این همان چیزی است که اغلب مدیران و رهبران کسب و کارها به آن اعتقاد راسخ دارند.

تحقیق مشترک محققان دانشگاه کلمبیا و دانشگاه دوک در سال ۲۰۲۳ نشان داده که ۹۲‌درصد مدیران عامل شرکت‌های مورد بررسی، معتقدند بهبود فرهنگ‌‌‌ سازمانی به طور حتم باعث افزایش ارزش سهام شرکت‌ها و بهبود جایگاه اجتماعی آنها و همچنین افزایش سودآوری آنها خواهد شد. این پیشرفت‌‌‌ها از طریق افزایش مشارکت کارکنان و ارتقای رضایت شغلی آنها و همچنین بهبود عملکرد مالی و فرآیندهای کاری شرکت‌ها تحقق پیدا می‌‌‌کند؛ همان‌طور که عدم‌سرمایه‌گذاری کافی در زمینه بهبود فرهنگ ‌‌‌سازمانی و کم‌‌‌کاری در این زمینه می‌تواند پیامدهای منفی و زیانباری برای شرکت‌ها و سازمان‌ها داشته باشد و به پاشنه آشیل آنها تبدیل شود.

در این میان، فرصت‌‌‌هایی وجود دارند که معمولا از چشم مدیران مشتاق بهبود فرهنگ ‌‌‌سازمانی دور می‌‌‌مانند و در زمینه ارتقای فرهنگ ‌‌‌سازمانی به آنها توجه نمی‌شود. تمرکز رهبران سازمان‌ها و شرکت‌ها بر روی آنها می‌تواند اثرات مثبت فراوانی را به دنبال داشته باشد که در ادامه به سه مورد از این فرصت‌‌‌های طلایی برای تقویت فرهنگ‌‌‌ سازمانی اشاره خواهد شد.

۱- هوش مصنوعی می‌تواند به بهبود فرهنگ سازمانی کمک کند. بعضی از کارشناسان بر این اعتقادند که ورود هوش مصنوعی و ماشین‌‌‌ها به سازمان‌ها باعث تنزل‌‌‌ یافتن جایگاه فرهنگ سازمانی می‌شود و موجب خواهد شد تا صدای انسان‌‌‌ها در سازمان کمتر شنیده شود. حال ‌‌‌آنکه واقعیت امر چیز دیگری است و تحقیقات انجام شده توسط موسسه تکنولوژی ماساچوست نشان داده که هوش مصنوعی می‌تواند به مدیران کمک کند تا کارکنان و مشتریان خود را بهتر بشناسند و به نحو مطلوب‌‌‌تری خواسته‌‌‌ها و انتظارات آنها را برآورده سازند.

سازمانی را در نظر بگیرید که در آنجا هر ساله چند تحقیق جامع و گسترده در خصوص میزان مشارکت کارکنان یا میزان رضایت‌‌‌مندی مشتریان انجام می‌شود. ناگفته پیداست که انجام چنین تحقیقات دامنه‌‌‌داری نیازمند نیروی انسانی و بودجه‌‌‌های هنگفتی است که تامین آن از عهده هر سازمانی ساخته نیست. اما در صورت ورود هوش مصنوعی و ماشین‌‌‌ها به این عرصه تمام این تحقیقات طی چند دقیقه و با کمترین هزینه انجام می‌شود.

در واقع، هوش مصنوعی می‌تواند به سازمان‌ها و شرکت‌ها در زمینه تحلیل افراد و رفتار کارکنان و مشتریان کمک کند.

۲- خروج کارکنان از سازمان را به فرصتی برای بهبود فرهنگ سازمانی تبدیل کنید. اگرچه استعفای کارکنان و خروج آنها از شرکت پدیده خوشایند و مطلوبی به‌‌‌حساب نمی‌‌‌آید و تا آنجا که ممکن است باید از آن جلوگیری کرد، اما باید دانست که این موضوع یکی از واقعیت‌‌‌های گریزناپذیر دنیای کسب و کار به‌‌‌حساب می‌‌‌آید و هر مدیری باید برای مدیریت درست و اصولی آن طرح و برنامه داشته باشد.

 با این ‌‌‌همه باید دانست که خروج کارکنان از یک سازمان می‌تواند فرصتی را به وجود آورد تا فرهنگ سازمانی و ارزش‌‌‌های مورد نظر خود را بهبود بخشیده و ارتقا دهد، چرا که مدیران می‌توانند پس از خروج کارکنانی که ممکن است با فرهنگ سازمانی حاکم بر آنجا هماهنگی و همدلی نداشته‌‌‌اند نیروهای جدیدی را جذب کنند که همسویی بیشتری با فرهنگ سازمانی و ارزش‌‌‌های جاری در آن داشته باشند.

در این حالت خروج تعدادی از کارکنان از شرکت نه ‌‌‌تنها نباید باعث نگرانی و هراس مدیران شود، بلکه فرصتی ارزشمند و عالی برای پیاده‌سازی فرهنگ سازمانی و نهادینه‌‌‌سازی ارزش‌‌‌های سازمانی در اختیار آنها قرار خواهد داد.

علاوه بر این، با خروج داوطلبانه و صلح‌‌‌آمیز کارکنان از یک شرکت یا سازمان این احتمال وجود دارد که آنها به سفیران و مبلغان فرهنگ سازمان قبلی‌‌‌شان تبدیل شوند و پس از حضور در سازمان جدیدشان ارزش‌‌‌هایی را تبلیغ کنند که در شرکت قبلی‌‌‌شان جریان داشته و در آنها نهادینه شده بود. این یک شیوه شناساندن شرکت‌ها به دیگران و جامعه محسوب می‌شود.

۳-از دورکاری کارکنان باید به‌‌‌عنوان فرصتی برای جاانداختن فرهنگ سازمانی استفاده کرد. چه در دوران همه‌گیری کرونا و چه پس از آن، ما شاهد کاهش حضور فیزیکی کارکنان در محل کار و دورکار شدن بسیاری از افراد در سراسر جهان بوده و هستیم. البته این به آن معنا نیست که این کاهش حضور فیزیکی کارکنان باعث کم‌‌‌رنگ‌‌‌شدن اهمیت و جایگاه فرهنگ سازمانی شده یا موجب شده که تاثیرگذاری فرهنگ سازمانی بر کارکنان کمتر و ضعیف‌‌‌تر شود، چرا که یک فرهنگ سازمانی قوی و مستحکم حتی در صورت عدم‌حضور کارکنان در محل کار نیز در درون آنها جریان دارد و از راه دور هم می‌توان فرهنگ سازمانی را به کارکنان منتقل ساخت.

در واقع دورکار شدن کارکنان یا گسترش الگوهای کاری ترکیبی، این امکان را برای شرکت‌ها و سازمان‌ها به وجود آورده تا در تمام روزهای هفته و تمام ساعات شبانه‌‌‌روز پیام‌‌‌های تبلیغ‌‌‌کننده فرهنگ سازمانی را برای کارکنانشان ارسال کنند و از این طریق بر آنها تاثیرگذار باشند؛ حال ‌‌‌آنکه قبل از همه‌گیری این انتقال پیام‌‌‌های فرهنگی و ارزشی، فقط به ساعات و روزهای حضور کارکنان در شرکت محدود می‌‌‌شد و بسیاری شرکت‌ها و سازمان‌ها برنامه و ایده‌‌‌ای برای تحت ‌‌‌تاثیر قرار دادن همه‌‌‌روزه و دائمی کارکنانشان نداشتند.