بخش نخست

در اواسط دهه ۱۹۶۰، تعداد کمی از آمریکایی‌ها از دگرگونی‌های همه‌جانبه‌ای که در شیوه‌های مدیریت شرکت‌های ژاپنی رخ داده بود، اطلاع داشتند. این دگرگونی‌ها در مدتی کمتر از عمر یک نسل، ایالات‌متحده و جهان را مجبور به بازنگری در شیوه‌های بازرگانی خود کرد. در سال ۱۹۶۵، ایالات‌متحده قدرتمندترین کشور در سیاره زمین بود. قدرت نظامی آن هر چند با پیشرفت‌های روسیه در سلاح‌های اتمی و سفر به فضا به لرزه درآمده بود، اما هنوز بی‌رقیب بود. دنیا به تکنولوژی آمریکا با حسرت می‌نگریست.

شرکت‌های آمریکایی در اواسط دهه ۱۹۶۰ بر تجارت و بازرگانی بین‌المللی مسلط بودند. میلیون‌ها نفر در سراسر جهان هنگام خرید محصولات دنبال برچسب «ساخت آمریکا» بودند؛ زیرا اعتقاد داشتند که کالاهای آمریکایی کیفیتی برتر دارد. در بازار داخلی، حقوق‌ها و دستمزدها بالا می‌رفت و میلیون‌ها آمریکایی از منافعی بهره می‌بردند که خاص اقشار متوسط بود.

سال ۱۹۶۵ همچنین سالی بود که طی آن سود ویژه شرکت‌های آمریکایی به بالاترین میزان پس از جنگ یعنی به ۱۰ درصد رسید. اگرچه در آن زمان کسی نمی‌توانست پیش‌بینی کند، آن سال که بالاترین سطح رشد بازرگانی آمریکا بود، آخرین سال افزایش تدریجی سودها برای جامعه تجاری بود تا دهه ۱۹۷۰، سود شرکت‌ها به کمتر از ۶ درصد رسید. ترکیبی از عوامل داخلی و بین‌المللی در این سقوط نقش داشته است.

بازار مصرفی ایالات‌متحده از کالاهای مصرفی اشباع شده بود، تا سال ۱۹۷۹ هر دو نفر آمریکایی یک اتومبیل داشتند و ۹۰ درصد از خانواده‌های آمریکایی دارای یخچال، ماشین رختشویی، جاروبرقی، رادیو، اتوی برقی و نان برشته‌کن بودند. هنگامی که تقاضا به تدریج کاهش یافت، رقابت خارجی برای بازارهای آمریکایی فزونی گرفت. واردات ارزان قیمت به ایالات‌متحده سرازیر شد و به نحو چشمگیری سهم شرکت‌های آمریکایی را در بازار کم کرد. بین سال‌های ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۹، ارزش کالاهای وارداتی نسبت به محصولات داخلی از ۱۴ درصد به ۳۸ درصد رسید. تا سال‌های میانی دهه ۱۹۸۰، خانواده‌ها و تجار آمریکایی از هر دلاری که صرف خرید کالاهای ساخته‌شده در ایالات‌متحده می‌کردند، ۴۵ سنت برای خرید کالاهای وارداتی صرف می‌کردند. افزایش مالیات بر شرکت‌ها و دستمزدهای کارگران آمریکایی نیز سود شرکت‌ها را بیشتر کاهش داد. تحریم اقتصادی نفت اوپک هزینه انرژی را افزایش داد و در اواخر دهه ۱۹۷۰ و اوایل

دهه ۱۹۸۰، باعث کاهش سود شرکت‌ها گردید. رفع نظارت قانونی از صنایع تحت حمایت آمریکا در دوران حکومت ریگان، به ویژه صنایع هواپیماسازی، ارتباطات دوربرد و حمل کالا، رقابت را میان غول‌های شرکتی قدیمی و تازه‌واردان تشدید کرد. بار دیگر سودها نزول کردند.

شرکت‌های قدیمی که در سال‌های شکوفایی مغرور شده بودند، شروع به ارزیابی از شرایط جدید کردند. شرکت‌ها که با رقابت فزاینده از خارج و رقابت شدید در صنایع داخلی مواجه بودند، به جست‌و‌جوی راه‌های جدیدی برآمدند تا از هزینه‌ها بکاهند و سهم بازار و سود را بهبود بخشند. آنان با این امید به تکنولوژی‌های جدید کامپیوتری و اطلاعاتی رو آوردند تا بهره‌وری در این سال‌های بی‌برکت فزونی گیرد. در سال‌های دهه ۱۹۸۰، صاحبان صنایع بیش از یک تریلیون دلار در تکنولوژی اطلاعاتی سرمایه‌گذاری کردند. بیش از ۸۸ درصد از کل سرمایه‌گذاری در بخش خدماتی بود تا کارآیی بهبود یابد و از هزینه‌ها کاسته شود تا سال ۱۹۹۲، تقریبا هر کارگر یقه سفید در کشور در بخش سخت‌افزارهای پردازش‌گر اطلاعات نزدیک به ۱۰.۰۰۰ دلار درآمد داشت. به‌رغم سرمایه‌گذاری عظیم، بهره‌وری هنوز پایین بود و حدود یک درصد در سال افزایش می‌یافت.

درست آن هنگام که مقامات ارشد شرکت‌ها از تکنولوژی‌های جدید اطلاعاتی به تنگ آمده بودند، ناگهان ناسازه بهره‌وری ناپدید گردید. در سال ۱۹۹۱، تولید در هر ساعت ۳/۲ درصد افزایش یافت. در سال ۱۹۹۲، بهره‌وری نزدیک به ۳ درصد افزایش یافت که بهترین عملکرد در طی دو دهه بود. دانشکده مدیریت اسلوان وابسته به موسسه تکنولوژی ماساچوست، اطلاعات گردآوری شده در مورد بهره‌وری بیش از ۳۸۰ شرکت بزرگ را در یک دوره پنج ساله از ۱۹۸۷ تا ۱۹۹۱ انتشار داد. این شرکت‌ها در مجموع نزدیک به ۲ تریلیون دلار محصول در سال تولید کرده بودند. افزایش در بهره‌وری خیره‌کننده بود و حاکی از آن بود که حجم عظیم پولی که در تکنولوژی اطلاعاتی طی یک دهه سرمایه‌گذاری شده بود، به ثمر نشسته است. مولفان این تحقیق، اریک برین‌یولفسون و لورین هیت، پی بردند که میان ۱۹۸۷ تا ۱۹۹۱، بازده سرمایه‌گذاری (ROI) برای خرید کامپیوترها ۵۴ درصد در صنایع تولیدی و ۶۸ درصد در ترکیب صنایع تولیدی و خدمات بوده است. برین یولفسون گفت که کامپیوترها نه تنها «باعث افزایش زیاد بهره‌وری شدند» بلکه به نحو شاخصی در کوچک کردن و کاهش اندازه شرکت‌ها نقش داشته‌اند.

استفان روچ از مورگان استانلی که هم صدا با افراد دیگری از وال‌استریت موضوع ناسازه بهره‌وری را مطرح کرده بود، احتیاط‌های اولیه خود را کنار گذاشت و اعلام کرد: «اینک اقتصاد آمریکا به لطف افزایش کارآیی حاصل از کاربرد تکنولوژی اطلاعاتی، در حال گام گذاشتن به نخستین دوره بهبود بهره‌وری خود از دهه ۱۹۶۰ به بعد می‌باشد.» به قول روچ، بخش اعظم افزایش بهره‌وری در صنایع پیشرفته و خدماتی حاصل شده است. بیش از پیش برای روچ و افراد دیگر روشن گردید که عدم‌دستیابی سریع‌تر به افزایش بهره‌وری ناشی از تکنولوژی‌های جدید اطلاعاتی کاراندوز و زمان‌اندوز نیست، بلکه از ساختارهای قدیمی سازمانی که قادر به سازگاری با تکنولوژی‌های جدید نبودند، ریشه می‌گیرد. مایکل بوروس از شرکت‌کنندگان در میزگرد دانشگاه برکلی در مورد اقتصاد بین‌المللی، با اشاره به قلب موضوع مورد بحث، می‌گوید: «درست نیست که پول زیادی صرف تکنولوژی‌های جدید کنیم و بعد با شیوه‌های قدیمی از آنها استفاده نماییم. به نظر بوروس، «به ازای هر شرکتی که به صورت درست از کامپیوترها استفاده می‌کند، یک شرکت وجود دارد که از آن به صورت نادرستی استفاده می‌کند و این دو یکدیگر را خنثی می‌نمایند.» شرکت‌ها و بنگاه‌های اقتصادی آمریکایی در سراسر جهان نزدیک به صد سال پیش سازمان داده شدند تا در عصر حمل‌و‌نقل با راه‌آهن و تلفن و ارتباطات پستی، کالاها را تولید و توزیع نمایند. دستگاه سازمانی این شرکت‌ها با سرعت، تحرک و توانایی گردآوری اطلاعات که شاخص تکنولوژی عصر کامپیوتر است، خوانایی نداشت. بنابراین دوران جدیدی در راه بود که وجه مشخصه آن تغییر در ساختار سازمانی بود.

منبع: کتاب: پایان «کار» ترجمه: حسن مرتضوی انتشارات عامه