ریسک مسیرهای انتخابی در تصمیم‌گیریراه‌های جایگزین1

Rolf Dobelli محمدرضا معادیخواه فرض کنید شما قراری با سردسته یک گروه تبهکاری در جنگلی اطراف شهرتان تنظیم می‌کنید. او کمی پس از رسیدن‌تان سر قرار، با یک کیف دستی و یک هفت‌تیر روولور۲ از راه می‌رسد. کیف دستی را روی کاپوت ماشین می‌گذارد و در آن را باز می‌کند و شما می‌توانید ببینید که کیف مملو از اسکناس است. در مجموع مبلغی معادل ۱۰ میلیون دلار. سردسته آنها از شما سوال می‌کند که آیا می‌خواهید رولت روسی بازی کنید؟ «ماشه را یک‌بار می‌کشی و بعد همه این پول‌ها مال توست.» هفت‌تیر روولور فقط با یک گلوله پرشده است و سایر حفره‌های آن خالی است. شما به گزینه‌های‌تان فکر می‌کنید. ۱۰ میلیون دلار می‌تواند زندگی‌تان را عوض کند. دیگر هرگز نیاز به‌کار کردن نخواهید داشت و در نهایت خواهید توانست سرگرمی‌تان را از درست‌کردن آلبوم تمبر به مجموعه‌داری ماشین‌های اسپورت تغییر دهید.

شما به این هماوردطلبی پاسخ مثبت می‌دهید. هفت‌تیر را روی شقیقه‌تان می‌گذارید و ماشه را می‌چکانید. صدای بی‌رمق ضربه چخماق را می‌شنوید و حس می‌کنید آدرنالین همه وجودتان را پر می‌کند. هیچ اتفاقی نمی‌افتد. حفره خالی است و شما جان به‌در برده‌اید. پول‌ها را می‌گیرید و به قشنگ‌ترین شهری که می‌شناسید می‌روید و همه همسایه‌هایتان را با ساختن یک ویلای اشرافی و رویایی در حسرت فرو می‌برید.

یکی از این همسایه‌ها که خانه‌اش زیر سایه ویلای شماست یک وکیل دعاوی برجسته است. او ۱۲ ساعت در روز و ۳۰۰ روز در سال کار می‌کند. نرخ دستمزدش خیره‌کننده است و البته خیلی غیرمعمول نیست: ۵۰۰ دلار برای هر ساعت. او هرساله پس از پرداخت مالیات و خرج و مخارج سالانه در آخر نیم‌میلیون دلار پس‌انداز دارد. هر روز شما در مسیر برایش دست تکان می‌دهید و در درون‌تان به او می‌خندید. او ۱۲ سال باید کار کند تا به شما برسد.

فرض کنید ۱۲ سال می‌گذرد و همسایه سختکوش شما ۱۰ میلیون پس‌انداز می‌کند و شرایطی همانند شما دارد. سر وکله یک روزنامه‌نگار پیدا می‌شود و تکه‌هایی از زندگی ثروتمند‌ترین همسایگان را همراه با چند عکس از ویلاهای رویایی و زیبایی که به آن دو تعلق دارند کنار هم می‌گذارد و گزارشی می‌سازد. او نظراتی نیز راجع به طراحی داخلی و محوطه زیبا و بی‌نظیر ویلاها می‌نویسد. اما در این گزارش به تفاوت فاحشی که میان شما دونفر وجود دارد توجهی نشده و از قلم می‌افتد. ریسکی که در پس کسب ۱۰ میلیون نهفته بوده‌است. برای این مورد آن خبرنگار باید «راه‌های جایگزین» را تشخیص دهد. اما نه‌تنها او که همه ما به‌اندازه کافی چنین مهارتی را کسب نکرده‌ایم.

«راه‌های جایگزین» همه نتایجی هستند که می‌توانستند اتفاق بیفتند اما رخ نداده‌اند. در بازی رولت روسی قصه ما، چهار مسیر وجود داشتند که به نتیجه‌ای مشابه یعنی برد ۱۰ میلیون دلار می‌انجامیدند و یک پنجمین حالت هم ممکن بود رخ دهد و نتیجه‌اش مرگ شما باشد. یک خروجی خیلی خیلی متفاوت. در مورد وکیل دعاوی اما مسیرهای جایگزین خیلی بیشتر به‌هم نزدیک بودند. اینکه اگر او در یک شهر کوچک کار می‌کرد احتمالا نرخ دستمزدش ساعتی ۲۰۰ دلار بود و اگر در قلب نیویورک برای یک تامین سرمایه مهم کار می‌کرد شاید چیزی در حدود ۶۰۰ دلار. اما او برخلاف شما ریسک یک مسیر جایگزین که می‌توانست به هزینه‌ای معادل آینده یا زندگی‌اش بینجامد، انتخاب نکرده ‌بود.

راه‌های جایگزین نامشهودند و برای همین است که به‌ندرت مورد توجه واقع می‌شوند. همه افرادی که در اوراق قرضه بنجل۳، اختیارات معامله و تاخت نکول اعتباری سرمایه‌گذاری می‌کنند، درست است که ممکن است سرمایه میلیونی به‌هم بزنند؛ اما با این همه هرگز نباید فراموش کنند که در بازی‌شان راه‌های جایگزین متعددی وجود دارد که مسیر برخی از آنها به خراب‌آباد است. از نگاه یک فکر عقلایی، کسب یک درآمد میلیون دلاری از طریق انجام چنین ریسک بزرگی در مقابل کسب همان درآمد از طریق سال‌ها کار طاقت‌فرسا ارزش‌اش را ندارد. (یک حسابدار هم البته ممکن است مخالف باشد)

این اواخر با یک دوست آمریکایی شام می‌خوردم. پیشنهاد داد که سکه بیندازیم تا معلوم شود چه کسی پول شام را حساب کند. او باخت. موضوع من را معذب کرد. چون او در کشورما میهمان من بود. بنابراین قول دادم که «مرتبه بعد من حساب می‌کنم. چه اینجا در سوئیس و چه در نیویورک.» چند لحظه‌ای فکر کرد و گفت: «با در نظر گرفتن راه‌های جایگزین تو همین حالا هم نصف پول شام را داده‌ای.»

به‌عنوان نتیجه‌گیری باید بگویم که ریسک به‌طور مستقیم قابل مشاهده نیست. بنابراین معمولا باید به مسیرهای جایگزین توجه داشت. موفقیت‌هایی که از راه معاملات ریسکی حاصل می‌شوند بر مبنای منطق یک ذهن عقلایی در مقایسه با موفقیت‌هایی که از راه‌های کسل‌کننده کسب می‌شوند، ارزش‌اش را ندارند. راه‌های کارمحوری نظیر وکالت، دندانپزشکی، مربیگری اسکی، خلبانی، آرایشگری یا مشاوره. آری، در نظر داشتن مسیرهای جایگزین به‌عنوان یک ناظر خارجی کار مشکلی است چه رسد به‌اینکه به‌عنوان یک ناظر درونی در نظرشان داشته‌باشیم. توجه داشته باشید، مغز شما فارغ از اینکه چقدر کارتان ریسک پذیر باشد، هر کاری می‌کند تا قانع‌تان کند که موفقیت شما تضمین‌شده‌است و برای همین هم بر اینکه به هر مسیری غیر از آنچه در آن قرار دارید فکر کنید، سرپوش می‌گذارد.

پاورقی:

۱- Alternative Paths

۲- revolver

۳- Junk bond